نقش وحی در تکامل و ساخته شدن انسانها
فارسی 3116 نمایش |کار مهمى که وحى کرده این است که دنیا، نفس و سود و زیان روح را به خوبى به ما شناسانده و از این واقعیت، پرده برداشته و گناه را شعله و سم معرفى کرده و معلوم است که نمیشود با آتش و سم، بازى کرد. از این رو ذات اقدس خداوند کمال روح را در تزکیه آن میداند: «قد افلح من زکیها* و قد خاب من دسیها؛ که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده* و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است» (شمس/ 9-10)، «قد افلح من تزکى* و ذکر اسم ربه فصلى؛ به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد* و (آن که) نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند!» (اعلى/ 14-15) و از سوى دیگر میفرماید: «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها؛ اگر نیکى کنید، به خودتان نیکى میکنید و اگر بدى کنید باز هم به خود میکنید» (اسراء/ 7) یعنی اگر کار خیر کردید، به سود خودتان و اگر بد کردید، آن هم از آن شماست، زیرا عمل از حوزه وجودى عامل، بیرون نیست.
قرآن بر چند مطلب، تکیه میکند: یکى این که عمل خیر، به ظاهر امرى اعتبارى است اما باطن و درون آن، روح و ریحان است. همان طور که از این طرف، دفاع و پرهیز را به ما آموخته، از آن طرف نیز، جاذبه و کشش و کوشش را در ما زنده کرده و همان طور که از یک سو فرمود: گناه، شعله و سم است و با سم و آتش، بازى نکنید، از سوى دیگر هم فرمود ثواب، روح و ریحان است و شما جانتان را با روح و ریحان و گلهاى معطر فضایل اخلاقى معطر کنید و یا ظاهر فلان کار، ایثار و احسان و باطنش: «جنات تجرى من تحتها الانهار؛ باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان] آنها جويها روان است» (بقره/ 25) یا ظاهر فلان کار، نماز و روزه و باطنش: «انهار من عسل مصفى؛ جويبارهايى از انگبين ناب» (محمد/ 15)، یا ظاهر فلان کار، جهاد و حج و باطنش: «انهار من ماء غیر اسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمر لذة للشاربین؛ نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جويهايى از شيرى كه مزهاش دگرگون نشود و نهرهایى از شراب (طهور) که مایه لذت نوشندگان است» (محمد/ 15) است.
بیان این حقایق، از غیر انبیا ساخته نیست، گرچه اجمال یا خطوط کلى آن را عقل میفهمد ولى پرده بردارى تفصیلى از روى همه این عناوین، تنها مقدور وحى است که عده اى را از راه تشویق به فضیلت و عده اى را از راه تحذیر از رذایل، نجات دهد. البته اوحدى از انسانها که در سیر و سلوک و طى مقامات عرفانى، از شاگردان انبیاى الهى (ع) به شمار میروند، سم و آتشى دارند و روح و ریحانى در انتظارشان است و هجران محبوب و فراق لقاى حق، براى آنان شعله و سم است که: «هبنی صبرت على حر نارک فکیف اصبر عن النظر الى کرامتک؟» (از فقرات دعاى کمیل) براى آنان سم و شعله مصداق دیگرى دارد. آنان در عین حال که داراى «جنات تجرى من تحتها الانهار» هستند شوق «فادخلى فى عبادى* و ادخلى جنتى؛ پس در سلک بندگانم درآى، و در بهشتم وارد شو!» (فجر/ 29-30) آنان را مجذوب مرحله اى والا کرده است.
تیرگى چشم جان
بدترین دشمن براى ما نفس است. اگر از مسئله تهذیب روح و تزکیه نفس که بهترین هدف در فرهنگ قرآن کریم است غفلت نکنیم، هرگز جانمان را مسموم نمیکنیم. ولى ما که امامان و پیغمبر هستند، ما را که مولى علیه آنان هستیم از خطر گناه با خبر کرده و به ما فرموده اند گناه چرک است: «کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون؛ چنین نیست که آنها مى پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دلهایشان نشسته است!» (مطففین/ 14) و کم کم به صورت حجابى ممتد میشود و انسان گنهکار، جایى را نمى بیند.
از نظر قرآن کریم سراسر عالم، به قدرى زیباست که خدا از آن به عنوان «احسن تقویم؛ نیکوترین اعتدال» (تین/ 4) درباره انسان، یا «الذى احسن کل شىء خلقه وبدأ خلق الانسان من طین؛ او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد» (سجده/ 7) در مورد مخلوقات، یاد کرده است. ولى کور، جهان را تیره مى بیند، مثلا اگر کسى عینک سبز، بر چشم بنهد، همه قلمرو دید او سبز و اگر عینک زرد بر آن بگذارد، منطقه دید او زرد و اگر عینک آبى بر آن نهد، منطقه دید او آبى است. اگر انسان، چشم جان خود را تیره کند، جز تاریکى، چیزى را نمى بیند. ضجه ها و ناله هاى اهل معنا و اشکهایى که میریزند، براى شستشوى همان غبار است. از این رو در دعاى کمیل آمده است: «و سلاحه البکاء؛ اسلحه انسان مؤمن، گریه است» (از فقرات دعاى کمیل)، زیرا براى هر چیز وسایلى لازم است و براى غبار روبى صحنه تیره آیینه هم سلاح لازم است. و سلاح آن شوینده ویژه اى است. آیینه دل را باید با اشک شب و روز، شستشو و تطهیر کرد.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- مبادى اخلاق در قرآن كريم- بخش سوم
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها