ابن ندیم
English فارسی 10010 نمایش |ابن ندیم، ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق بن محمدبن اسحاق، کتاب شناس، فهرست نگار و محقق بغدادی سدۀ 4ق/10م و نویسندۀ اثر معروف الفهرست. به سبب بی توجهی نویسندگان و تذکره نویسان سده های بعدی نسبت به ابن ندیم، دربارۀ احوال و فعالیتهای علمی او آگاهی اندکی در دست است. حتی خطیب بغدادی که تراجم بسیاری از رجال بغداد را در کتاب معروف خود، تاریخ بغداد، آورده، در مورد او سکوت اختیار کرده است. احتمالا این سکوت از اختلاف نظر خطیب با ابن ندیم در مسائل اعتقادی و مذهبی ناشی می گردد. قدیم ترین منبع دربارۀ احوال ابن ندیم گزارش موجز ابن شهر آشوب در معالم العلماء است. پس از وی یاقوت حموی در شرحی حالی مختصر و برگرفته از الفهرست، به ستایش از ابن ندیم و این اثر او دانش مؤلف را در کتاب شناسی و علوم مختلف نشان می دهد، پرداخته است. ابن نجار تقریبا در همان دوره در احوال ابن ندیم در ذیل تاریخ بغداد مطالبی نگاشته بوده که ابن حجر عسقلانی بخشی از آن را نقل کرده است. قفطی با ذکر نام او، تبحرش را در کتاب شناسی می ستاید. پس از این دوره، ذهبی در تاریخ الاسلام شرح حال مختصری دربارۀ وی آورده و صفدی هم تنها دربارۀ تاریخ درگذشت ابن ندیم مطالبی افزون بر منابع یاد شده ارائه کرده است.
در میان منابع متأخرتر، علاوه بر حواشی منسوب به مقریزی در هامش نسخۀ خطی الفهرست موجود در کتابخانۀ چستربیتی، باید از لسان المیزان ابن حجر یاد کرد که شامل شرح حال نسبتا مفصل تری از ابن ندیم بر مبنای گفته های ابن نجار، ذهبی و بررسی انتقادی الفهرست است. انتقاد تند از شخصیت ابن ندیم ویژگی کار ابن حجر محسوب می شود. بررسی این مآخذ نشان می دهد که اطلاعات آنها دربارۀ ابن ندیم، بیشتر برگرفته از الفهرست و گاه مشتمل بر برخی اطلاعات نادرست و مغرضانه است. به هر روی با توجه به فقدان منابع، باید برای تشریح زندگی و فعالیتهای علمی ابن ندیم، از اثر او کمک گرفت و در استنتاج جانب احتیاط را نگاه داشت. دربارۀ خاستگاه ابن ندیم نمی توان به قطع سخن گفت، اما باتوجه به اینکه وی در نسبت یا وابستگی خود به قبیله ای از قبایل عرب در الفهرست مطلبی نیاورده، می توان گفت که احتمالا عرب نبوده است. همچنین شواهدی چون نپرداختن ابن ندیم به ادیان ایرانی در بخش مربوط به مذاهب و ادیان الفهرست و نیز مطالبی که در صفحات 239-240 آن آورده است، می تواند احتمال ایرانی نبودن وی را تقویت کند. از سوی دیگر، علاقۀ ابن ندیم به علوم اوائل و دوستی وی با عالمان مسیحی بغداد و شناخت در خور ستایش او از وضعیت بین النهرین پیش از اسلام، شاید بتواند شاهدی برای انتساب او به اقوامی باشد که قبل از ظهور اسلام در بین النهرین ساکن بودند، چنانکه نام پدر و نیایش ـ اسحاق ـ و کنیه های خود او و پدرش ـ ابوالفرج و ابویعقوب ـ به این احتمال قوت می بخشد.
گرچه در سرآغاز نسخۀ چستربیتی به جای «ابن الندیم» از وی با عنوان «الندیم» نام برده شده است، اما باتوجه به اینکه در خود الفهرست همواره از وی با عنوان «محمد بن اسحاق الندیم» یاد می شود و همچنین منابع رجالی و تاریخی غالبا نام او را به همین صورت یا به صورت «ابن الندیم» ضبط کرده اند، می توان گفت که که «ندیم» لقب پدر او بوده است، اما وجه تسمیه دانسته نیست. از موطن ابن ندیم نیز اطلاعی در دست نیست، تنها می دانیم که در بغداد می زیسته و مدتی در موصل اقامت داشته است.
در مورد تاریخ تولد ابن ندیم گزارشی که خود او در الفهرست دربارۀ ملاقاتش با فقیه خارجی، ابوبکر بردعی در 340 ق به دست داده، تا حدودی راهگشاست. با توجه به اطلاعاتی که ابن ندیم از آثار و عقاید بردعی در این دیدار گردآوری کرده، می توان دریافت که وی در زمان ملاقات، از بلوغ علمی برخوردار بوده است. دیدار ابن ندیم از کتابخانۀ علی بن احمد عمرانی نیز در این باره قابل تأمل است. در مورد شغل ابن ندیم، گرچه یاقوت احتمال داده که او وراق بوده است و برخی منابع دیگر ظاهرا او را به عنوان وراق می شناخته اند، اما در خود کتاب الفهرست در این باره ناهمگونی به چشم می خورد: در بسیاری از موارد می توان «وراق» را مربوط به پدر و در برخی از موارد مربوط به خود ابن ندیم دانست. به هر روی دلیل استواری بر وراق بودن ابن ندیم در دست نیست، هر چند برخی از خاورشناسان، چون داج و کرمر احتمال داده اند که پدر و فرزند هر دو وراق بوده باشند. با اینهمه ابن ندیم با فن وراقی آشنا بوده است، چنانکه بخشی از کتاب الاوصاف و التشبیهات وی به کتابت و ادوات آن اختصاص داشته است. ظاهرا اطلاعات او را در این زمینه باید مأخوذ از پدرش دانست. در مورد تحصیلات و استادان ابن ندیم نیز اطلاعات اندکی در دست است، زیرا بعید نیست مشایخی که ابن ندیم سخنانشان را بدون واسطه در الفهرست نقل کرده، درواقع استاد وی نباشند و وی، تنها برای تکمیل کتاب خود از گفته های آنان بهره برده باشد. در میان این مشایخ می توان از سری بن احمد کندی، ابوعلی بن سوار کاتب، ابوالحسن علی بن هارون بن علی بن هارون بن علی بن یحیی از آل منجم، ابوالفتح ابن نحوی، ابودلف ینبوعی، ابوالخیر ابن خمار و مهم تر از همه ابوسعید سیرافی، ابوسلیمان منطقی سجستانی، ابوالفرج اصفهانی، ابوعبیدالله مرزبانی و احتمالا یحیی بن عدی نام برد. ابن حجر نیز در میان مشایخ وی اسماعیل صفار، از محدثان مشهور بغداد را نام برده که مأخذ آن دانسته نیست.
با دقت در الفهرست می توان استنباط کرد که ابن ندیم با علوم مختلف آشنایی نسبی داشته و احتمالا در برخی زمینه ها صاحب نظر بوده است. از آن جمله است: ادبیات عرب و علوم اوائل، به ویژه فلسفه و تاریخ فلسفه. در واقع اگر او نزد ابوسلیمان سجستانی فلسفه خوانده باشد، باید برای او در این علم مقامی بلند فرض نمود. با این وصف نباید در مورد دانش ابن ندیم مبالغه کرد، زیرا الفهرست بیشتر به مثابۀ دانشنامه ای است که به جای بحث و بررسی عمیق در علوم مختلف، به ذکر فهرست آثار پرداخته است، به ویژه اینکه بسیاری از مطالب کتاب مذکور را نقل قول دیگران تشکیل می دهد. از خصوصیات ابن ندیم که با مطالعۀ الفهرست می توان به آنها پی برد، آزاداندیشی و تسامح، دقت به ضبط، ذوق سلیم و ابتکار در مسائل علمی است که از مصاحبتش با کسانی چون ابوسلیمان سجستانی و مشرب معتزلی و خرد گرایش و نیز از مطالعاتش در باب ادیان و مذاهب، نشأت می گیرد.
مذهب ابن ندیم: اختلاف نظری که در مورد مذهب ابن ندیم دیده می شود، از تشتت و گوناگونی آراء وی در الفهرست ریشه می گیرد. با توجه به تسامح وی می توان محملی برای گفته های به ظاهر متناقض او و راهی جهت روشن تر شدن گزارشهایی، به ویژه در بخش فقه و کلام، ارائه نمود. قرائن موجود در الفهرست بر میل او به اعتزال دلالت دارد. از آن جمله است: نقل اظهارات معتزله در باب پیامبر (ص) به عنوان سرچشمۀ اندیشۀ اعتزال؛ ذکر و مدح ابن ابی دواد معتزلی که از مؤلفان نبود، تنها به دلیل دفاعش از اعتزال و معتزله؛ تقسیم معتزله به 2 گروه «مخلص» و «بدعت گذار»؛ اطلاق عنوان «اهل العدل و التوحید» بر معتزله و در مقابل، «حشویه» بر اهل سنت؛ ذکر ابوالحسن اشعری در بخش متکلمان «مجبره» و «حشویه». گرچه از عبارتی که سبکی دربارۀ ابن ندیم آورده است، چنین بر می آید که آشنایی وی با علم کلام چندان عمیق نبوده است، ولی مسلم است که او در باب اعتزال و معتزله اطلاعات کافی داشته است. نظر به اینکه او از برخی امامان شیعه و فرزندانشان با جملۀ «علیه السلام» یاد کرده و اهل بیت پیامبر (ص) را همچون فردی شیعی می ستاید و برای شیخین، دیگر خلفا و کسانی چون طلحه، زبیر و عایشه تعبر «رضی الله عنه» را به کار نمی برد،، می توان گفت که شیعی مذهب بوده است. باید افزود که از عبارت «ترضیه» که در برخی موارد در کتاب الفهرست چاپی برای عمر بن خطاب و دیگران دیده می شود، در نسخه های اصلی آن اثری نیست، از این رو می توان دریافت که این تعابیر توسط ناسخان اضافه شده است. قرائن دیگری نیز وجود دارد که می تواند بر تشیع وی دلالت کند: ذکر تعبیر «خاصه» برای شیعیان و «عامه» برای اهل سنت؛ نقل روایتی از واقدی مبنی بر آنکه علی (ع) معجزۀ پیامبر بوده است؛ حسن المذهب خواندن واقدی که خود، او را شیعی می داند؛ ستایش از هشام بن حکم که به امامت امام صادق (ع) گروید، با اینهمه با دقت در روش ابن ندیم در الفهرست و نیز اطلاعات نسبتا محدود و گاه مغلوط وی از تشیع و تعبیرش نسبت به شیخ مفید که گفته است: «او را دیدم و بسیار دانشمند یافتم»، می توان چنین استنباط کرد که ابن ندیم، گرچه شیعی مذهب و از لحاظ فکری، معتزلی بوده است، از جهت فقهی ارتباط زیادی با جامعۀ امامیۀ بغداد نداشته باشد.
با دقت در بخش مربوط به ابوحنیفه در الفهرست می توان چنین استنباط کرد که ابن ندیم به او و مذهب حنفی هم علاقه داشته است، چه در شرح حال ابوحنیفه وی را مدح بلیغی کرده است. در جای دیگر مناظرۀ معروف میان ابوحنیفه و مؤمن الطاق را که ناظر بر قدح ابوحنیفه بود، ظاهرا به گونه ای تحریف شده نقل کرده است. شاید علاقۀ ابن ندیم به ابوحنیفه متأثر از عقاید استادش ابوسعید سیرافی (ﻫ م) در این باب بوده باشد. به هر روی کسی چون ابن ندیم با گرایشهای معتزلی و اندیشۀ خردگرای و فلسفی خود، نمی توانست با ابوحنیفه بیگانه باشد، چنانکه فلاسفه ای چون ابوالحسن عامری (ﻫ م) نیز به ابوحنیفه و فقه او گرایش داشتند. ابن ندیم را با همۀ گرایشهای شیعی، معتزلی و حنفی نمی توان زیدی دانست، چنانکه عبارت وی «و زعم بعض الزیدیه؛ بعضی از گروه زیدیه گمان کرده اند» و نیز دیدگاه او دربارۀ ائمه (ع) می تواند مؤید این نظر باشد. رجال نویسان اهل سنت نیز همواره بر گرایش ابن ندیم به تشیع و اعتزال تصریح و گاه از او به سختی انتقاد کرده اند. اما علمای امامیه نیز چون شیخ طوسی و نجاشی، با اینکه از الفهرست بهره گرفته اند، شاید به سبب آنچه در باب مذهب ابن ندیم گفته شد، او را از جملۀ رجال امامیه محسوب نداشته اند.
درگذشت: زمان درگذشت ابن ندیم محل اختلاف است. صفدی آن را 380ق نوشته و مقریزی «چهارشنبه 20 شعبان 380» در بغداد ضبط کرده است. همچنین بر مبنای سخن ابن نجار در یک جا درگذشت ابن ندیم «چهارشنبه 20 شعبان 385» و در جای دیگر «شعبان سنه ثمان و ثلاثین» آمده است. برخی از معاصران باتوجه به تاریخ اخیر، زمان مرگ او را اوایل سدۀ 5ق نوشته اند. در مورد اول ظاهرا تصحیفی رخ داده و دومی با توجه به آنچه در مورد زمان تولد ابن ندیم ذکر شد، بعید به نظر می رسد. گفتنی است که تاریخهای بعد از 380ق که در الفهرست دیده می شود، به گمان قریب به یقین از اضافات ناسخان است، خاصه اینکه مؤلف خود در کتابش از خوانندگان خواسته است که در تکمیل اثر او بکوشند.
منـابـع
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها