فضیلت شهادت
فارسی 3316 نمایش | مرگ به صورت شهادت، جمع میان دو چیز است. از یک طرف ولی الله، از این جهان به جهان دیگر منتقل شده و از طرف دیگر فرصت عمر را از دست نداده است، چرا که شهادت یعنی تبدیل کردن عمر به بهترین شکل عمل، یعنی به صورت یک عمل و به صورت یک تکلیف و یک مسؤولیت، عمر را به پایان رساندن، که دیگر انسان نمی تواند چنین فرض کند و بگوید که اگر من شهید نشوم و در دنیا عمر کنم ممکن است کار بالاتری انجام دهم، کار بالاتری نیست.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر ذی بری یعنی هر صاحب عمل نیکی، فوق عمل برش، بری هست، مگر شهادت که دیگر مافوق این بر، بری نیست.(بحارالانوار، ج74، ص60)، یعنی کسی نمی تواند بگوید من آرزوی شهادت در راه خدا را ندارم، برای اینکه می خواهم به جای شهادت کار بالاتری در این دنیا انجام بدهم. پیغمبر (ص) فرمود کار بالاتری وجود ندارد. این است که در مقابل آرزوی مرگ به صورت شهادت، دیگر خواستن طول عمر معنی ندارد و ما می بینیم که اولیاءالله، همیشه مرگ به صورت شهادت را آرزو می کنند. آن جمله ای که امام علی (ع) فرمود که "اگر هزار ضربت شمشیر بر من وارد شود و شهید شوم آن را بر مرگ در بستر ترجیح می دهم"، معنایش همین است.
آن کسانی که اولیاءالله واقعی هستند آن دنیا را به رأی العین دارند می بینند و از آنچه پیش فرستاده اند (خشنودند). در نهج البلاغه آمده است که پیغمبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: "یا علی! مرگ تو به صورت شهادت است و تو شهید از دنیا خواهی رفت". علی (ع) می فرماید: وقتی که در جنگ احد هفتاد نفر از مسلمین شهید شدند و من از شهادت محروم شدم متأثر شدم. (ایشان در این زمان یک جوان سی ساله است، کسی که بیش از سه چهار سال از ازدواجش نگذشته و دو پسر کوچک هم در خانه دارد. باید این قرائن و شواهد مادی را هم در نظر گرفت). رفتم خدمت رسول اکرم (ص) و عرض کردم یا رسول الله! آیا شما به من نفرمودید که من شهید خواهم شد، پس چرا من شهید نشدم؟ فرمود: یا علی! تو شهید خواهی شد و شهادت برای تو مقدر است و تو با شهادت از دنیا خواهی رفت. بعد پیغمبر اکرم (ص) می فرماید: یا علی! صبر تو در موطن شهادت چگونه خواهد بود؟ عرض کردم: «لیس هذا من مواطن الصبر هذا من مواطن البشری و الشکر»؛ بفرمایید که شهادت چقدر باصفاست، اینجا که جای صبر نیست. صبر در یک امر مکروه است، شهادت آرزوی من است، محبوب من است، عطیه الهی است. (نهج البلاغه، خطبه 154)
عشق حضرت ابراهیم (ع) به خداوند
حضرت ابراهیم (ع) در میان پیامبران به خلت معروف است. پیغمبران در عین اینکه همه پیغمبر هستند شئون روحی آنها و یا به قول اهل معرفت مظهریت آنها برای صفات الهی تفاوت دارد. یکی مظهر بکا و خوف است و دیگری مظهر محبت و عشق است و مانند آن. مثلا کار ابراهیم یک وجهه دارد و کار حضرت یحیی (ع) یا عیسی بن مریم (ع) وجهه دیگری دارد. ابراهیم خلیل الله، پیغمبر عشق است، پیغمبر محبت است و لهذا لقبش هم خلیل الله است. یک شب ابراهیم در حالی که در صحرا دنبال گله گوسفندش است صدایی می شنود: "سبوح قدوس، ربنا و رب الملائک و الروح؛ بسیار منزه و پاک از همه ناپاکی ها است؛ پروردگار ما و پروردگار فرشتگان و روح" این صدا را که می شنود از خود بی خود می شود. یک دفعه می گوید که بود؟ که بود که نام محبوب من را برد؟ یک بار دیگر تکرار کن، ثلث این گوسفندانم را به تو می دهم. بار دیگر تکرار می کند. هیجانش بیشتر می شود، می گوید بار دیگر تکرار کن ثلث دیگر گوسفندانم را هم به تو می دهم و هیجانش بیشتر می شود.
ابراهیم (ع) در وقت مرگ باز با خدا مغازله و عشق بازی می کند. در هنگام قبض روح می گوید: «هل رایت خلیلا یمیت خلیله؟»؛ آیا دیده ای خلیل و دوست روح دوست خود را قبض کند؟ فرشته از ناحیه خدا به او می گوید: «هل رایت خلیلا یکره لقا خلیله»؛ آیا دیده ای دوستی لقای دوست خود را مکروه بشمارد؟ (بحارالانوار، ج6 ص127) در همان حال هم در حال مغازله است، در همان حالی که دارد می رود، باز دارد حرف می زند و عشق بازی می کند. به قول حافظ
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت *** رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم
به هواداری او ذره صفت رقص کنان *** تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
به هر حال این خود، حقیقتی غیر قابل انکار است و فقط برای اولیاء الله است که مرگ به صورت یک آرزوی واقعی درمی آید. مرگ به صورت شهادت برای اولیاءالله دیگر به صورت یک مرگ آرزویی غیر مشروط است که هرگز با آن مبارزه نمی کنند. شهادت، هم انتقال از جهانی به جهان دیگر است و هم خودش درجه است، خودش بالا رفتن است. البته این حرف هم گفته می شود که اگر انسان قائل به دنیای دیگر هم نباشد، باز زندگی کمیت دارد و کیفیت دارد و انسان زندگی را برای ارزشهایش می خواهد. مسأله ارزشها در زندگی مسأله درستی است ولی پایه همه ارزشها یک ارزش است و آن توحید است. اگر این یک ارزش وجود نداشته باشد دیگر ارزشی در دنیا معنی ندارد.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 7- ص 80-78
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها