سعید بن جبیر عالم مجاهد
فارسی 7845 نمایش |نیای پنجم شیخ مفید سعید بن جبیر تابی، همان دانشمند آزاده ی معرف و مجاهد بی امان که در شمار بزرگترین دانشمندان و روحانیون و پرهیزگاران و مجاهدان عصیانگر تاریخ جای دارد.
همان که در «علی شناسی» و مرزبانی انسانیتهای جاوید و حماسه های مقدس، نقش تاریخی جاودانش پیوسته با سپیده دمان می تابد، و خون جوشانش سرخی خون آفرین شفق سرخ را متلألی تر می سازد.
سعید بن جبیر را «اعلم تابعین» در علم تفسیر قرآن دانسته اند و گفته اند: «هیچکس بر روی زمین یافت نمی شود، مگر اینکه به علم سعید بن جبیر نیازمند بود.» او از تربیت یافتگان مکتب تشیع بود، و از شاگردان و پیروان امام چهارم، حضرت علی بن الحسین (ع).
امام چهارم او را می ستود و او در نشر علم و فضیلت استوار می کوشید.
کتابهای تفسیر سنی و شیعه از نقل اقوال وی پر است. سعید کتابی در «تفسیر قرآن» نوشت و این علم را به آیندگان سپرد. امام صادق (ع) نیز درباره او سخن گفت و فرمود که: «حجاج بن یوسف ثقفی او را به علت عقیده به تشیع کشت» برخی او را نخستین کسی دانسته اند که در «علم تفسیر» کتاب نوشته است.
جالب توجه است که این عالم بیدار دل، به هنگامی که گروهی به سرکردگی عبدالرحمن بن اشعث، بر سفاک معروف حجاج ثقفی خروج می کنند او نیز به آنان می پیوندد، و برای ریشه کن کردن ظلم و ظالم، اقدام به مبارزه ی مسلحانه می کند. سعید بن جبیر به جز مقام علمی، اهل علوم باطنی و مراحل روحی و مقامات و کرامات بود. و البته عالمی که تا آن اندازه به امام نزدیک باشد، باید چنین باشد.
کراماتی از او در مآخذ نقل شده است. ابعاد زندگی این مرد بزرگ می تواند نمایانگر چگونگی تربیت در مکتب شیعه باشد. یک فرد هم عالم است و مطلع از اصطلاحات و مراتب علمی، هم اهل عمل باطنی و تهذیب نفس و کرامات و حیات قلبی و هم در صدد مبارزه با ظلم و ظالم، برای نجات مظلومین، تا جایی که در این راه به شورشیان می پیوندد و بر قدرت وقت مسلحانه خروج می کند.
سرانجام این قدیس بزرگ و اعلم مفسران تابعین در راه ولای علی (ع) و دفاع از مذهب عدالت، به سخت ترین صورت شهید می شود.
جریان مقابله ی او را با حجاج به هنگام شهادت و شهامت روحی او را چنین آورده اند:
حجاج: «تو شقی بن کسیر هستی!»
سعید: «مادرم مرا بهتر می شناخته است، او مرا سعید بن جبیر نامیده.»
حجاج: «درباره ی ابوبکر و عمر چه می گویی؟ آیا آنان در بهشتند یا دوزخ؟»
سعید: «اگر وارد بهشت شوم و اهل بهشت را ببینم می فهمم که چه کسانی در بهشتند، و اگر وارد دوزخ شوم و دوزخ را ببینم، می فهمم که چه کسانی در دوزخند.»
حجاج: «درباره ی خلفای دیگر چه می گویی؟»
سعید: «من وکیل آنان نیستم.»
حجاج: «کدام یک را دوست تر داری؟»
سعید: «هرکدام خدا از آنان خشنودتر باشد.»
حجاج: «خدا از کدام خشنودتر است؟»
سعید: «علم این نزد خداوندست. خداست که اسرار و باطن هرکس را می داند.»
حجاج: «نمی خواهی به من راست بگویی!»
سعید: «اینطور نیست، بلکه دوست ندارم به تو دروغ بگویم.»
حجاج: «می خواهم تو را بکشم، چطور می خواهی کشته شوی انتخاب کن!»
سعید: «تو انتخاب کن، زیرا قصاص در پیش است، هر طور مرا بکشی قصاص می شوی!»
حجاج: «او را بکشید!»
سعید: رو به قبله کرد و گفت: «انی وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض، حنیفا مسلما، و ما انا من المشرکین؛ روی خود را با همه ی وجود، به نام مسلمانی پاکدین، به سوی خدا می کنم، او که آسمان ها و زمین را بیافرید، من خدای یگانه را می پرستم.» (انعام/ 79)
حجاج: «روی او را از قبله برگردانید!»
سعید: «فاینما تولوا فثم وجه الله؛ روی خود را به هر سوی برگردانید به سوی خداست.» (بقره/ 115)
حجاج: «صورتش را روی خاک بگذارید!»
سعید: «منها خلقناکم، و فی؛ و دوباره به دل خاک باز می گردانیم، و بار دیگر از خاک بیرونتان خواهیم آورد.» (طه/ 55)
و بدینگونه این مجسمه ی فضیلت و جهاد و اعتقاد را، حجاج ابن یوسف ثقفی، والی خون آشام عراق از طرف حکومت اموی شام، به شهادت رسانید، به سال 95 هجری، در سن 49 سالگی و خود پس از کشتن سعید بن جبیر بیش از 15 شب زنده نماند، و به دردی بی درمان به بدترین گونه به هلاکت رسید.
و دوباره داستان پاکان و پلیدان، و خوشبختان و بدبختان تکرار گشت، آنان که به پاکی رفتند و در راه پاکیها و آنان که به پلیدی رفتند و در راه پلیدی ها، آنان که سعدا بودند و سعادتمندان و آنان که اشقیا و شقاوت پیشگان... و همواره عاقبت خوب از آن پاکان است و از آن آنان که پاکی را برگزیدند.
منـابـع
میرحامد حسین- محمدرضا حکیمی- صفحه 81-85
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها