معنای فطری بودن دین

فارسی 4814 نمایش |

در مورد فطری بودن دین دانشمندان زیادی نظر داده اند. یکی از آنها روان شناس بسیار معروف جهانی و شاگرد فروید، یونگ است. او می گفت اینکه آقای فروید می گوید دین از نهاد ناخودآگاه بشر تراوش می کند، درست است. ولی اینکه او خیال می کند عناصر روان ناخودآگاه بشر منحصر به تمایلات جنسی ای که به شعور باطن گریخته اند می باشد، بی اساس است. انسان یک روان ناخودآگاه فطری و طبیعی دارد. روان ناخود آگاه جزء سرشت بشر است، عناصر رانده شده می روند آنجا و به آن ملحق می شوند، دین جزء اموری است که در روان ناخودآگاه بشر به طور فطری و طبیعی وجود دارد.
روان شناس و فیلسوف معروف امریکایی ویلیام جیمز در کتاب "دین و روان" می گوید: «درست است که سرچشمه بسیاری از امیال درونی ما امور مادی طبیعی است، ولی بسیاری از آنها هم از دنیایی ماورای این دنیا سرچشمه می گیرد. او همچنین می گوید: دلیل اینکه اصولا بسیاری از کارهای بشر با حساب های مادی جور در نمی آید همین است.»
آلکسیس کارل راجع به حقیقت دعا کتابی دارد به نام "نیایش" که در آن می گوید: «دعا عالی ترین حالت مذهبی در انسان است و حقیقت آن پرواز روح بشر است به سوی خدا، هم او می گوید در وجدان انسان شعله فروزانی است که گاه و بی گاه انسان را متوجه خطاهای خویش می کند، متوجه گمراهی ها و کج فکری هایش می سازد، همین شعله فروزان است که انسان را از راه کجی که می رود باز می دارد.» آلبرت اینشتاین مدعی است که احساسات موجد مذهب متفاوت است، علت گرایش به مذهب را در همه طبقات نمی توان یکسان دانست.
او می گوید: «خصیصه اجتماعی بشر نیز یکی از تبلورات مذهب است. یک فرد می بیند پدر و مادر، خویشان و رهبران و بزرگان می میرند یک یک اطراف او را خالی می گذارند، پس آرزوی هدایت شدن، دوست داشتن، محبوب بودن و اتکاء و امید داشتن به کسی، زمینه قبول عقیده به خدا را در او ایجاد می کند. در انسان و حداقل در افراد رشد یافته انسان ها چنین احساسی وجود دارد که می خواهد از وجود محدود خود خارج شود و خود را به قلب هستی رساند.»
در انسان میلی وجود دارد که آرام نمی گیرد مگر آنکه خود را با خدا و منبع هستی متصل ببیند. این همان است که قرآن کریم فرموده است: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب»؛ «تنها با یاد خدا و جای گرفتن خدا در قلب است که دل آدمی آرامش خویش را باز می یابد.» (رعد/28) حتی در میان خود منکرین دین راجع به اینکه دین از چه ناشی شده و از کجا آمده، وحدت نظری وجود ندارد. نظریات مختلفی از طرف آنها ابراز شده و همه رد شده است، حتی اکثریت دانشمندان امروز توحید را پذیرفته اند، اصول دین را پذیرفته اند، دنیای علم به سوی قبول «فطرة الله التی فطر الناس علیها»؛ «این فطرتى است که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده» (روم/30) پیش می رود.
فطری بودن دین در نظر قرآن
منظور از فطری بودن دین این است که گرایش به خداپرستی و خضوع در برابر پروردگار گرایشی است که ریشه در فطرت انسان دارد و هر انسانی بالفطره خواهان نزدیک شدن به کامل مطلق است و پرسش های انحرافی و شرک آلود بر اثر تلقین های غلط و تربیت های ناصحیح و یا در اثر جهل و اشتباه در تطبیق پدید می آید. قرآن کریم راجع به اینکه که دین را خدا در نهاد بشر قرار داده این طور می فرماید: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها»؛ «توجه خویش را به سوی دین حق گرایانه پایدار و استوار کن. همانا این فطرة الله را که همه مردم را بر آن آفریده، نگهدار.»
امام علی (ع) نیز انبیاء را این طور تعریف می کند: «خدا انبیاء را یکی پس از دیگری فرستاده تا اینکه وفای آن پیمانی را که در نهاد بشر با دست خلقت بسته شده از مردم بخواهند، از مردم بخواهند با آن پیمانی که با زبان بسته نشده و روی کاغذ نیامده بلکه روی صفحه دل آمده، روی عمق ذات و فطرت آمده، قلم خلقت او را در سر ضمیر، در اعماق شعور باطن بشر نوشته است، به آن پیمان با وفا باشند.»
این نظریه را برای اولین بار قرآن ابراز داشته است که دین جزو نهاد بشر است و قبل از اسلام چنین تزی در جهان وجود نداشت، تا قرن هفدهم و هیجدهم و نوزدهم میلادی بشر در این زمینه ها هزار گونه فکر می کرد، در حالی که اکنون می بینیم کاوش های روانی هماهنگ با قرآن می گوید: «فطرة الله التی فطر الناس علیها»؛ بر تو باد این فطرت الهی -یعنی همین دین که فطرت الهی است- این خلقت الهی (فطرت یعنی نوع خاص از خلقت)، این دین، این چگونگی خاص در آفرینش انسان که خدای متعال همه انسان ها را بر این چگونگی آفریده است «لا تبدیل لخلق الله»؛ تغییر پذیر نیست، جزء سرشت انسان است، تا انسان در عالم هست و تا انسان انسان است، انسانی که متولد بشود باز با این سرشت متولد می شود، یعنی سرشت را نمی شود در انسان ها عوض کرد و تغییر داد و تبدیل به چیز دیگر کرد. «ذلک الدین القیم» (روم/30) آن است دین راست و فوق العاده راست و مستقیم. این آیه در کمال صراحت، دین را "فطرة الله" برای همه مردم می شناسد.
همچنین در سوره مبارکه یس این طور می فرماید: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین* و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم* و لقد اضل منکم جبلا کثیرا افلم تکونوا تعقلون» (یس/60-62) سخن از یک عهد و پیمان است: «ای بنی آدم، ای فرزندان آدم! (صحبت یک نفر و دو نفر، و یک امت و دو امت نیست) آیا من با شما پیمان نبستم؟ می گوید من و شما قبلا با یکدیگر قرارداد و پیمان بستیم که شیطان را پرستش نکنید. اینجا پرستش شیطان، شیطان پرستی به آن معنا نیست که برویم در یک محراب، مجسمه شیطان را بسازیم، بلکه همان تبعیت از شیطان است. «و ان اعبدونی»؛ ما با همدیگر پیمان بستیم که شیطان را پرستش نکنید، من را پرستش کنید. «هذا صراط مستقیم»؛ راه راست شما که شما را به کمال و سعادتتان می رساند این است.»
جمله ای از رسول اکرم (ص) رسیده است که حدیث معروفی است و آن را بیشتر، اهل تسنن روایت کرده اند ولی شیعه هم روایت کرده است: «کل مولود یولد علی الفطرة فابواه یهودانه او ینصرانه او بمجسانه»؛ «هر مولودی که متولد می شود، بر فطرت الهی، بر فطرت اسلامی به دنیا می آید، پدران و مادران هستند که اینها را تغییر می دهند، اگر یهودی هستند یهودیش می کنند، نصرانی هستند نصرانیش می کنند، مجوسی هستند مجوس اش می کنند، هر که هر گروهی هست آن گروهی اش می کند.»
این حدیث، در احادیث اهل تسنن در صحیح بخاری است و در شیعه در اصول کافی است. تفسیر المیزان نیز آن را از کافی نقل می کند در ذیل این آیه: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها»؛ «پس حق گرایانه به سوی این آیین روی آور. با همان فطرتی که خداوند مردم را بر آن سرشته است.» (روم/30)
این حدیث در نقلی که اهل تسنن کرده اند یک ذیلی هم دارد، می گویند پیغمبر بعد از آنکه این جمله را فرمود (یک مثالی ذکر کرد. این مثال هم جالب است.) فرمود:
«آیا هیچ تا به حال یک گوسفند را دیده اید که از مادر متولد بشود و گوشش بریده باشد؟ یا گوسفند از مادر با گوش سالم به دنیا می آید، بعد انسان ها گوش حیوان را می برند.» مثال می زند فطرت اسلامیه را به همان گوش سالم که مقتضای سرشت و طبیعت انسان است و غیر اسلام را به گوش بریده که یک عامل خارجی می آید چاقویی را بر می دارد و گوش حیوان را می برد.

منـابـع

مرتضی مطهری- فطرت- صفحه 244-249

مرتضی مطهری- امدادهای غیبی در زندگی بشر- صفحه 23

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد