طوفان نوح از منظر قرآن
فارسی 3311 نمایش |در آیه 11 تا 14 سوره قمر آمده: «ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر؛ پس درهای آسمان را به آبی سیل آسا گشودیم.» مقصود طوفان نوح است. کلمه "سماء" در قرآن کریم همیشه آن جهت علو است. گاهی به خود باران گفته می شود، گاهی به ابر، گاهی به بالاتر از ابر و گاهی به امور معنوی. یعنی ما فرمان دادیم باران های پی در پی نازل شد. زمانی داستان طوفان نوح را در کتاب ها حتی کتاب های درسی به عنوان افسانه ذکر می کردند: افسانه طوفان نوح. ولی کم کم این مطلب مسلم شده که (در تاریخ زمین) دوره های طوفانی زیادی بوده است. در یکی از همان کتاب های درسی که رفیق خودمان آقای احمد آرام در فیزیک نوشته بود این مطلب را تحقیق کرده بود.
«ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر» درهای بالا را گشودیم. مقصود این است که فرمان دادیم به ابر که ببار، ولی نه یک باریدن عادی بود، به آبی که همین جور سرازیر شده بود، به تعبیر ما شرشر آب از آسمان می ریخت.
«و فجرنا الارض عیونا؛ و زمین را منفجر کردیم یعنی شکافتیم» (فجر یعنی شکافتن) نه منفجر به معنایی که امروز می گویند که یعنی شیء متلاشی می شود، نه، انفجار یعنی باز شدن و شکافتن، یعنی دهان ها از زمین شکافتیم در حالی که اینها چشمه ها بودند و چشمه ها از زمین باز کردیم. زمین را شکافتیم در حالی که تبدیل به چشمه ها شده بود. می گویند چشمه را از آن جهت "چشمه" می گویند که وجه شبهی با چشم دارد. آنجا که آب از زمین بیرون می آید که دور خودش می چرخد (اغلب چشمه ها این طور است) و کأنه گردابی درست می کند، شباهت پیدا می کند به مردمک چشم (انسان یا) حیوان که می چرخد، از این جهت به آن می گویند "عین".
«فالتقی الماء؛ آب به هم پیوست، آب با آب ملاقات کرد» آب بالا و آبی که از زمین می آمد، آب آسمان و آب زمین، «علی امر قد قدر؛ بر کاری که قبلا تقدیر و اندازه اش معین شده بود.» گویی این (مطلب) جواب امثال سید احمد خان هندی است که معجزات را اغلب به جریان های عادی طبیعی که به یک سلسله علل طبیعی وابستگی دارد بدون اینکه از بالا برای منظوری حساب شده باشد توجیه می کنند. قرآن می گوید خیال نکنید که (طوفان نوح) طوفانی بود به یک علل مادی و طبیعی بدون آنکه غایت و غرضی در کار باشد، امری بود که مسلم روی آن حساب شده بود.
«و حملناه علی ذات الواح و دسر؛ خود نوح را (اینجا دیگر صحبت اصحاب و اهل سفینه نیست چون بناست قضیه به اجمال گفته شود) بر کشتی ای سوار کردیم، بر آن موجودی که دارای لوح ها (یعنی تخته های به یکدیگر ترکیب شده) و میخ ها بود، یعنی بر کشتی.» (در جاهای دیگر (دارد که) به نوح دستور دادیم کشتی را بساز «و کلما مر علیه ملأ من قومه؛ و هر بار که اشرافی از قومش بر او می گذشتند...» (هود/ 38). اینها دیگر در اینجا به اجمال برگزار شده است.) «تجری باعیننا؛ و این کشتی زیر نظر خود ما در جریان بود، ما حافظ و مراقبش بودیم.» چرا ما او را نجات دادیم و قوم را هلاک کردیم؟
«جزاء لمن کان کفر؛ این خودش نوعی پاداش بود برای آن بنده ما که مکفور شده بود یعنی (درباره او) حق ناشناسی و کفران نعمت شده بود.» (این «جزاء لمن کان کفر» همین طور که بیان کرده اند بیشتر به خود آن عذاب بر می گردد. در یک آیه دیگر قرآن هم هست: «انا کذلک نجزی المحسنین؛ ما اینگونه نیکوکاران را پاداش می دهیم.» (صافات/ 80)) ما اینها را عذاب کردیم و کیفر دادیم، برای چه؟ به خاطر کفرانی که نسبت به بنده ما که دست هدایت به سوی آنها دراز کرده بود انجام دادند.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 5- صفحه 222-223
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها