چگونگی برخورد با نفس

فارسی 3738 نمایش |

نظریه ای است که بعضی خواسته اند آن را از نظریات "هایرگر" فیلسوف مادی آلمانی که الان هم زنده است (استنتاج کنند). او خیلی روی این مطلب تکیه کرده است که انسان دارای دو «خود» است: خود فردی و شخصی و جزیی و خود کلی. یعنی مثلا من یک «خود» دارم که به آن «خود»، این فرد و این شخص هستم و شما یک «خود» دارید که به آن «خود»، آن فرد و آن شخص هستید با آن ابعاد خاص و با آن اضافات خاص که مثلا پدر و مادرتان کیست، صفات و احوال و اطلاعاتتان چیست و یک «خود» دیگر در درون همه انسان ها وجود دارد که آن، خود کلی است نه خود شخصی و فردی؛ خود انسانی است.

یعنی مثلا در من الآن دو «خود» وجود دارد. یک خود من مثلا الف فرزند ب است و خود دیگر، انسان است که در من وجود دارد. شما هم دارای دو خود هستید. یک خود خود فردی شماست، یکی هم انسان است که در شما وجود دارد. افراد دیگر نیز همین طور. این هم یک فرضیه است.
قرآن کریم می گوید با یک خود باید مبارزه کرد و خود دیگر را باید محترم و عزیز و مکرم داشت و با مکرم داشتن این خود است که تمام اخلاق مقدسه در انسان زنده می شود و تمام اخلاق رذیله از انسان دور می گردد و اگر این خود کرامت پیدا کرد، شخصیت خودش را بازیافت و در انسان زنده شد، دیگر به انسان اجازه نمی دهد که راستی را رها کند دنبال دروغ برود، امانت را رها کند دنبال خیانت برود، عزت را رها کند، دنبال تن به ذلت دادن برود، عفت کلام را رها کند دنبال غیبت کردن برود و امثال این ها. حال آیا این خود، همان خود (کلی و انسانی) است یا چیز دیگری است؟

منـابـع

مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 158-159

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد