نقش ابزار در تحقق پیام یک مکتب
فارسی 27681 نمایش | یک پیام اگر بخواهد به مردم برسد، بدون شک احتیاج به وسیله و ابزار دارد. من اگر بخواهم پیامی را به شما ابلاغ بکنم، بدون وسیله برای من مقدور نیست. یعنی نمی توانم همین طور که اینجا نشسته ام به اصطلاح از طریق اشراق آن را به قلب شما القاء بکنم، بدون اینکه از هیچ وسیله ای استفاده کرده باشم. حداقل چیزی که من می توانم از آن استفاده بکنم، خود سخن است، لفظ است، قول است، سخنرانی است، کتاب است، نوشتن است، نثر است، شعر است، و الا این منبر هم که الآن در اینجا قرار دارد، خودش یک وسیله و ابزار برای تبلیغ است، این میکروفن که در اینجا قرار گرفته است، خودش یک وسیله و ابزار برای گفتن و رساندن پیام است و هزاران وسیله دیگر. اولین شرط رساندن پیام الهی این است که از هر وسیله ای نمی توان استفاده نمود.
هدف اگر مشروع باشد باید از وسایل مشروع استفاده کرد.
از طرف دیگر باز عده ای هستند که اینها را، حتی به استفاده از وسایل مشروع هم با هزار زحمت می شود راضی کرد که آقا دیگر استفاده نکردن از این وسایل چرا؟ همین بلندگو اولین باری که پیدا شد، شما ببینید چقدر با آن مخالفت شد! خوب، بلند گو برای صدا مثل عینک است برای چشم انسان و مثل سمعک است برای گوش انسان. حالا اگر انسان گوشش سنگین است، یک سمعک می گذارد و معنایش این است که قبلا نمی شنید و حالا م ی شنود، قرآن را قبلا نمی شنید، حالا قرآن را بهتر می شنود، فحش را هم قبلا نمی شنید حالا فحش را هم بهتر می شنود، این که به سمعک مربوط نیست. میکروفون هم همین طور است. میکروفون که ابزار مخصوص فعل حرام نیست. استفاده از آن ابزاری حرام است که از آن، جز فعل حرام کار دیگری ساخته نباشد، مثل صلیب که جز اینکه سمبل یک شرک است چیز دیگری نیست و مثل بت. ولی بهره گیری از ابزاری که هم در کار حرام مصرف می شود و هم در کار حلال، چرا حرام باشد.
یکی از آقایان وعاظ خیلی معروف می گفت، سال های اولی بود که بلندگو پیدا شده بود، ما هم تازه پشت بلندگو صحبت می کردیم و به قول او تازه داشتیم راحت می نشستیم. (این بلندگو، به جان وعاظ خیلی حق دارد. شما تا سی سال پیش اگر نگاه بکنید، واعظی که به سن هفتاد سالگی می رسید خیلی کم بود. اغلب وعاظ در سنین چهل پنجاه سالگی به یک شکلی می مردند و این، یکی به خاطر همین نبودن بلندگو بود که اینها می بایست زیاد فریاد بکشند. اتومبیل هم که نبود تا بعد سوار اتومبیل گرم می شوند، سوار قاطر یا الاغ می شدند و این در زمستان برای آنها خیلی بد بود اغلب آنها در سن جوانی از بین می رفتند بلندگو به فریاد اینها رسید) ولی هنوز بلندگو شایع نشده بود. قرار بود من در یک مجلس معظم صحبت بکنم، بلندگو هم گذاشته بودند. قبل از من آقایی رفت منبر، همین که رفت منبر گفت این گور شیطان را از اینجا ببرید. گور شیطان را برداشتند بردند. ما دیدیم اگر بخواهیم تحمل بکنیم و حرف نزنیم، این گور شیطان را بردند و بعد از این هم نمی شود از آن استفاده کرد. گفت تا رفتم و نشستم روی منبر گفتم آن زین شیطان را بیاورید.
غرض این است که این چنین جمود فکری ها و خشک مغزی ها بی مورد است، بلندگو تقصیری ندارد. رادیو و تلویزیون و فیلم فی حد ذاته تقصیری ندارند. محتوی چه باشد؟ آنکه گفته می شود در رادیو چه باشد؟ آنچه که گفته و نشان داده می شود در تلویزیون چه باشد؟ آنچه که ارائه می شود در فیلم چه باشد؟ اینجا دیگر آدم نباید خشکی به خرج بدهد و چیزی را که فی حد ذاته حرام نیست و مشروع است، به صورت یک چیز نا مشروع جلوه بدهد.
منـابـع
مرتضی مطهری- حماسه حسینی جلد 1- صفحه 211-212 و 215-216
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها