فلسفه بلاها و شرور در قرآن و روایات

English فارسی 4171 نمایش |

معمولا کسانی که درباره شرور جهان به چشم خرده گیری می نگرند، حساب نمی کنند که اگر جهان، خالی از این شرور گردد به چه صورت در خواهد آمد. آنان فقط به طور بسیط و مجمل می گویند کاش جهان پر از لذت و کامیابی بود و کاش هر کسی به آرزوهای خود می رسید و هیچ رنج و ناکامیی وجود نمی داشت. منسوب به خیام است:
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان *** برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلکی چنان همی ساختمی *** کازاده به کام دل رسیدی آسان
ساختن جهانی بهتر از جهان فعلی که شاعر آرزوی آن را داشته است چگونه ممکن است؟ وقتی می خواهیم برای بنا نهادن "جهان" دست به کار شویم، "فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم" حتما باید از اندیشه های محدود و فکرهای کودکانه ای که لایق زندگی محدود یک فرد انسان است صرف نظر کنیم و به طرحی وسیع و بزرگ بیندیشیم. در هر حال بهتر این است که نخست، وضع موجود را بررسی کنیم و آن را نیکتر بشناسیم، آنگاه به دنبال "طرحی بهتر" فکر خود را خسته کنیم.
تصور شر فی نفسه و بدون ملاحظه امور دیگر و در نگاه ابتدایی، مقبول طبیعت انسانی نیست و همواره عقل آن را مذموم می پندارد. اما در مسئله شر، سؤال این است که چرا خدا در نظام هستی شر را ایجاد نمود؟ نگاه ما به این مسئله باید نگاهی جامع و فراگیر باشد. ترسیم «نظام کل» در عالم ذهن بسیاری از مشکلات را برطرف می نماید. در این منظره وجود واقعی تک تک اعضا، وجود عضوی و پیوسته آنان است و وجود انفرادی و استقلالی آنان، اعتباری محسوب می شود؛ زیرا همین وجود عضوی و پیوسته است که نقش آن را در نظام مجموعی معنا می بخشد.
از این رو، تحلیل وجود مثبت یا منفی اعضای یک مجموعه باید تحلیلی جامع و کل نگرانه باشد. اگر نگرش، جامع باشد، دیگر موقعیت منفی انفرادی آن را نمی توان در تحلیل مجموعی آن دخالت داد. به طور مثال، شاید تصور نمک فی نفسه و بدون در نظر گرفتن غذاها، در نظر کسی مثبت جلوه داده نشود و همه از خوردن آن متنفر باشند، اما همین نمک وقتی در کنار مجموعه واحد یک غذا فرض می شود، نه تنها تنفری از آن وجود ندارد، بلکه همگان وجود نمک را در غذا ضروری می دانند. از این رو تحلیل وجود منفی شرور در عالم، از آنجا نشأت می گیرد که مستقلا و بدون ملاحظه مجموعه وجودی جهان در نظر گرفته شوند. پس اموری که در ظاهر، شر قلمداد می گردند می توانند در کل، خیر محسوب شوند. البته این پاسخ به عنوان یک نظر، به لایب نیتس (از فلاسفه قرن شانزدهم) نیز نسبت داده شده است.
شر و بدی نیز از اوصاف حقیقی اشیاء نیستند؛ یعنی ذات وجودی چیزی، مقتضی شر و بدی نمی باشد، بلکه از اوصاف اضافی و نسبی هستند که در قیاس با موقعیت خاصی به موضوعات نسبت داده می شوند، در حالی که همین بدی ها نسبت به موقعیت دیگری خیر و کمال محسوب می شوند. مشکلات و مصایبی که بر انسان ها وارد می شوند از آن حیث که موجب عسر، حرج و سختی می شوند، به شریت متصف می گردند، اما از آن حیث که موجب تکامل و پرورش روح می شوند، خیر و کمال قلمداد می گردند از این رو، حکمت خداوند اقتضا می کند که برای رسیدن انسان به خیرهای برتر و اعلی، این مصایب و سختی ها را در مسیر زندگی او قرار دهد. در میان راه حل هایی که برای پاسخ به مسئله شر ارائه شده اند، بعضی از پاسخ ها ناظر به این نکته بودند که شرور موجود در عالم مستلزم خیر کثیر و برتر هستند. هم چنان که این استدلال را می توان در دفاعیه منسوب به ارسطو جستجو کرد: شرور موجود در زمره دسته ای فرض می شوند که خیر کثیر و شر قلیل قلمداد می گردند. همچنین کسانی که شر را نسبی و یا در نظام کل و مجموعی عالم تعریف می کنند، مدعیند هر شر مفروضی اگرچه در ظاهر منفی نمایان می شود، اما در واقع ناظر به خیراتی هستند که لازمه رسیدن به این خیرات، وجود شرور مطابق با آنان است. اما آیا می توان شرور را رهگذری برای وصول به خیرات معرفی نمود؟ با مروری اجمالی بر آیات قرآن و روایات معصومان (ع)، روشن می شود که همه شرور و بلایا، در بر دارنده حکمتی (ناظر به خیرات) از طرف خداوند متعال می باشند. از دیدگاه قرآن و روایات برخی از حکمتهای شرور و بلاها عبارتند از:

الف: بلاها و مصایب؛ عامل توجه، بیداری دل و توفیق به توبه:
چون انسان در اثر غفلت و فراموشی یاد خداوند، مرتکب معصیت و گناه می شود، از این رو، برای خروج از غفلت، همواره به مذکری نیاز است تا در اثر توجه به خداوند، انسان از معاصی فاصله بگیرد. در آیاتی از قرآن کریم، یکی از عوامل مذکر، مصایب و شدت ها معرفی شده است: «و لقد ارسلنا الی امم من قبلک فاخذناهم بالباساء و الضراء لعلهم یتضرعون؛ ما به سوی امم سابق، پیغمبرانی فرستادیم، اما آنان اطاعت نکردند؛ از این رو، آنان را به بلا و مصیبت مبتلا کردیم؛ شاید که آنها به درگاه خدا زاری کنند و توبه نمایند.» (انعام/ 42) و «و اذا مس الانسان ضر دعا ربه منیبا الیه ثم اذا خوله نعمة منه نسی ما کان یدعوا الیه من قبل و جعل لله اندادا لیضل عن سبیله قل تمتع بکفرک قلیلا انک من اصحاب النار؛ و چون به انسان آسیبی رسد، پروردگارش را به حال توبه و انابه می خواند، سپس چون او را از جانب خود نعمتی عطا کند، آن دعاهایی را که پیش از این (برای رفع بلا) کرده بود از یاد می برد و برای خدا همتایانی قرار می دهد تا از راه خدا گمراه کند. بگو: اندکی به کفر خویش برخوردار باش که تو از اهل آتشی.» (زمر/ 8) در این آیه شریفه، خداوند به طور مطلق می فرماید: هرگاه که به انسان فقر، مصیبت و سختی برسد، در آن حال، به دعا و توبه می پردازد، اما همین که نعمت و ثروت به اوعطا کند، خدایی را که از پیش می خواند، به کلی فراموش می کند.
در آیه دیگری درباره کافران می فرماید: «ولنذیقنهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون؛ ما کافران را عذاب نزدیک تر بچشانیم، غیر از آن عذاب بزرگ تر و شدیدتر قیامت؛ شاید که به سوی خدا باز گردند.» (سجده/ 21) مراد از «عذاب ادنی» در آیه شریفه، همین مصایب و دردهاست، نه عذاب مرگ و نه عذاب اخروی؛ زیرا خداوند حکمت این عذاب را برگشت کافر به رحمت الهی معرفی می کند که با مرگ حاصل نمی شود.

ب: بلاها؛ آثار تکوینی اعمال و عذاب گنهکاران:
آیات دیگری از قرآن، مصیبت ها و رنج ها را نتایج سوء اعمال زشت انسان ها بر می شمارند. از نظر این آیات، خداوند برای تکفیر گناهان برخی از مردم (به خاطر لطف به آنان) آنها را در همین دنیا عذاب می کند: «و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر؛ هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام داده اید، و بسیارى را نیز عفو مى کند.» (شوری/ 30) در این آیه شریفه، خداوند متعال بلاها را به افعال اختیاری انسان ها مرتبط می کند و آنها را آثار تکوینی اعمال افراد، می داند؛ همچنان که روایات بسیاری نیز حکمت بلاها را تکفیر گناهان معرفی می کنند. امام صادق (ع) می فرمایند: «ان العبد اذا کثرت ذنوبه و لم یکن عنده من العمل ما یکفرها، ابتلاه بالحزن لیکفرها؛ از آن روی که عذاب آخرت بسیار سنگین و مشکل است، خداوند (مؤمنان مورد علاقه خود) را در همین دنیا به شدت ها مبتلا می کند تا کفاره گناهان او باشد.»

ج: بلاها؛ امتحان الهی و موجب تکامل وجودی:
امام صادق (ع) می فرمایند: «ان فی الجنة منزله لایبلغها عبد الا بالابتلاء؛ در بهشت هیچ جایگاهی نیست مگر اینکه بنده با امتحان آن را به دست آورده باشد.» طبق آیات قرآن و روایات اهل بیت (ع)، بسیاری از مشکلات و بلاها، امتحان الهی بوده و بعضی از مقامات و موقعیت ها تنها بر اثر پیروزی در امتحان الهی و تحمل مصایب و شداید حاصل می شوند. خداوند می فرماید: «کل نفس ذائقة الموت و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة و الینا ترجعون؛ هر انسانى طعم مرگ را مى چشد! و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش مى کنیم و سرانجام به سوى ما بازگردانده مى شوید.» (انبیاء/ 35) و نیز می فرماید: «و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ قطعا همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش مى کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان.» (بقره/ 155) اولیای الهی و کسانی که مقرب خداوندند، بیشتر به بلاها مبتلا هستند و بلکه طالب نزول مصیبتند تا به واسطه آن به تکامل بیشتری دست یابند.
هر که در این بزم مقرب تر است *** جام بلا بیشترش می دهند.
حضرت علی (ع) می فرمایند: «الا و ان الشجرة البریه اصلب عودا، و الرواتع الخضرة ارق جلودا؛ انسان مبتلا به مشکلات را به درختان بیابانی تشبیه نموده که چوبشان سخت تر است.» (نهج البلاغه/ نامه 45) یعنی انسانی که با مشکلات مبارزه کرده و در این شرایط رشد نموده باشد، ثمره ایمانی او در مقابل افرادی که زندگی را به خوشی و راحتی سپری می کنند بیشتر خواهد بود. در نتیجه، با توجه به آیات و روایات مزبور و وجوهی که برای فلسفه بلاها و شرور ذکر شد هیچ مصیبتی بدون حکمت و خیرخواهی الهی واقع نمی شود و در این قالب هاست که نسبی بودن شرور و توجیه شر در نظام کل معنا می شوند.

منـابـع

مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 179-178

مجله معرفت

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها