نقد استاد مطهری بر تحریف تاریخ اسلام
فارسی 4798 نمایش |با بررسی اندیشه پیروان مارکسیست در جهان اسلام و نیز با نگاهی مختصر به روش تفسیری شان باید به ایشان گفت که: شما حتی اطلاع از تاریخ صدر اسلام و شأن نزول آیات را هم لازم نشمرده و زحمت یک بررسی مختصر تاریخ اسلام را هم به خود نداده اید و آنگاه به تفسیر قرآن و تدوین ایدئولوژی اسلامی دست زده اید. شما آنجا که می خواهید دو قطبی شدن جامعه اسلامی را بلافاصله بعد از پیغمبر (ص) توجیه کنید و خانه فاطمه (س) را مرکز محرومان و کسانی که دستشان به اصطلاح به دم گاوی بند نبوده معرفی کنید و به گرایشهای شیعیان از قبیل ابوذر و مقداد و بلال جنبه مادی و طبقاتی بدهید، درباره خانه فاطمه (س) و مظلومیت اهل این خانه و به آتش کشیده شدن آن خانه داد سخن می دهید، آنگاه می گویید: "در همان حال «که خانه فاطمه (ع) به آتش کشیده می شود» در خانه روحانی بزرگ و یهودی منافق "عبدالله بن ابی" که مدت ها بر ضد انقلاب می جنگید و اکنون وارد انقلاب شده و جبهه خارجی را مبدل به جبهه داخلی کرده و بالاتر آنکه مفسر قرآن هم شده و حتی پس از گذشتن هزار و چهارصد سال هم می بینیم که نبوغ تفسیری عده ای از مفسرین ما هم مرهون تجزیه و تحلیل ها و برداشت ها و اقوال همین مفسر شهیر است و البته از موقعیت خاصی هم برخوردار است چه از قدما می باشد هر روز صدها نفر در پای کرسی تفسیر او حاضر می شوند".
عبدالله بن ابی همان منافق مشهور است که از اشراف مدینه بود و موقعیت مهمی داشت و به واسطه اسلام متزلزل شد و تا چند سال بعد از ورود رسول خدا زنده بود و در حیات رسول خدا مرد و آیه نازل شد: «بر اینان نماز مگزار و استغفار تو هم برای آنها مفید فایده ای نیست». عبدالله بن ابی هیچ وقت با پیغمبر نجنگید که جبهه خارجی را تبدیل به جبهه داخلی کند، از اول در جبهه داخلی اخلال می کرده است. عبدالله بن ابی به هیچ وجه روحانی نبوده و هرگز یک آیه هم از قرآن تفسیر نکرده و در هیج تفسیری هم از او به عنوان مفسر نامی برده نشده و همه مفسران بالاجماع او را منافقی بزرگ می دانند. او اساسا بعد از رسول خدا زنده نبود که در خانه او صدها نفر برای تفسیر شرکت کنند. آیا اینها نشانه کمال بی اطلاعی شما از تاریخ اسلام نیست؟
شما در پاورقی همین قسمت، از واقعه «یمامه» که در حدود یک سال بعد از پیغمبر رخ داد و نبردی سهمگین میان مسلمانان و پیروان مسلمه کذاب واقع شد نام می برید و می گویید: "تعداد زیادی از مسلمانان به قتل رسیدند که تعداد کشته شدگان از هزار تا هزار و دویست نفر گفته شده است و در میان آنان هفتصد و یا چهارصد و پنجاه و یا به کمترین شماره هفتاد تن از حاملان و حافظان قرآن بودند که در تارک درخشان این گروه نام سالم موسی بن حذیفه (مولی ابی حذیفه)، دیده می شود ... پیداست که بنیانگذاران این جنگ چه کسانی بودند".
آیا می دانید این آقای سالم که شما او را در تارک درخشان شهدای حافظ قرآن در یمامه قرار می دهید کیست؟ این سالم همان فردی است که گروه یورش به خانه علی و زهرا و به آتش کشیدن آن خانه را رهبری می کرد. این شخص در گروه همان کسانی بود که شما هم آنها را به طنز "صحابه کبار" می خوانید و در قطب مخالف علی قرار می دهید. این فرد همان است که خلیفه دوم هنگام مرگ گفت: "اگر سالم زنده می بود کار را به شورا نمی افکندم، یعنی در تقدم او بر علی و پنج عضو دیگر شورا تردید نداشتم". سالم یک ایرانی آزاد شده اهل اصطخر است. من می دانم که این همه عنایت و لطف شما به او از آن جهت است که او به تعبیر شما از محرومان تاریخ و از به اسارت گرفته شده ها و مستضعفین تاریخ است. اسارت و بردگی سالم به دوره قبل از مدینه و قبل از جنگهای اسلامی منتهی می شود. شما طبق فلسفه ای که از آن پیروی می کنید و آن را یکی از معیارهای تفسیر قرآن قرار داده اید، فکر کرده اید که چون سالم از محرومان تاریخ است، پس یک انقلابی واقعی و مؤمن واقعی است و از نظر موضع اجتماعی هم ردیف سلمان و ابوذر و مقداد و بلال است، یعنی موضع طبقاتی او کافی است که او را یک انقلابی واقعی قرار دهد و بر تارک درخشان همه شهیدان و حافظان قرآن یمامه بنشاند. غافل از آنکه آن خانه ای که به اعتراف خود شما خانه مردم و خانه توده بوده است (خانه فاطمه) به دست همین فرد توده ای به آتش کشیده شد.
آیا اینها دلیل بی اطلاعی شما از تاریخ صدر اسلام نیست؟ آیا اینها معیارهای شما را در فلسفه تاریخ به کلی بی اعتبار نمی کند؟ آیا اینها کافی نیست که شما در ارزیابی ها و تفسیرهای خود از تاریخ تجدید نظر کنید و فی المثل قضاوت ها و اندیشه ها و گرایش ها و تفکرات هزار ساله مفسرین و فقها و حکما و عرفا و زهاد و عباد را آن گونه توجیه مادی و طبقاتی نفرمایید؟!
منـابـع
مرتضی مطهری- علل گرایش به مادی گری- صفحه 37-35
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها