اختلاف اشاعره و معتزله در مورد کتاب و سنت
فارسی 18827 نمایش | اختلاف نظر اشعری و غیر اشعری در این نیست که آیا باید در مسائل الهی از منابع کتاب و سنت استفاده کرد یا نه؟ بلکه در شکل استفاده است. از نظر اشعریان استفاده باید به شکل تعبد باشد و بس. یعنی ما از آن جهت خداوند را به وحدت و علم و قدرت و سایر اسماء حسنی توصیف می کنیم که در شرع وارد شده است، و گرنه ما نمی دانیم و نمی توانیم بدانیم که خداوند موصوف به این اوصاف هست یا نه؟ زیرا اصول و مبادی این ها در اختیار ما نیست، پس ما باید بپذیریم که خدا چنین است، ولی نمی توانیم بدانیم و بفهمیم که خدا چنین است.
نقش نصوص دینی در این زمینه این است که ما بدانیم از نظر دین چگونه باید فکر کنیم تا همان گونه فکر کنیم و چگونه باید معتقد باشیم تا همان گونه معتقد باشیم؟ ولی طبق نظر مخالفان آن ها این مطالب مانند هر مطلب عقلی و استدلالی دیگر قابل فهم است. یعنی اصول و مبادی در کار است که اگر بشر درست به آن اصول و مبادی واقف گردد می تواند آن ها را فهم کند. نقش نصوص شرعی این است که الهام بخش عقول و افکار و محرک اندیشه ها است، اصول و مبادی لازم و قابل درک را در اختیار می گذارد. اساسا در مورد مسائل فکری، تعبد معنی ندارد.
این که انسان طبق دستور و به اصطلاح "فرمایشی" بخواهد فکر و قضاوت کند و نتیجه بگیرد؛ مثل این است که در یک امر دیدنی بخواهد فرمایشی ببیند. از طرف بپرسد این شیء را چگونه ببینیم؟ بزرگ یا کوچک؟ سفید یا سیاه یا آبی؟ زیبا یا زشت؟ تعبدی فکر کردن جز فکر نکردن و بدون فکر پذیرفتن معنی دیگر ندارد.
خلاصه اینکه سخن در این نیست که آیا بشر قادر است پا از تعلیمات اولیای وحی فراتر بگذارد یا نه؟ معاذ الله فراتری وجود ندارد، آنچه به وسیله ی وحی و خاندان وحی رسیده است، آخرین حد صعود و کمال معارف الهی است، سخن در استعداد عقل و اندیشه ی بشری است که می تواند با ارائه ی اصول و مبادی این مسائل، سیر علمی و عقلی بکند یا نه؟
منـابـع
مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 50 -51
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها