معنای ظلم به مردم، به نفس و به خداوند
فارسی 4053 نمایش | ظلم عبارت از تجاوز و تعدی و یا تفریط و کوتاهی است دربارۀ مردم، و یا دربارۀ نفس، و یا دربارۀ خدا. ظلم دربارۀ مردم، اجحاف به حقوق آنان، و تعدی و تجاوز به اموال و اعراض و نوامیس و نفوس و ایمان آنان است؛ و یا کوتاهی و تفریط نسبت به آنان، مثل ندادن سهم فقراء و مستمندان و عدم رسیدگی به ضعیفان و یتیمان و مسکینان و درماندگان، و بهره مند ننمودن آنان از معارف اسلام و قرآن ، و از تعلیم و تربیت آنها از آداب دینیه و سنن نبویه و منهاج ائمه معصومین، و گرسنه گذاردن افکار و آراء آنان را از آب شیرین و خوشگوار توحید و معارف حقه؛ و بالاخره ظلم عبارت است از کوتاهی و امساک در اعطاء حقوق هر ذی حقی که به نحوی از انحاء بر انسان حقی دارد.
و ظلم دربارۀ نفس عبارت است از عدم تربیت صالح، و یله و رها گذاشتن او را در منویات شهویه و شیطانیه و غضبیه، و اتلاف سرمایه های حیات و عمر و به باطل و عاطل گذراندن ایام به لهو و لعب، و به فعلیت نرسانیدن کمالات و استعدادات خدادادی را در راه قرب و وصول به مقام شامخ انسانیت، و به هرزه دادن علوم و دانش و صرف در امور غیرمهمه و غیرنافعه کردن قدرت ها و امکانات. و بالاخره هر چه که موجب عدم ترقی و تکامل نفس گردد، و مانع راه او از وصول به فناء فی الله و بقاء بالله شود، ظلم به نفس شمرده میشود. و اما دربارۀ ظلم به خدا، همان کوتاهی دربارۀ خداست؛ یعنی کوتاهی دربارۀ ولایت که مرجعش به اولیاء خداست. هر کس به ولایت ستم کند و به اولیاء الله ظلم نماید، ستم به خدا نموده است.
خداوند به حضرت موسی (ع) خطاب کرد: ای موسی! من مریض شدم؛ چرا به عیادت من نیامدی !؟ حضرت موسی عرض کرد: پروردگارا مگر تو هم مریض میشوی ؟! خطاب رسید: آری! فلان بندۀ من، دوست من، در فلان جا مریض شده است؛ به عیادتش نرفته ای، به عیادت من نیامده ای! آری، آن دوست خدا، ولی خدا که هیچ در دلش، در اندیشه اش، در خاطرات و آرزویش، جز خدا نیست، دلش جای خداست، محل و مأوای خداست، مرکز تجلیات و ظهور خداست؛ خدا که مریض نمی شود ولی اگر بخواهیم نهایت ارتباط و یگانگی اولیاء خدا را با خدا برسانیم باید بگوئیم خدا مریض شده است. هر کس با مقام ولایت ستیزگی کند با خدا ستیزگی کرده است، هر کس به آنها مودت و محبت کند به خدا محبت نموده است، هر کس با آنها فتنه انگیزی کند با خدا فتنه انگیخته است، و هر کس اعانت به آنها کند به خدا اعانت کرده است.
باری، تمام این اقسام ظلم و ستمی که انسان روا میدارد و طغیان و سرکشی ای که می نماید راجع میشود به متابعت از هوای شیطانیه و نفس اماره. و اصلش از اغترار به زینت های دنیویه و دلبستگی به اوهام و تخیلاتی پیدا میشود که ما آن را در این جهان اعتبار، به نظام تمدن و اجتماع نامگذاری می کنیم. و به تخیلات و تموهات، دلبسته و از حقائق به دور می افتیم؛ و در نتیجه راه بسوی دوزخ پیدا می کنیم. و به هر درجه که ظلم و ستم ما افزون باشد از صراط مستقیم دور می افتیم و بر کنار میگردیم .
منـابـع
سید محمد حسینی تهرانی- معاد شناسی 8- صفحه 89-91
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها