مقایسه حیات دنیوی و اخروی در قرآن
فارسی 3120 نمایش |قرآن کریم در خصوص حیات یکپارچه در قیامت می فرماید:
و إن الدار الاخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون؛ این عالم دنیا، لهو و بازی است؛ ولی آنجا حیات محض است اگر مردم بدانند.» (عنکبوت/ 64)
مردم تصور میکنند که حیات یعنی زندگی به معنای خوابیدن و خرخر کردن و نفس کشیدن؛ کسی که نفس کشید زنده است و اگر نفس نکشید مرده است. ولی حیات این نیست. حیات، ادراک محض است، عقل محض است. حیات، زندگی بدون موت است.
ما که در روی زمین زندگی داریم، این حیات توأم با مرگ است. نه تنها به سبب مرگی که بعدا به ما میرسد؛ بلکه دائما خلع و لبس، یعنی موت و حیات داریم. بدن ما دائما در چرخ بود و نبود و هست و نیست میگردد، و پیوسته از وجود به عدم و از عدم به وجود میآئیم و دائما میمیریم و زنده میشویم.
تشریح و تفصیل این مختصر احتیاج به مجال واسعی دارد؛ اجمالا اینکه: این حیات فعلی ما حیات محض و خالص نیست، بلکه حیات مخلوط با موت است؛ مانند یک مثقال طلا که با یک مثقال مس مخلوط نموده و زینتی بسازند، در هر ذره طلا و کنار هر ذره طلا یک ذره مس وجود دارد و در همسایگی یکدگر به سر می برند.
ولی وقتی زرگر این مخلوط را در بوته گذاشت و ذوب کرد و طلای خالص را جدا کرد، هر ذره از طلا، طلای خالص است. حیات ما در دنیا حیات محض نیست. زندگی عقلانی صرف نیست. از روزیهای مختصه نفوس ناطقه قدسیه و انوار الهیه بهرهمند نمیشویم، چون این حیات توأم با لهو و لعب است، لعب با اوهام و خیالات و عشقبازی با جیفه و مردار و بدن ما هم که دائما در تغییر و تحویل است.
اما حیات آن عالم، حیات صرف است؛ موت و خواب و چرت و پینکی ندارد؛ لهو و لعب و لغو ندارد؛ بطلان و مجاز نیست. وقتی ما می خوابیم ادراکات خود را از دست می دهیم؛ در آنجا ادراک محض و دانش محضیم. این ناراحتیها و ناملایماتی که ما را در آزار قرار می دهد، ناشی از ضعف در درجة حیات است؛ ولی در آنجا لذت و مسرت محض است، «و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین» (زخرف/ 71) است.
در قیامت علوم و معارف الهیه مکتسبه همه با ما هست و قابل فراموش شدن نیست، و قابل اشتباه و خطا و سهو نیست. آنجا حیات، فوران دارد؛ لذت و سرور و بهجت فوران دارد. عالم بسیطی است مملو از نور و اشراق.
حیات حقیقی در پرتو تزکیه نفس:
«و إذا الارض مدت * و ألقت ما فیها و تخلت؛ «و زمین کشیده می شود و آنچه در درون و شکم دارد بیرون میافکند و خالی میشود از هر ثقل و کثافتی.» (انشقاق/ 3-4)
زمین پاک و صاف، روشن و هموار می گردد. الآن در داخل زمین، غیر از زمین چیزهای بسیاری است؛ اگر بخواهیم زمین را پاک کنیم و ماهیت آن را از غیر زمین، مصفی و پاکیزه نمائیم باید هر چه غیر از زمین است بیرون بریزیم.
نفس انسان هم همینطور است؛ بسیاری چیزها در نفس هست که غیر از حقیقت آنست؛ مار هست، عقرب هست، حیوانات درنده هست، صور شیطانی هست، خیالات و أوهام هست، آرزوهای بی اساس و بی اصالت هست.
اینها همگی در نفس انسان صف کشیده و آماده رزم و نبرد با لشگریان عقل که آنها نیز دائما در نفس موجودند می باشند و جنگ «هفتاد و دو ملت» پیوسته با «ملت عقل» در نفس برقرار است؛ و بین جنود شیطان و جنود رحمن دائما جنگ است.
اینها همه باید پاک شوند؛ جنود شیطان کشته گردند؛ عقربها و مارها و اژدهاها پایمال شوند؛ سر مارها باید قطع شود؛ خیالات باید جاروب گردد؛ نفی خواطر به استمداد اسمای الهیه بنماید؛ ذهن را صاف و پاک کند و با حضور قلب کامل پیوسته دل را در مقابل انوار خدا قرار دهد تا مانند مغناطیس، معارف الهیه را اخذ کند و خلاصه زمین دل را از آنچه غیر از حقیقت بسیط نفس ناطقه است که به نور پروردگار اشراق گرفته است باید پاک کند؛ و اگر به اختیار خود بیرون نریزد، با مشکلاتی بیرون خواهند ریخت. در حال سکرات مرگ، در سؤال منکر و نکیر و عذابهای برزخی و شدت نفخ صور، بیرون می ریزند و پاک میکنند؛ که بهشت جای پاکان است.
منـابـع
سید محمد حسین حسینی طهرانی- معادشناسی جلد 5- صفحه 204-207
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها