داستان موسی و خضر علیه السلام و مسأله تقلید و اجتهاد
فارسی 11468 نمایش |داستان موسی و عبد خضر صالح که در قرآن کریم آمده داستان عجیبی است. یک نکته بزرگ که از این داستان استفاده می شود این است که تابع و پیرو تا آنجا تسلیم متبوع و پیشوا است که اصول و مبادی و قانون، نشکند و خراب نشود. اگر دید آن متبوع، کاری بر خلاف اصول و مبانی انجام می دهد نمی تواند سکوت کند. گو اینکه در این داستان، عملی که عبد صالح کرد از نظر خود او که افق وسیعتری را می دید و به باطن موضوع توجه داشت بر خلاف اصول نبود بلکه عین وظیفه و تکلیف بود، ولی سخن در این است که چرا موسی صبر نمی کرد و زبان به انتقاد می گشود، با اینکه وعده می داد و به خود تلقین می کرد که اعتراض نکند باز هم اعتراض و انتقاد می کرد. نقص کار موسی در اعتراض و انتقاد نبود، در این بود که به رمز مطلب و باطن کار آگاه نبود. البته اگر به رمز مطلب آگاه می شد اعتراض نمی کرد. و مایل بود که برسد به رمز مطلب، ولی مادامی که از نظر او عملی بر خلاف اصول و قانون الهی است ایمان او به او اجازه نمی دهد سکوت کند. بعضی گفته اند اگر تا قیامت عمل عبد صالح تکرار می شد موسی از اعتراض و انتقاد باز نمی ایستاد مگر آنکه به رمز مطلب آگاه می شد.
موسی به او می گوید: «هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا؛ یعنی آیا اجازه می دهی از تو پیروی کنم تا مرا تعلیم کنی؟» (کهف/ 66) او می گوید «انک لن تستطیع معی صبرا؛ تو نخواهی توانست در مصاحبت من طاقت بیاوری و نسبت به آنچه می بینی سکوت کنی.» (کهف/ 67) بعد خود او علت را به خوبی توضیح می دهد: «و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا؟ مگر تو وقتی که ببینی عملی بر خلاف صورت می گیرد و از سر و رمز مطلب آگاه نباشی صبر خواهی کرد؟!» (کهف/ 68) موسی گفت: «ستجدنی إن شاءالله صابرا و لا اعصی لک امرا؛ امیدوارم اگر خدا بخواهد صبر کنم و امر تو را مخالفت نکنم.» (کهف/ 69) موسی نگفت چه به رمز مطلب پی ببرم و چه نبرم صبر خواهم کرد، همینقدر گفت امیدوارم این تحمل در من پیدا شود. البته این تحمل آن وقت برای موسی پیدا می شود که از رمز مطلب آگاه گردد. بعد او خواست صریحتر از موسی قول بگیرد که حتی اگر به رمز مطلب هم پی نبری سکوت کن و اعتراض نکن تا وقتی که موقعش برسد خودم توضیح دهم: «قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی ء حتی احدث لکن منه ذکرا؛ اگر دنبال من آمدی هر چه دیدی سکوت کن، بعد من خودم توضیح می دهم.» (کهف/ 70) در اینجا دیگر آیه کریمه ندارد که موسی پذیرفت. در آیه همین قدر دارد که بعد با هم راه افتادند و رفتند تا آخر داستان که کم و بیش همه شنیده اید. به هر حال تقلید جاهل از عالم، سر سپردگی نیست. تقلید ممنوع جاهل از عالم همان است که شکل سرسپردگی پیدا کند و به صورت "جاهل را بر عالم بحثی نیست، ما دیگر نمی فهمیم، شاید تکلیف شرعی چنین و چنان اقتضاء کرده باشد" و امثال اینها ادا می شود.
منـابـع
مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 116-115
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها