فرهنگ از دیدگاه مراجع فرانسوی
فارسی 3820 نمایش |کالچر (فرهنگ)، از کلمه لاتین کالچرا و به معنی عمل بارور کردن زمین، کاری در جهت تولید، حاصل خیز کردن، عمل کاشتن گیاه است. چند معنای مجازی نیز برای کالچر شده که از آن جمله است:
1- افزایش قوای فکری مثلا فرهنگ ذهنی
2- مجموعه دانش های دریافت شده توسط فرد مثلا داشتن فرهنگ عمومی، فرهنگ ادبی، فرهنگ فلسفی، فرهنگ کلاسیک و فرهنگ انباشته که از طریق وسایل ارتباط جمعی انتقال می یابد.
3- مجموعه ای از فعالیت هایی که تابع قواعد اجتماعی، تاریخی گوناگون بوده و ساختارهایی که به رفتار و کرداری که تحت شرایط تعلیم و تربیت یک گروه ویژه اجتماعی مانند فرهنگ خاص یک جامعه، مثلا فرهنگ غربی مربوط می شود.
4- در مورد جسم هم به کار رفته است. مثلا کالتور فیزیک در متون قدیمی به معنی تربیت بدنی و کالتوریسم به معنی ژیمناستیک آمده است. در ماخذ دیگر چنین آمده است: کالچر از قرن پانزدهم، از کلمه لاتین کالچرا گرفته شده که این واژه نیز به معنی بارور کردن و همین طور مواظبت کردن و همچنین واژه ای کولتیوه نیز در قرن دوازدهم به معنای کاشتن و بارور کردن به کار می رفته است.
فرهنگ روبر در تعریف کالچر می گوید: مجموعه دانستنی هایی که به انسان قدرت انتقاد و سلیقه قضاوت می دهد. آن گاه به لغات: معلومات، تربیت، آموزش، تعلیم و تربیت و دانش ارجاع می دهد. سپس می نویسد:
فرهنگ آن چیزی است که وقتی همه چیز از یاد رفته در ذهن انسان باقی می ماند. این صفات: وسیع، بالا و قوی معمولا با لغت فرهنگ به کار گرفته می شود. دو مساله در تعریف فرهنگ از دیدگاه مراجع فرانسوی قابل بررسی و تأمل است.
1- اگر تعریف فرهنگ را در مراجع بالا با دقت بررسی کنیم خواهیم دید که عمده آن معانی متکی به حقایق ارزشی است که اگر هم مصادیق و افراد آنها تغییر پیدا کند، اصل آن حقایق ثابت است، مگر این که ماهیت انسان به کلی دگرگون شده و داخل در منطقه حیوانات و یا اشیاء بی اراده شود و یا به صورت پیچ و مهره های نا آگاه ماشین درآید. اما فرهنگ ادبی و فرهنگ فلسفی با توجه به اصل ریشه های آنها ثابت است و تغییر در آنها راه ندارد. محال است حقایق بسیار اصیلی را که فرانسویان در کتاب "بینوایان" ویکتور هوگو دیده اند دگرگون شود. سارتر و امثال او هم نتوانستند با استفاده از الفاظ و اصطلاحات تازه که فقط مغز ساده لوحان را دگرگون می سازد بینوایان ویکتور هوگو را از عرصه فرهنگ عام بشریت حذف کنند. همان گونه که در دوران ما نویسندگانی با آثار قلمی خود و چهره های دگماتیست بی اساس نتوانستند "مثنوی" مولوی را از عرصه ی فرهنگ عالی انسانیت دور کنند، تنها کاری که اینها کردند، این بود که مغزهای ساده لوحان را با اصطلاح بافی های پر از ضد و نقیض شستشو دهند. آنها احساس کردند که حس خودخواهی خود را اشباع می نمایند. خود این احساس هم یکی از خطاهای فاحش آنان بود که خیال کردند حس خودخواهی قابل اشباع است، نمی دانستند که خودخواهی آتشی است که فقط پس از سوزاندن خود خاموش می گردد؛ اگرچه میلیون ها انسان را سوزانده باشد.
2- تقسیم معانی فرهنگ به حقیقی و مجازی سه احتمال را به وجود می آورد: احتمال اول این که بعضی از آن معانی از نظر زمانی سابق تر از معانی دیگری است مانند معانی لاتینی فرهنگ که کشت زمین و حاصل خیز کردن آن است. بعضی دیگر بدون توجه به معنای قدیمی آن رایج شده است که در این صورت کلمه فرهنگ مشترک لفظی است. احتمال دوم، این است که فرهنگ از کلمات منقول باشد یعنی نخست به معنای کشت زمین بوده و سپس با رواج تدریجی استعمال در حقایق عالی و ارزشی انسانی به معنای جدید نقل شده است. احتمال سوم، این است که معنای قدیمی فرهنگ که عبارت بوده است از به علیت درآوردن یک شیء و بارور ساختن آن یک حقیقت مشترک ثابت است که می تواند در افراد و مصادیق متنوع مانند زمین، درختان، حیوانات، و انسانها تجلی کند.
بنابراین تعبیر مجاز کردن در این مورد مستند به دلیل قطعی نیست. ضمنا این اصل را از یاد نبریم که اگر یک اصطلاح از یک معنی به معنی دیگر منتقل شد دلیل آن نیست که ما می توانیم معنی نخست آن اصطلاح را که حقیقت یا حقایق ثابتی را ارائه داده است از بین ببریم.
منـابـع
محمدتقی جعفری- فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو- صفحه 33-30
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها