دو عشق درونی از نظر شهید مطهری
فارسی 4408 نمایش | حالت روحی که مغایر با شهوت جنسی است لااقل از لحاظ کیفیت و هدف شناخته شده است، دو نوع است و به دو صورت مختلف ظهور می کند، یکی به صورت حالت پرشور و پرسوز و گدازی که در نتیجه دور از دسترس بودن محبوب و هیجان فوق العاده روح و تمرکز قوای فکری در نقطه واحد از یک طرف و حکومت عفاف و تقوا به روح عاشق از طرف دیگر، تحولات شگرفی در روح ایجاد می کند، احیانا نبوغ میافریند و البته هجران و فراق شرط اصلی پیدایش چنین حالتی است و وصال، مدفن آن است و لااقل مانع است که به اوج شدت خود برسد و آن تحولات شگرفی که مورد نظر فیلسوفان است به وجود آورد. این گونه عشق ها بیشتر جنبه درونی دارد، یعنی موضوع خارجی بهانه ای است برای اینکه روح از باطن خود بجوشد و برای خود معشوقی آنچنان که دوست دارد بسازد، و از دیدگاه خود آن طور که ساخته نه آن طور که هست ببیند، کم کم کار به جائی می رسد که به خود آن ساخته ذهنی خو می گیرد و آن خیال را بر وجود واقعی و خارجی محبوب ترجیح می دهد. نوع دیگر آن مهر و رقت و صفا و صمیمیتی است که میان زوجین در طول زمان، در اثر معاشرت دائم و اشتراک در سختیها، سستیها، خوشیها و ناخوشیهای زندگی و انطباق یافتن روحیه آنها با یکدیگر پدید می آید. اگر اجتماع پاک و نا آلوده باشد و تمتعات زوجین همان طوری که اصول عفاف و تقوا ایجاب می کند به یکدیگر اختصاص یابد، حتی در دوران پیری که شهوت خاموش است و قادر نیست زوجین را به یکدیگر پیوند دهد، آن عاطفه صمیمانه، سخت آنها را به یکدیگر می پیوندد. نفقه دادن مرد به زن و شرکت عملی زن در مال مرد، از همه بالاتر اختصاص کانون خانوادگی به استمتاعات جنسی و اختصاص محیط بزرگ به کار و فعالیت، از علل عمده این صفا و صمیمیت است. تدابیری که اسلام در روابط زوجین و غیره به کار برده است، سبب شده که در محیط های اسلامی برخلاف محیط اروپای جدید این گونه صمیمیتها و مهر و صفاها و عشقها زیاد پیدا شود. نوع اول مشروط به هجران و فراق است؛ تازیانه فراق روح را حساس تر و آتشین تر می کند بر خلاف این نوع از عشق که ما آن را صفا و صمیمیت می نامیم و اختصاص به زوجین دارد در اثر وصال و نزدیکی کمال می یابد. نوع اول در حقیقت پرواز و کنش و جذب و انجذاب دو روح متباعد است و نوع دوم وحدت و یگانگی دو روح معاشر، فرضا کسی در نوع اول تردید کند، در نوع دوم نمی تواند تردید داشته باشد. در آیه قرآن کریم آنجا که پیوند زوجیت را یکی از نشانه های وجود خداوند حکیم علیم ذکر می کند، با کلمه مودت و رحمت یاد می کند چنان که می دانیم، مودت و رحمت با شهوت و میل طبیعی فرق دارد، می فرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه» (روم/آیه 21)، «یکی از نشانه های خداوند این است که از جنس خود شما برای شما جفت آفریده است، و میان شما و آنها مهر و رأفت قرار داده است».
مولوی چه خوب این نکته را دریافته است آنجا که می گوید:
زین للناس حق آراسته است *** ز آنچه حق آراست کی تا نندرست
چون پی یسکن الیهاش آفرید *** کی تواند آدم از حوا برید
این چنین خاصیتی در آدمی است *** مهر، حیوان را کم است، آن از کمی است
مهر و رقت وصف انسانی بود *** خشم و شهوت وصف حیوانی بود
با همه اختلافی که میان این دو نوع عشق وجود دارد و یکی مشروط به هجران است و دیگری به وصال، یکی از نوع نا آرامی و کشش و شور است و دیگری از نوع آرامش و سکون، در یک جهت مشترکند. هر دو گلهای باطراوتی می باشند که فقط در اجتماعاتی که بر آنها عفاف و تقوی حکومت می کنند می رویند و می شکفند. محیط های جنسی یا شبه اشتراکی جنسی نه قادرند عشق باصطلاح شاعرانه و رمانتیک به وجود آورند و نه می توانند در میان زوجین آن چنان صفا و رقت و صمیمیت و وحدتی که بدان اشاره شد به وجود آورند.
منـابـع
مرتضی مطهری- اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب- صفحه 66-64
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها