عبدالرحمن جامی
English فارسی 11509 نمایش |نورالدین عبدالرحمن بن احمد، شاعر پارسی، ادیب، عارف و صوفی مشهور قرن نهم هجری! او در شعبان سال 817 هـ ق در "خرگرد" منطقه ای در ناحیه هرات (خراسان قدیم) به دنیا آمد. پدرش اهل دشت (شهری در نزدیکی اصفهان) بود که در قرن هشتم به خراسان مهاجرت کرد و در همین شهر (جام) قاضی شد و همانجا ماند و به دشتی معروف شد. نسب او به محمدبن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی قرن دوم می رسد. جامی ایام کودکی و تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش گذراند و در اوایل نوجوانی، سیزده سالگی به همراه پدرش به هرات رفت و همانجا اقامت کرد. او مدتی در اشعارش در ابتدا، دشتی تخلص کرد و بعد به مناسبت مولد خود و ارادتی که به شیخ احمد جامی داشت، به جامی متخلص شد. در هرات به مدرسه بازار خوش و بعد در مدرسه نظامیه، علوم ادبی را آموخت. سپس در حلقه درس متکلم آن زمان (مولانا جنید اصولی) رفت و با وجود کمی سن، شرح مفتاح العلوم سکاکی، مطول تفتازانی را با حواشی خواند! در همان زمان ها با بزرگان فرقه نقشبندیه آشنا شد و ارادت زیادی به "سعدالدین محمد کاشغری، صوفی معروف پیدا کرد. عبدالرحمان جامی، بعضی اوقات خود به در درس "جاجرمی" و "خواجه علی سمرقندی" می رفت و نقد و نظرهای ادبی و کلامی و شبهه های علمی را مطرح می کرد و بعد از مجلس بیرون می رفت. خودش در باره این ایام گوید: خواجه علی سمرقندی و افراد مشابه او در مطالعه و آگاهی بی نظیر بودند، ولی من در مدت چهل روز به درجه آنها رسیدم. او ظاهرا در 20 سالگی برای فراگیری بقیه علوم به سمرقند رفت و در درس هیئت قاضی زاده رومی شرکت کرد. در آنجا در رشته های علوم اسلامی مانند تفسیر، حدیث و سیره، موسیقی و فن معما، مهارت پیدا کرد، تا سال 850 آنجا بود و بعد به هرات برگشت. او در میانسالی با نوه استاد و مرادش "سعدالدین کاشغری" ازدواج کرد و صاحب 4 پسر شد که بنا به گفته تاریخ 3 تن از فرزندانش در طفولیت و یک پسر در جوانی از دنیا رفتند.
معاصران جامی:
او مقداری از عصر شاهرخ، و زمان ابوالقاسم بابر و ابوسعید گورکان و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسین بایقرا را درک کرد و با امیر علی شیر نوائی معاصر بود و سلطان محمد فاتح و سلطان بایزید گفت و شنود داشت. بعد از مرگ کاشغری، در زمان ابوسعید بهادر، جامی با "خواجه عبیدالله احرار" آشنا شد. به نوشته شاگرد او "رضی الدین عبدالغفور لاری" جامی جدود 68 سالگی به پیشنهاد خواجه عبیدالله، مطالعه و مباحثه را کنار گذاشت و به تصوف رو آورد.
تصوف جامی:
گرایش او به تصوف از سالهای تحصیل او در سمرقند شروع شد که با تعلیمات فرقه "نقشبندیه" آشنایی پیدا کرد و بعد از اینکه به هرات آمد، سعدالدین کاشغری را به عنوان استاد و مراد انتخاب کرد. در زمان ابوالقاسم بابر طریقه سلوک را پیش گرفت و بعد هم مدتی طولانی مرید خواجه احرار شد. مباحثات او بیشتر درباره عقاید نقشبندیه، طریقه سیر و سلوک و افکار محیی الدین ابن عربی بود. به شدت به "ابن عربی" علاقمند بود و او را «قدوه عرفان، قطب حق، پیر توحید» و از این قبیل می خواند.
احوالات او:
عبدالرحمن هوش فوق العاده، حافظه قوی و عزت نفس داشت. بسیار ساده زندگی می کرد. ظرافت طبع، خیرخواهی و بذله گویی از صفات بارز او بود. برخلاف صوفیه دیگر، با طبقات مختلف مردم نشست و برخاست می کرد، هرچند که به تنهایی و تنهانشینی بسیار عادت داشت. گوشه نشینی او با کسب دانش همراه بود. وی خط زیبایی داشت و آثار خود را استنساخ می کرد، نسخه ای از یک اثر او "سبحة الابرار" به خط او در موزه کابل وجود دارد. جامی بطرز جدی پشتیبان هنرمندان به ویژه جوانان هنرمند بود و همین امر باعث شده بود که هنرمندان زیادی در اطراف او جمع شوند.
مذهب و اعتقادات:
وی پیرو مذهب اهل سنت و در فروع فقهی «حنفی مذهب» بود. تمایل او به سلسله نقشبند به هم از خلال همین نگرش است. بعضی ها او را سنی متعصب می دانند، مخصوصا بعد از روی کار آمدن صفویه که شاید حدود 20 سال از مرگ او می گذشت. او را بداعتقاد میدانسته و سرزنش می کردند. شاه اسماعیل صفوی که با او به سختی دشمن بود بعد از تسخیر هرات، دستور داد هرجا نام "جامی" در کتابی بود به "خامی" آن را مبدل کنند. به همین علت حدود سه چهار قرن، آثار جامی در ایران رواج چندانی نداشت. البته نمی توان گفت که او با تشیع مدارا نکرده، زیرا در آثارش نه تنها خصومتی با آل پیغمبر و شیعیان علی (ع) نشان نداده، بلکه دو نمونه درخشان شعرش در منقبت امام هشتم و ترجمه منظوم فارسی قصیده معروف فرزدق در معرفی امام چهارم در برابر هشام بن عبدالملک، مؤید این معناست.
درگذشت عبدالرحمان:
ظاهرا وضع سلامتی او بعد از سن 60 سالگی چندان خوب نبود، زیرا در آثارش از ضعف و پیری و ناتوانی شکایت کرده. او طی یک بیماری چهار روزه در محرم سال 898 در 81 سالگی وفات کرد. سلطان حسین بایقرا، امیر علی شیر نوائی، امرا و بزرگان و عامه مردم هرات در تشییع و مجالس او شرکت کرده و مراسم او را به بهترین نحو برگزار و در نزدیکی مزار شیخ سعدالدین کاشغری به خاک سپردند.
آثار:
وی آثار متعدد منثور و منظوم دارد. دیوانش مشتمل بر قصاید، مثنویات، غزلیات، مقطعات و رباعیات است. با این احوال او را شاعری قوی و خلاق و نوآور نمی توان شناخت. در اواخر عمر به تقلید از امیرخسرو دهلوی، آن را با نظمی جدید در 3 قسمت تدوین کرد.
*اشعار اوایل جوانی، اواسط زندگی و اواخر حیات!
*اثر منظوم دیگر او هفت مثنوی معروف به هفت اورنگ است.
*رساله های او در صرف و نحو عربی و عروض و قافیه و موسیقی
آثار او در فن معما
*آثاری در شرح کتابهای فلسفی، عرفانی، ذکر احوال بزرگان، توضیح عقاید اسلامی و نظایر آن!
*از آثار منثور او «اشعه اللمعات، بهارستان، نفحات الانس، شواهد النبوه، لوایح و لوامع» را باید نام برد.
*کتاب معروف "شرح جامی" از اوست.
منـابـع
دانشنامه جهان اسلام
غلامحسین مصاحب- دائرةالمعارف فارسی
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها