استدلال های قرآن در مورد قیامت
فارسی 4559 نمایش |قرآن کریم یک سلسله استدلال ها در مورد قیامت دارد که دسته ای از این استدلال ها فقط رفع استبعاد است، یعنی منکرین مطلب را بعید می شمردند، قرآن می گوید این چه استبعادی است که شما دارید می کنید؟! می گفتند انسان همین که مُرد، مُرد، استخوانش هم که پوسید: «و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم* قل یحییها الذی انشاها اول مرة؛ و برای ما مثلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: چه کسی استخوان ها را که چنین پوسیده است زنده می کند؟ بگو: همان کسی که نخستین بار آن را آفرید زنده اش می کند، و او به هرگونه آفرینشی آگاه است» (یس/ 78-79)
در این جاها که آنها استبعاد می کنند، قرآن به قول آن شاعر می گوید: «ز اولین بار نیست مشکل تر»، همو که اولین بار آن را خلق کرد، برای دومین بار هم آن را ایجاد می کند، یعنی مفهوم آیه جز رفع استبعاد و استناد به قدرت کامله الهی نیست و بیش از این که در مقابل قدرت کامله الهی و در مقابل آنچه قبلا دیدید این استعجاب شما استعجاب بی جهتی است، مفهومی ندارد. یک سلسله آیات دیگر داریم که بیش از حد رفع استبعاد است و می خواهد بگوید این همان نظام موت و حیات مشهود شماست، چیز تازه ای نیست، یک چیزی نیست که شما نمونه اش را ندیده باشید. هر چیزی را تا انسان ندیده، شاید برایش ناشدنی است ولی وقتی که دید می گوید هست. می گویند ادل دلیل بر امکان یک شیء وقوع آن است. آن آیات هم سلسله آیاتی است که مسئله موت و حیات مکرر یا مسئله حیات زمین را بعد از موتش یا تطورات حیات خود انسان را ذکر می کند.
استدلال های عقلی قرآن در مورد قیامت:
پنج شش آیه از قرآن در سوره های مؤمنون، جاثیه، دخان، ص و انبیاء، طرز استدلال شکل استدلال های کلامی و فلسفی را دارد. در سوره مبارکه «قد افلح المؤمنون» بعد از آن آیاتی که راجع به برزخ بود که عرض کردیم می فرماید: «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون* فتعالی الله الملک الحق لا اله الا هو رب العرش الکریم؛ آیا گمان کرده اید که شما را عبث آفریده ایم و این که شما به سوی ما باز گردانده نمی شوید؟ پس خدا والاست، آن فرمانروایی که حق است، هیچ خدایی جز او نیست، و او پروردگار (و صاحب) عرش کریم است» (مؤمنون/ 115-116)
مفهوم آیه به اصطلاح استفهام انکاری است: شما چنین گمان کرده اید؟ یعنی چه گمان باطلی! مفهوم آیه این است، اگر بنا شود که شما به سوی ما باز گردانده نشوید، خلقت شما عبث است و شما باور می کنید که ما عبث خلق کنیم؟ این استدلال بر قیامت است از خدا، یعنی برای اثبات قیامت، خدا پایه استدلال قرار داده شده است. می گوید ما را می شناسید و قبول دارید یا نه؟ به کسانی می گوید که الله را قبول دارند، الله شما را خلق کند و قیامتی نباشد، پس خلقت شما عبث باشد؟ «فتعالی الله» خداوند متعالی و برتر و بالاتر است و منزه است از چنین نسبت ها، «الملک» صاحب قدرت و سلطان. ("ملک" از ماده ملک است و ملک یعنی قدرت و سلطان. کلمه "ملک" از اسماء الله است، از آن جهت که زمام همه عالم و مهار همه اشیاء در دست قدرت پروردگار است و همه جریان ها با مشیت و اراده اوست).
تمام جنبه هایی که در خداوند است، به موجب آنها امکان ندارد که خلقت عبثی صورت بگیرد. اول از همه، قدرت غیر متناهی اش را ذکر می کند که عجز و ناتوانی در کار نیست. ممکن است انسان کار عبثی بکند ولی منشأ عبث بودن آن این است که قدرتش نارساست. خیلی اوقات آدم یک کاری را شروع می کند و بعد به نتیجه و نهایت نمی رسد و علت به نتیجه نرسیدنش این است که نتوانسته است، می گوید یک کار لغو بیهوده ای کردیم، به جایی هم نرسید. «الملک» صاحب قدرت مطلقه، «الحق» آن که در ذات او هیچ نوع بطلانی و نقصی و نابودی ای نیست، ثابت است (حق یحق، ثبت یثبت است که مرادف با وجود است. حق مطلق یعنی موجود مطلق، یعنی آن که در ذات او عدم و نیستی راه ندارد).
کأنه می خواهد بگوید آن که حق است خلقش هم حق است، ذی الحق حق است. شما می گویید خلقت عبث و باطل است؟ تعبیر دیگر قرآن این است که به جای "عبث" کلمه "باطل" را آورده است. از حق، حق ناشی می شود نه باطل، از حق عبث ناشی نمی شود (چون عبث مساوی است با باطل). «لا اله الا هو» کأنه در اینجا این سخن گفته می شود که شاید موانعی، مزاحمی در کار باشد، قدرت و خدای دیگری مانع کار شود، مثل داستان خیر و شر هایی که در فلسفه های ثنوی و ادیان ثنویه بوده است. می گوید معبودی غیر او نیست، چون رب همیشه معبود است، یعنی ربی غیر او نیست، لذا بعد هم کلمه "رب" را آورده: «رب العرش الکریم؛ صاحب عرش بزرگوار». (در قرآن هر جا که "عرش" اطلاق می شود، مقام زمامداری خداوند است، آن شأن و صفتی که به موجب آن اختیار تمام اشیاء در دست اوست و همه چیز در نزد او متمرکز می شود. عرش، یک جسم و جای خاصی نیست، مقامی از مقامات ربوبی است).
در سوره دخان آیات 34 و 35 می فرماید: «ان هؤلاء لیقولون* ان هی الا موتتنا الاولی و ما نحن بمنشرین؛ آنها می گویند که جز مردن اولی ما مردن دیگری نیست».
از این آیه «ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین؛ پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی» (مؤمنون/ 11) استفاده می شود که مردم بعد از این زندگی دو مردن دارند: یک مردن که وارد عالم برزخ می شوند، و انتقال از برزخ به قیامت هم از نظر قرآن مردنی است و حیاتی، یعنی انتقال از یک حیات به حیات دیگر است که از آن تعبیر به مردن می شود.
آنها هم گفتند جز همین یک مردن، مردن دیگری نداریم، یعنی پس قهرا بعد از این حیاتی نیست که باز مردنی و حیاتی باشد. «فأتوا بابائنا ان کنتم صادقین؛ اگر راست می گویید که پدرهای ما هستند، پس بگویید آنها را بیاورند.» (دخان/ 36) این «فأتوا بابائنا» مشعر به این است که انبیاء به آنها می گفتند پدرهایتان هم نمرده اند و در واقع زنده اند، می گفتند پس آنها را بیاورید تا ما ببینیم. «ا هم خیر ام قوم تبع و الذین من قبلهم اهلکناهم انهم کانوا مجرمین؛ آیا ایشان بهترند یا قوم «تبع» و کسانی که پیش از آنها بودند؟ آنها را نابود کردیم، (زیرا) آنان مجرم بودند» (دخان/ 37). شاهد هم آیه بعد است: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لاعبین* ما خلقناهما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون* ان یوم الفصل میقاتهم اجمعین؛ ما آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنها هست خلق نکردیم که بخواهیم بازی کرده باشیم» (دخان/ 39- 40)
منـابـع
مرتضی مطهری- معاد- صفحه 66-68
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها