عوامل منفی موثر در حیات علمی ایران
فارسی 3520 نمایش |عوامل منفی موثر در حیات علمی و تحقیقی کشور ایران را می توان به طور خلاصه بدین گونه ذکر کرد:
الف- عدم توجه به وضع محققان و امور تحقیقی از لحاظ قانونی و حقوقی. در قوانین استخدام کشوری توجهی به وضع محقق نشده است و از لحاظ حقوق و رتبه و مقام و مزایا و جز آن اصلا امکان خاصی برای محقق که در خور وضع او باشد وجود ندارد. گرچه اولیای امور خود را علاقه مند به تحقیق نشان می دهند، این علاقه در وضع استخدامی دولت منعکس نشده است و حتی در دانشگاه ها نیز مقام خاصی برای محقق وجود ندارد و استادی که تحقیق می کند و آن کس که تحقیق نمی کند، از لحاظ حقوق و رتبه و مزایا و حتی ساعات درس و وظایف دیگری که از هر یک انتظار می رود مساوی هستند.
ب- عدم توجه به وضع محققان از لحاظ اجتماعی. گرچه همیشه در جامعه ایران احترام برای محقق و عالم بوده است، این احترام در محافل متجدد و فرنگی مآب به مراتب کمتر شده و وضع اجتماعی محقق و عالم نسبت به گذشته تنزل یافته است. دنبال کردن علوم غربی تا حدی محتاج به دوری از علاقه به مادیات و زندگی تجملی است در حالیکه جامعه جدید ایران هر چه را که غربی است با مادیات و زندگی تجملی یکی می داند و تا حدی حق هم دارد، چون از تمدن غربی جز این امور چیزی به مشرق زمین نرسیده است. پس ارزش معنوی برای علوم جدید وجود ندارد و درباره اهمیت و اعتبار علوم جدید فقط از روی نتایج مادی آن قضاوت می شود. در واقع می توان گفت محقق در علوم جدید، در نظر جامعه ایران، «نه دنیا دارد و نه آخرت»، یعنی نه مانند علمای دینی با زندگی محقری می سازد و ثمر معنوی از علومی که کسب می کند می برد و نه از علوم خود استفاده مادی کافی می برد. این جاست که ریشه معنوی مساله که ماورای عوامل مادی است آشکار می شود. محقق باید اساسا تا حدی بی نظر به مادیات و بی علاقه به معاشرت و آمیزش های زیاد اجتماعی باشد تا بتواند با فراغ خاطر به تحقیق بپردازد. جامعه ایران طی قرون متمادی توانسته است چنین امکانی را برای محقق به وجود آورد، البته در دامن علوم تمدن اسلامی. چه فقیه و چه حکیم و چه ادیب در قدیم با زندگی محقری راضی بود. نفس علم و نیز احترامی که جامعه به او می گذاشت ارضای خاطر او را فراهم می ساخت و احتیاجات نفسانی و فکری او را برآورده می کرد. لکن ایران نتوانسته است تاکنون همین وضع را برای علوم جدید به وجود آورد و نخواهد توانست، تا هنگامی که این علوم را از خود نسازد، یعنی تا ریشه آن ها را در خاک فرهنگ و سنت علمی و فلسفی ایران قرار ندهد. امروز شخصی که در علوم غربی تخصص یافته است هنگامی که به ایران باز می گردد از لحاظ زندگی خصوصی به دنبال کتابخانه ها و کتب غربی و موسیقی فرنگی و موزه های هنر اروپایی و جز آن است که هیچ کدام برای او در ایران مانند فرنگستان آماده نیست. از لحاظ حیات اجتماعی نیز ناچار است حتی در مقابل خانواده خود از وضع علمی خویش دفاع کند و هزار دلیل بیاورد که چرا به اندازه فلان فرد خانواده که نصف او درس خوانده است حقوق نمی گیرد، یا احترام اداری و اجتماعی ندارد. این مساله فقط وقتی حل خواهد شد که علوم امروز در دامن فرهنگ ایران ارزش یابد و جامعه نیز برای محقق در این علوم ارزش فطری قائل باشد و محققان این رشته ها نیز از فرنگی مآبی دست بردارند و با حفظ هویت ایرانی خود به دنبال کردن این علوم بپردازند. از این لحاظ تمدن های دیگر مانند هند و ژاپن در خور مطالعه است.
بوزه دانشمند معروف هندی که جایزه نوبل را در علوم گرفت، عمامه ای بر سر داشت و در نهایت سادگی بر روی یک تخت چوبی می نشست و به کار خود می پرداخت، در حالیکه اکثر ایرانیان که تا حدی با علوم اروپایی آشنایی حاصل می کنند، از لحاظ رفتار و اخلاق و احتیاجات فرهنگی نیز چنان فرنگی می شوند که برای جامعه ایران هضم کردن آنان مشکل است و برای خود آن ها نیز تحمل وضع ایران دشوار می آید.
ج- نبودن محرک برای تحقیق در علوم جدید. ممکن است این سؤال اساسی پیش آید که چرا در تمدن غربی مردم به تحقیق در علوم جدید می پردازند؟ دلیل این امر یک سلسله عوامل تاریخی است که از دوره یونانی و رومی به تدریج در تمدن اروپایی به وجود آمده و بعد از دوره رنسانس تقویت یافته است. در دوران قدیم یونان، یعنی قبل از ارسطو، تحقیق در علوم، جایگزین ادیان تضعیف یافته یونانی شد و بدون شک جنبه ای دینی و عرفانی داشت، چنان که در ریاضیات فیثاغوری و افلاطونی به خوبی دیده می شود.
در قرون وسطای لاتینی نیز دنبال کردن یک علم جنبه مستقیم دینی داشت، چنان که در نوشته های توماس آکویناس و دانته دیده می شود. بعد از رنسانس فکر «علم به خاطر علم» و «هنر به خاطر هنر» که بعد از ارسطو نیز ظهور کرده بود، دوباره به وجود آمد و چون به تدریج علم و فلسفه و دین دور شد، تنها همین اندیشه انگیزه دنبال کردن علوم شد.
بیشتر دانشمندان و محققان اروپایی علم را نه به خاطر فواید اقتصادی آن ترویج می کنند و نه به علل اجتماعی، بلکه آن را برای نفس خود این علوم و یا به قول بعضی، به خاطر زیبایی مفاهیم علمی دنبال می کنند. در ایران مانند سایر تمدن های شرقی هیچ گاه امری برای نفس خودش دنبال نشده است، الا حقیقت محض که خود، واضع ارزش های دیگر بوده است. بنابراین علم باید یا به درد احتیاجات دنیوی بخورد از قبیل مسائل اقتصادی و اجتماعی و جز آن، یا به درد احتیاجات معنوی که در قلب آن وصال به حقیقت قرار گرفته است. علمی که مانند علوم جدید واقعیت را محدود به عالم حسی و مادی کرده و حتی در فلسفه های نوین علمی، منکر حقیقت شده است، نمی تواند جهت برآوردن احتیاجات معنوی انسان دارویی شمرده شود و فقط فواید مادی آن باقی می ماند، لکن صرف فواید مادی، علم هیچ گاه برای توسعه علوم کافی نبوده و نیست. دانشمند واقعی امروزی در مغرب زمین برعکس آنچه خیلی ها می پندارند برای خدمت به خلق فعالیت نمی کند، بلکه صرفا به منظور کشف موضوع های علمی در تلاش است.
حال می بینیم که در تمدن ایران انگیزه ای برای تحقیق در علوم جدید وجود ندارد مگر در مورد افراد معدودی که علاقه شخصی به رشته ای از علوم پیدا می کنند. تا هنگامی که علوم جنبه معنوی به خود نگیرد و ارزشی در زمینه فرهنگ ایران پیدا نکند، انتظار یک نهضت اصیل در علوم جدید بیهوده است. محقق باید برای تحقیق انگیزه داشته باشد، یعنی عملی انجام دهد که از لحاظ دید کلی فرهنگی او (و یا ایدئولوژی به قول امروزی ها)، معنی داشته باشد. هنگامی مسلمین شروع به فعالیت علمی کردند که فرا گرفتن ریاضیات و فلسفه، پله ای برای کسب حقیقت محض شمرده شد و علوم عقلی ارزش معنوی و دینی پیدا کرد.
صرف مدح و ثنا گفتن علم، بدون توجه به احتیاج به محرکی قوی که باعث تشویق افراد یک جامعه به تحقیق شود، برای احیای یک نهضت علمی کافی نیست. فلسفه و تاریخ اسلامی و ایرانی می تواند در ایجاد یک چنین محرکی سهم مهمی داشته باشد لکن تاکنون از آن استفاده نشده است.
د- نبودن معیار سنجش آثار علمی و ارزیابی دقیق تحقیقاتی که انجام می گیرد. با وجود دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی دولتی و خصوصی که نقش آن ها باید ارزیابی تحقیقات علمی باشد، هنوز معیار دقیقی برای سنجش آثار علمی و تحقیقی در دست نیست. در رشته های علوم انسانی در طی چند سال پیش، با پیدایش مجله راهنمای کتاب و چند مجله انتقادی دیگر، تا حدی این نقص برطرف شده است، لکن حتی در این علوم هنوز بین کار واقعی تحقیقی و آنچه فقط ترجمه، یا اقتباس است فرق گذاشته نمی شود.
در بسیاری از رشته ها، هر کس پر سر و صدا تر و هوچی تر است بهتر می تواند آثار خود را به عنوان کار تحقیقی عرضه کند، در حالیکه محقق معمولا شخصی است دور از جار و جنجال و بی علاقه نسبت به تبلیغ آثار خود. او می خواهد کارش به علت محاسن ذاتی مورد تمجید باشد و اثر علمی او با آثار غیر محققانه دیگران در یک جا قرار نگیرد. این موضوع در دانشگاه ها دیده می شود. یکی از شرایط استاد شدن تالیف یک اثر تحقیقی است، لکن در بسیاری از موارد مراجعی که باید قضاوت کنند، صرفا وجود مطالب نوشته شده را تحقیق می دانند و بین یک ترجمه، یا تصحیح ناقص یک متن با یک تحقیق اساسی فرقی قائل نمی شوند. در مملکت احتیاج به مراجع معتبر علمی است که در مجلات و نشریات منظم هر علمی، تحقیقات نوین آن علم را بی نظر، نقادی کنند و خوب را از بد تشخیص دهند، تا هم محقق واقعی تشویق شود و هم آنکه شایسته کار تحقیق نیست از علم و تحقیق برای نیل به هدف های دیگر سوء استفاده نکند.
هـ- نبودن برنامه جامع و کلی علمی و تحقیقی. می توان بی اغراق گفت که بیش از نصف کارهای تحقیقی در کشور تکرار می شود، چون یک طرح کلی برای تحقیق وجود ندارد. اولا هنوز شوری یا هیئتی که بتواند از عهده چنین کاری برآید تشکیل نشده است. ثانیا تمام شعب مختلف علوم که فعلا در آن تحقیق می شود و باید، یا می توان در آن تحقیق کرد بررسی نشده است. باید هر چه زودتر این امور انجام پذیرد و سپس طی یک برنامه طویل المدة، نیروی انسانی و مالی که برای تحقیق در مملکت موجود است به بهترین وجهی به کار انداخته شود تا مانند وضع فعلی این نیروها به هدر نرود و بیهوده یکدیگر را تکرار و یا حتی خنثی نکند.
و- عدم هماهنگی بین محققان و مراکز علمی داخلی و خارجی. یکی از نتایج نبودن یک برنامه کلی تحقیقی، عدم همکاری بین محققان و مراکز علمی و تحقیقی است. هر کس می خواهد تحقیقی را به تنهایی و بدون توجه به دیگران انجام دهد. مثلا در دانشگاه های کشور در چند مورد دیده شده است که در یک رشته دو یا سه مرکز، که همگی از یک جا بودجه ی خود را دریافت می دارند، به یک نوع تحقیق اشتغال دارند، لکن روسای این مراکز نمی خواهند با یکدیگر تبادل نظر کنند. البته این مسائل همه جا دیده می شود لکن در ایران به علت تقسیم نکردن صحیح وظایف تحقیقی، از بدو امر، اصل عدم همکاری و تعاون تقویت بیشتر یافته است. امروزه که وزارتخانه ها نیز به کارهای تحقیقاتی دست می زنند، نبودن هماهنگی در برنامه تحقیق بیشتر موجب تکرار مطالب و اتلاف وقت می شود، چون وزارتخانه ها و تشکیلات دولتی، خیلی بیش از دانشگاه ها از هم دور و مستقل هستند. با مراکز علمی داخلی و خارجی نیز تماس کم است. هر سال در هر رشته از علوم، کنگره های زیادی در تمام نقاط جهان تشکیل می شود، که بهترین طریق مبادله نظر و آشنایی با فعالیت های علمی است. در آن رشته از علوم که مورد بحث است تاکنون تماس مراکز علمی ایران با خارجه، مبتنی بر فعالیت افراد علاقه مند بوده است نه یک برنامه منظم و مدون فوق تمایلات و کوشش های افرادی که ممکن است یک روز در راس کاری باشند و روزی دیگر نباشند. فقط با داشتن برنامه منظم کنفرانس های علمی و انتخاب قبلی نمایندگان ایران برای این کنفرانس ها و ایجاد روابط منظم با مراکز علمی می توان رابطه نزدیکی با مراکز علمی برقرار ساخت و از تجارب دیگران در امور علمی استفاده کرد.
ز- نبودن آمار دقیق در امور تحقیقی و فقدان آمار شناسان متخصص. داشتن آمار دقیق از لوازم تحقیق است، حتی در پی ریزی یک برنامه جامع برای فعالیت های علمی و تحقیقی. البته دروس آمار در چندین مرکز در دانشگاه های کشور تدریس می شود و ارائه آمار خیلی مد شده است، تا حدی که بسیاری تحقیق را فقط آمارگیری می دانند. لکن با وجود این، آمارهای دقیق کم است و اکثر موسسات تحقیقاتی و افراد محقق از کمبود آمارهای مطمئن و آمارشناسان مجرب در عذابند. خیلی ها به علت عدم تجربه یا عدم آشنایی با اوضاع ایران در نحوه تهیه سؤال و آمارگیری، اشتباهاتی می کنند و این امر آثار نامطلوبی در رشته های علوم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی از خود به جای می گذارد.
ح- عدم توجه موسسات غیر دولتی به تحقیق و بی توجهی به نتایج تحقیق بین عامه مردم. تقریبا تمام تحقیقات علمی که در ایران انجام می گیرد توسط تشکیلات دولتی است، به استثنای شرکت ملی نفت و شرکت های عامل نفت ایران و یکی دو مورد دیگر که از هر حیث استثنایی است. برعکس برخی ممالک مانند آمریکا و انگلستان و آلمان که در آن ها صنایع گوناگون مبلغ هنگفتی صرف امور تحقیقی می کنند، در ایران کمتر موسسه صنعتی خصوصی است که علاقه ای به امر تحقیق داشته باشد، حتی در اموری که مستقیما مربوط به محصول آن صنعت است. در صنایع جدید از تحقیقات غربی ها استفاده می شود و در صنایع خاص ایران نیز کمتر توسط موسسات صنایع خصوصی تحقیقی انجام می گیرد. اکثر آنچه در این زمینه در سی سال اخیر انجام گرفته است توسط وزارت صنایع و معادن قدیم و وزارت فرهنگ و هنر و وزارت اقتصاد جدید و جز آن بوده است. روی هم رفته عامه مردم توجه زیادی به اهمیت و فایده تحقیق ندارند،حتی در رشته هایی که ثمر و نتیجه ی مادی و اقتصادی دارد. لذا وظیفه ی تحقیق صرفا بر عهده دولت مانده است مگر در چند رشته در علوم انسانی و دینی. اگر بتوان مردم را بیشتر علاقه مند به امور تحقیقی کرد و مخصوصا موسسات خصوصی و غیر دولتی را که فایده مستقیم از تحقیقات گوناگون می برد وادار به تحقیق ساخت، یا دست کم در تهیه بودجه ی موسسات تحقیقاتی دولتی و دانشگاهی سهیم داشت، کار تحقیق آسان تر خواهد شد.
ط- مهاجرت محققان و دانشمندان به خارج. مهاجرت دانشمندان و محققان کشورهای آسیایی به مغرب زمین از مسائل مهم این عصر است و منحصر به ایران نیست، لکن ایران از ممالکی است که بیشتر از این مهاجرت زیان برده است. به علت وجود عده کثیری از دانشجویان ایران در خارج و کمبود اطلاع ارتباطی آن ها با مملکت، مشکلات گوناگونی در این زمینه پیش آمده است. از سوی دیگر وجود ثبات سیاسی در ایران و بودن مشاغلی که حقوق های نسبتا خوب برای آن می پردازند و امکانات اقتصادی دیگر امکان بازگشت را به ایران آسان تر از بسیاری از کشورهای دیگر ساخته است و شاید به همین دلیل نیز باشد که در سازمان های بین المللی داوطلب از ایران بالنسبه کم است و مخصوصا در چند سال اخیر کمتر هم شده است.
با تدوین برنامه منظم تری برای فرستادن دانشجو به خارج و تماس بیشتر با ایرانیانی که فعلا در خارجه به کارهای علمی اشتغال دارند و دعوت آن ها جهت شرکت در برنامه های درسی، یا تحقیقی در مملکت و حتی معرفی آن ها به عنوان نمایندگان ایران در کنگره های بین المللی، می توان مهاجرت دانشمندان را به حداقل رسانید و در عین حال از آنان که فعلا در خارج هستند در برنامه های تحقیقی کشور استفاده ی بیشتر کرد.
منـابـع
سید حسن نصر- معارف اسلامی در جهان معاصر- صفحه 170-163
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها