قیام زنگیان

فارسی 4316 نمایش |

از قیام هایی که در عصر خلافت معتمد تا الراضی رخ داد، خروج مردی است که به نام صاحب الزنج شهرت یافته است. وی قیام خود را به نام مذهب و حمایت از مردم رنجبر و ستمدیده آغاز کرد. درباره نسب صاحب الزنج میان تاریخ نویسان و نسب دانان اختلاف است.
بعضی نسب او را چنین نوشته اند: او را علی بن محمد بن عبدالرحیم نوشته اند و او خود را علی بن عبدالله بن محمد بن فضل بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب (ع) می خوانده است. ابوالحسن یحیی بن عمر علوی و علی بن احمد بن عیسی بن زید نیز نسب او را از خاندان رسول، و طایفه عبدالقیس و یا از مردم ورزنین نزدیک ری دانسته اند.
آیا صاحب الزنج خود به مناسبت مقام نسب و نسبت خود را تغییر می داده است، یا دوستان و دشمنان او دانسته یا ندانسته نسب او را چنین نوشته اند؟ پس از گذشته بیش از هزار سال و از روی مدرک های ناقص نظری درست نمی توان داد.
به هرحال قیام صاحب الزنج از حرکت های سیاسی است که به نام مذهب آغاز شد و این قیام در آن سالیان اهمیت فراوانی داشته است. صاحب الزنج در سال 255 در ماه شوال برخاست و شورش او تا سال 270 یعنی مدت پانزده سال دوام یافت. جولانگاه او از بصره تا الاحساء و از آبادان تا بصره بوده است. و با سپاهیان دو خلیفه عباسی (مهدی و معتمد) درافتاد و بارها آنان را شکست داد و حاکمان دست نشانده آنان را در بصره، اهواز و آبادان کشت یا مجبور به فرار کرد و سرانجام با لشکرکشی برادر معتمد خلیفه، طلحة بن متوکل که کنیه او ابواحمد بود و لقب الموفق بالله داشت و فرماندهی ابوالعباس پسر موفق در محل اقامتش که مختاره نام داشت در محاصره افتاد، و سپاهیان او اندک اندک گریختند و سرانجام شهر گشوده شد و صاحب الزنج گریخت لکن سپاهیان ابوالعباس بر او دست یافتند و او را کشتند و سرش را به بغداد بردند (جمادی الاول سال دویست و هفتاد).
صاحب الزنج گاه خود را نجات دهنده سیاهان و گاه مأموری از جانب خدا و گاه قیام کننده ای از خاندان پیغمبر می خوانده است. او سپاهیان را وعده می داده است که دوره بدبختی شما به سر رسیده و به زودی جای آقایان خود را خواهید گرفت. در جنگی که به سود او تمام می شد غنیمت ها را به سپاهیان خود می بخشید و بدین ترتیب بردگان به امید زندگانی بهتر به گرد او می آمدند. لیکن درازی مدت جنگ و مددهای سپاهی که معتمد برای برادرش می فرستاد و حیله های جنگی که آنان به کار می بردند و کشته شدن بسیاری از سران باایمان او، سرانجام وی را از پا در آورد.
آنچه صاحب الزنج را نیرو بخشید تا توانست پانزده سال با خلیفه بجنگد و سپاهیان منظم او را درهم شکند وضع اجتماعی است که در این مدت بر جنوب شرقی عراق حکمفرما بود. چنان که می دانیم از پایان سده نخست هجری به بعد برده خری و برده فروشی در سرزمین های اسلامی رونق مهمی یافته بود. زمین داران این منطقه که از کشت پنبه سود فراوانی می بردند برای آماده ساختن زمین زیر کشت ناچار بودند پوششی از نمک را که در روی این زمین هاست بردارند و چنین کار دشوار را به عهده سیاهان می گذاشتند این سیاهان که به نام غلامان سورجی معروف شده اند در وضع بسیاری دشواری به سر می بردند. و شمار آنان فراوان بود چندان که بعض تاریخ نویسان نوشته اند:
«در شب نیمه شعبان اکابر و اعیان فراهم می شدند شبی از حال حاضران تتبع کردند هزار خواجه حاضر بود که هر یک از ایشان هزار غلام زنگی داشت.» پیداست که این رقم مانند بسیاری از رقم ها مبالغه آمیز است. ولی از مجموع نوشته های تاریخ نویسان می توان فزونی غلامان را دریافت.
با در نظر گرفتن وضع رقت بار این غلامان، مسلم است که اگر کسی برخیزد و خود را از خاندان علی و یا رسول خدا بشناساند و بگوید من برای آزادی شما بردگان رنجبر آمده ام و مأمور نجات شما هستم، آنان گرد وی را خواهند گرفت. بخصوص که در آن سال ها با ضعف دولت عباسیان اوضاع اجتماعی نیز برای چنین قیام ها مناسب بوده است.
سیوطی به نقل از صولی شمار کسانی را که لشگریان صاحب الزنج را کشتند هزار هزار و پانصد هزار نوشته است. ولی چنانکه نوشته شد این رقم ها خالی از مبالغه نیست.

منـابـع

سیدجعفر شهیدی- تاریخ تحلیلی اسلام- صفحه 357-359

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها