مقصود از کافر از نظر قرآن کریم
فارسی 4477 نمایش |وقتی قرآن می گوید "کافر" مقصود از کافر چیست؟ آیا مقصود از کافر هر غیر مؤمن است، هر غیر مسلمانی را ما می توانیم بگوییم "کافر" و آنچه قرآن در اینجا تحت عنوان "کافر" می فرماید شامل همه غیر مسلمان ها می شود؟ یا اینکه کافر معنی خاصی دارد که در واقع غیر مسلمان به تقصیر را شامل می شود و به اصطلاح غیر مسلمان به قصور را شامل نمی شود؟ علما یک اصطلاحی دارند که این اصطلاح ریشه قرآنی دارد. جاهل را مقسم قرار می دهند و می گویند جاهل بر دو قسم است: یا قاصر است و یا مقصر، و طبعا هر خلافکاری این طور است. یک نفر خلافکار و مجرم یک وقت قاصر است و یک وقت مقصر. "قاصر" یعنی کوتاه و "مقصر" یعنی کوتاهی کننده. اگر کسی چیزی را نمی دانست و یا جرمی را مرتکب شد، یک وقت علت این کار قصور یعنی دست نارسی و کوتاهی است؛ یعنی او تقصیر ندارد، مقصر نیست و راهی غیر از این نداشته است و یک وقت او مقصر است و آن وقتی است که انسان یک چیزی را دانسته و فهمیده، اما به خاطر هوا پرستی و نفس پرستی، علی رغم آنچه خودش می داند و می فهمد عمل می کند. دهی را در میان کوه های دور افتاده که کمتر پای مردم شهری به آنجا می رسد و کمتر پای مردم آنجا به شهر می رسد در نظر بگیرید. اگر در آنجا از یک جوان مثلا بیست ساله، یکی از مسائل شکیات یا سهویات یا مسئله ای در باب روزه یا خمس بپرسید، می بینید خیره به شما نگاه می کند که این چه می گوید؟ چه بسا هست که این مسائل اساسا در عمرش به گوش او نخورده و اصلا متوجه نشده که چنین چیزهایی هم هست. به یک چنین آدمی "قاصر" می گویند چون این بیچاره تقصیری ندارد. از اولی که چشم به این دنیا باز کرده خودش را در همین محیط دیده است. در خانواده ای بوده که در آن اصلا نماز و روزه ای وجود نداشته، تا وقتی که بزرگ شده و به سن بلوغ رسیده است و بعد دنبال همان کاری رفته که پدر و مادرش رفته بودند و اصلا این گونه مسائل به فکرش نمی رسیده و کسی هم نبوده که او را آگاه کند.
از نظر قوانین به اصطلاح مدنی و دولتی هم دولت حق مؤاخذه از یک چنین افرادی را ندارد، زیرا او چیزی نمی داند و اساسا اسم "قانون مدنی" هم در عمرش به گوشش نخورده است.
قرآن خودش اصطلاحی در این زمینه ها دارد ولی نه به نام قاصر و مقصر، تعبیر قرآن تعبیر دیگری است از قبیل "مستضعفین". مستضعفین یعنی ضعیف شمرده شدگان، دست نارسان. در بعضی جاهای دیگر تعبیر دارد: «و ءآخرون مرجون لامر الله اما یعذبهم و اما یتوب علیهم و الله علیم حکیم؛ و عده ای دیگر کارشان به مشیت خدا واگذار شده است که یا عذابشان می کند یا توبه شان را می پذیرد و خدا دانای حکیم است. (توبه/ 106) یعنی درباره یک طبقه ای شما اساسا قضاوت نکنید که عاقبت اینها چیست، بگویید به خدا واگذار است، خدا خودش می داند که بعد با آنها چه بکند که البته این خودش یک نوید رحمت است.
چنین اشخاصی ممکن است مسلمان نباشد. الان نقاطی در جهان وجود دارد در آفریقا، آمریکا، اروپا، مشرق زمین و خیلی از نقاط دیگر که بسا هست مردم نام اسلام را نشنیده اند و چه بسا در بعضی مناطق سیاست های بالخصوصی حکومت می کند که اصلا از اول نگذاشته اند آنها نام دین و نام خدا را بشنوند. اینها هم به یک معنا کافرند، یعنی مسلمان نیستند، اما کسی اینها را کافر معاند و کافر جاحد نمی گوید. کافر معاند یعنی آن فردی که اسلام بر او عرضه شده و او درک کرده و فهمیده، ولی به خاطر اینکه منفعت و جاه طلبی و تعصبش اقتضا نمی کرده، وقتی خودش را مواجه با حق دیده است در مقابل حق و حقیقت قیام کرده و ایستاده است. اصل معنی کفر این است.
هر غیر مسلمانی را، ولو کسی که اسلام بر او عرضه نشده است تا عکس العمل مخالف در مقابلش نشان بدهد، به یک معنا می توانیم بگوییم کافر، ولی به یک معنای دیگر نمی توانیم بگوییم و قرآن هر جا "الذین کفروا" می گوید ناظر به آن طبقه نیست، بلکه ناظر به طبقه ای است که حقیقت بر آنها عرضه شده است و آنها در مقابل حقیقت عناد می ورزند. "کفر" یعنی پرده کشی. آنها می خواهند روی حقیقت، ساتر و پرده بیندازند، یعنی مقصر هستند و از روی تقصیر عمل می کنند.
درباره همین هاست که قرآن می فرماید: «و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم؛ در حالی که در عمق روحشان یقین دارند مع ذلک جحود می ورزند.» (نمل/ 14)
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 4- صفحه 143-146
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها