رابطه انکار دعوت پیامبر و دروغ بستن به خدا
فارسی 3752 نمایش | در قرآن کریم در آیه 7 سوره صف آمده است: «و من اظلم ممن افتری علی الله الکذب و هو یدعی الی الا سلام و الله لایهدی القوم الظالمین؛ و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ ببندد در حالی که به اسلام دعوت می شود؟ و خدا مردم ستمگر را هدایت نمی کند». این تعبیر و تعبیرهای مشابه در قرآن زیاد آمده است: «و من اظلم ممن افتری علی الله» (صف/7) و یا «فمن اظلم ممن کذب علی الله و کذب بالصدق؛ پس کیست ستمکارتر از آن کسی که بر خدا دروغ بست و (سخن) راست را چون به سوی او آمد تکذیب کرد؟» (زمر/32)
می دانیم که دروغ گناه کبیره و ظلم است یعنی در مورد هر چیزی و به هر کسی انسان دروغ بگوید چون او را از حقیقت منحرف کرده بنابراین به او ظلم کرده است. دروغ به طور کلی در قرآن ظلم تلقی می شود ولی دروغ تا دروغ تفاوت دارد، هر دروغی گناه کبیره است، هیچ دروغی نداریم گناه صغیره باشد ولی در میان دروغ ها، دروغ بستن به خدا و پیامبر اکرم (ص)، شنیع ترین دروغ هاست و لهذا می بینید که روزه ماه رمضان با دروغ های عادی باطل نمی شود (البته چنین دروغی گناه کبیره است ولی روزه را باطل نمی کند) ولی اگر انسان به خدا و رسول دروغ ببندد روزه اش باطل است مثلا اگر انسان در بیان یک مسئله شرعی عمدا بر خلاف حقیقت بگوید که حکم خدا این است، اصلا روزه باطل است. این نشان می دهد این دروغ با دروغ های دیگر چقدر تفاوت دارد. باز دروغ بستن به خدا هم همه مانند یکدیگر نیست. یک وقت کسی دروغ به خدا می بندد و مثلا در مورد مسئله ای از مسایلی که در رساله ها داریم می گوید: حکم الله این است، در صورتی که حکم الله این نیست. از این بالاتر این است که کسی بیاید ادعا کند که من پیغمبر خدا هستم. این دروغ بستن به خداست ولی خیلی بالاتر از آن قبلی است. این فرد دارد ادعا می کند که خدا من را به پیغمبری مبعوث کرده است، دیگر ظلمی از این بالاتر نیست و در ردیف این ظلم این است که انسان افترای منفی به خدا ببندد یعنی کسی را که خدا فرستاده است بگوید او را خدا نفرستاده است. این هم باز دروغ بستن به خداست. یک وقت خدا کسی را نفرستاده است و فردی به دروغ می گوید خدا من را فرستاده است و یک وقت خدا کسی را فرستاده است و فردی می گوید: نه، من می فهمم، من اطلاع و خبر دارم که خدا هیچ کس را نفرستاده است. این هم در ردیف آن است یعنی تکذیب انبیای حقیقی و واقعی، چیزی در ردیف ادعای پیغمبری کردن است و این قدر این ظلم فاحش است.
در این آیه همین قسمت اخیر ذکر شده است: «و من اظلم ممن افتری علی الله الکذب؛ چه کسی ستمگرتر است از آن که به خدا دروغ می بندد؟» در اینجا بحث در مورد کسانی است که پیغمبر راستین را تکذیب کرده اند نه کسانی که ادعای پیغمبری کرده اند چون بعد می فرماید: «و هو یدعی الی الاسلام؛ در حالی که خود او به سوی اسلام دعوت می شود». آدمی که اسلام را شناخته است، آدمی که بر اساس بشارت های گذشته و بر اساس آیات و بینات و معجزات می داند که این شخص، پیغمبر خدا و از طرف خداست و مع ذلک خودش را به نادانی می زند و می گوید نه، دروغ است، این شخص پیغمبر نیست، به این وسیله با تکذیب پیغمبر به خدا دروغ می بندد،«والله لایهدی القوم الظالمین»؛ «خدا مردم ستمکار را هرگز هدایت نمی کند» تا چه رسد به این بزرگ ستمکاران، که "اظلم" هستند، ظالمترین ظالمان عالم هستند.
عالمگیر شدن اسلام از نظر قرآن
پیغمبرانی و مخصوصا عیسی (ع) بشارت هایی در مورد پیامبر اسلام دادند، ولی بعد اکثریت مردم قبول نکردند و دانسته انکار کردند. پس آیا باید فاتحه اسلام را خواند؟ قرآن کریم جواب می دهد که عیسای مسیح و دیگران که به آن مردم بشارت دادند، این برای خیر آنها بود که وقتی آن پیغمبر می آید و آن مائده الهی پهن می شود، صلاح و سعادت آنها در آن است که به او بگروند، نه این که اگر نگرویدند بگویند این دین تایید نمی شود. می فرماید: اینها تکذیب کنند یا تکذیب نکنند، نور خدا با این حرف ها خاموش نمی شود: «یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون؛ می خواهند نور خدا را با دهان های خود خاموش کنند ولی خدا کامل کننده نور خویش است هر چند کافران خوش نداشته باشند» (صف/8) اشتباه نشود، با موضع منفی گرفتن آنها سد راه اسلام نمی شود.
اسلام حقیقتی است که باید نقش و رسالت خود را در عالم انجام بدهد و انجام هم می دهد. قرآن که در سوره توبه هم قریب به همین بیان آمده است چنین تشبیه می کند که مثل اینها برای جلوگیری از توسعه اسلام، مثل کسی است که بخواهد این خورشید عالمتاب را با پف خودش خاموش کند: «یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم» اینها می خواهند با دهانشان نور خدا را خاموش کنند. نوری را که خدا روشن کرده است، اینها می خواهند با پفشان خاموش کنند؟! نه، خدا نور خودش را به تمام و کمال به مرحله نهایت خواهد رسانید، می خواهد کافران خوششان بیاید، می خواهد بدشان بیاید، خوشامد و ناخوشامد آنها در سرنوشت خودشان موثر است نه در سرنوشت اسلام. «یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون». اینطور نیست که توسعه اسلام و عالمگیر شدن شعاع دین اسلام بستگی دارد به این که این بنی اسرائیلی که عیسی (ع) به آنها بشارت داده، گرایش پیدا کنند یا نکنند، مردم دنیا همه منتظر ایستاده اند که آیا اینها مسلمان می شوند، نه، مسلمان شدن آنها فقط برای خود آنها خوب بوده است. این نور خداست و نور خدا خاموش شدنی نیست. اراده خدا تعلق گرفته است که این نور را جهانگیر کند.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 7- صفحه 21-24
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها