تفسیر آیاتی از قرآن پیرامون مفهوم رازق بودن، یکی از صفات فعل خداوند
فارسی 2547 نمایش |«صفات فعل»، صفاتی است که با ملاحظه انجام فعلی از ناحیه آن ذات مقدس بر او اطلاق می شود، مثلا می گوئیم خداوند خالق و رازق است، مسلما این صفت قبل از آنکه مخلوقی را بیافریند و روزی دهد بر او اطلاق نمی شد (البته قدرت بر خلقت و روزی دادن را داشت اما وصف خالق و رازق بر او صادق نبود) بنابراین صفات فعل در واقع حادثند، و طبعا عین ذات خدا نیستند، و در حقیقت آنها مفاهیمی هستند در ذهن ما.
رازق- رازق- کریم- حمید- فتاح
این پنج وصف مفاهیمی نزدیک به هم، یا لازم و ملزوم یکدیگر دارد، و همگی حکایت از حل مشکل ارزاق و روزیها نسبت به نوع انسان، بلکه نسبت به همه موجودات زنده می کند، و نشان می دهد همان کسی که خلقت موجودات را برعهده داشته، ادامه حیات آنها را نیز عهده دارد. و خوان نعمت بی دریغش همه جا گسترده، و باران رحمت بی حسابش همه را رسیده است. در این راستا به آیات زیر گوش جان فرا می دهیم:
1- «و ان الله لهو خیر الرازقین» «خداوند به طور قطع بهترین روزی دهندگان است) (سوره حج /آیه 58)
2- «ان الله هو الرزاق ذوالقوه المتین» «خداوند تنها روزی دهنده صاحب قدرت و قوت است» (سوره ذاریات/آیه 58)
3- «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم» «ای انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخت» (سوره انفطار/آیه 6)
4- «و اعلموا ان الله غنی حمید» «بدانید خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است»
(سوره بقره/آیه 267)
5- «و هو الفتاح العلیم» «او است گشاینده آگاه » (سوره سبا/ آیه 26)
توضیح و پیام
واژه «رازق» و «رازق» از ماده «رزق» در اصل به معنی «بخشش مستمر و در اوقات معین است، خواه دنیوی باشد، یا اخروی و معنوی، و گاه به «نصیب و بهره» نیز «رزق» گفته می شود. بعضی نیز گفته اند که «رزق» در اصل به معنی «انعام و بخشش» مخصوصی است که مطابق مقتضای حال طرف، و بر طبق حاجت او باشد، تا حیات و زندگیش تداوم یابد، و اینجا است که مفهوم رزق، از مفهوم «احسان» و «انعام» و «اعطاء» و «بهره و نصیب» و «انفاق» جدا می شود. جالب اینکه معادل «رزق» در فارسی همان واژه «روزی» است، یعنی انعام و بخشش که هر روز می رسد، و به طور مستمر در اوقات معین، شامل حال افراد می شود.
ناگفته پیدا است که روزی حقیقی تنها چیزهائی است که از طریق «حلال» به انسان می رسد، و آنچه از طریق «حرام» باشد در حقیقت روزی کاذب است. از آنچه گفته شد به خوبی استفاده می شود که رزق و روزی در مرحله بعد از خلقت و آفرینش انسان قرار گرفته و مربوط به تداوم حیات او در جنبه های مادی و معنوی است، و اینکه بعضی اصل وجود انسان یا قوا و استعدادهای او را جزء روزیها شمرده اند ( مانند مرحوم کفعمی در مصباح که می گوید رزاق بودن خداوند به این معنی است که هم «روزیها» را آفریده و هم «روزی خواران» را ) درحقیقت یک نوع مجاز و توسعه در معنی حقیقی است.
به هرحال، اینکه در آیات فوق خداوند به عنوان «خیرالرازقین» معرفی شده است اشاره به جهات مختلف زیر دارد: از یکسو هر چه او می بخشد از ناحیه خود او است، درحالی که دیگران اگر چیزی می بخشند از خودشان نیست، بلکه واسطه انتقال روزی ها هستند. از سوی دیگر او همه چیز می بخشد، نعمتهای مادی، معنوی و روحانی، دنیوی و اخروی، ظاهری و باطنی، آشکار و پنهان، خود آگاه و ناخودآگاه درحالی که اگر دیگران چیزی می دهند، از هرنظر محدود است. از سوی سوم او در بخشش روزی ها نیاز بندگان را در نظرمی گیرد و آنچه مناسب حال آنها است می بخشد، زیرا او از اسرار درون و برون همه روزی خواران آگاه است، و می دانیم دیگران چنین نیستند. از سوی چهارم او روزی بخش است که هرگز روزی هایش پایان نمی یابد، چرا که خزانه همه چیز نزد او است "و ان من شیء الا عندنا خزائنه" و دیگران از این نظر کاملا محدودند. از سوی پنجم او روزی بخش است که دوست و دشمن بر سر سفره او جمعند، و همه از این خوان نعمت به مقتضای رحمانیت و رحمیمیتش بهره مندند و به گفته شاعر:
ادیم زمین سفره عام او است بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست!
ولی دیگران تنها به فکر یاران و نزدیکان خویشتند. از سوی ششم او در برابر بخشش خود نه انتظار پاداشی دارد و نه تشکری چرا که او از هر نظر غنی و بی نیاز است، ولی دیگران هزار گونه چشم داشت دارند. ازسوی هفتم روزی او چنان گسترده است که از لحظه انعقاد نطفه در عالم رحم شروع می شود، و در تمام دوران جنینی ادامه دارد، و بعد از تولد به صورت شیر مادر و نوازشهای محبت آمیز او استمرار می یابد، و تا لحظه مرگ ادامه دارد، غیر از او چه کسی می تواند این چنین روزی بخش باشد؟!
این است که می فرماید او «بهترین روزی دهندگان» است. جالب اینکه در روایات متعددی که در منابع اهل بیت نقل شده در تفسیر آیه شریفه "ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم" «شما در آن روز قطعا از نعمتهائی که داشته اید سوال خواهید شد» (سوره تکاثر/آیه 8) می خوانیم: «خداوند برتر از آن است که از آب و غذائی که مردم می نوشند و می خورند در قیامت سوال کند، این تفضل الهی بر بندگان است و مورد سوال قرار نخواهد گرفت، آنچه از آن سوال می شود «عقائد حق» و از جمله «نعمت ولایت» است. و به این ترتیب یکی دیگر از معانی «خیرالرازقین» بودن خداوند در این روایت منعکس است، چرا که طبق این حدیث او حتی از این روزیها سوال هم نمی کند! اما اینکه چرا به خداوند «رازق» اطلاق شده؟ و سپس او را توصیف به «ذوالقوه المتین» می کند، به خاطر آن است که «رازق» صیغه مبالغه است و اشاره به انواع روزی هائی است که خداوند منان به همه روزی خواران مرحمت می کند، لذا این واژه جز در مورد او صادق نیست، بلکه همانگونه که گفتیم غیر خداوند «رازق» هم نمی تواند بوده باشد، تا چه رسد به «رزاق» زیرا آنها چیزی ندارد که به دیگری ببخشند، تنها می توانند واسطه رسانیدن ارزاق الهی به دیگران گردند.
«متین» به معنی محکم از ماده «متن» گرفته شده که در اصل به معنی دو عضله نیرومندی است که دو طرف ستون فقرات قرار گرفته، پشت انسان را محکم می کند و برای فعالیتهای سنگین آماده می سازد، سپس به همین مناسبت به معنی نهایت قوت و قدرت آمده است. توصیف خداوند به این دو وصف اشاره به این است که او برای رسانیدن روزی به بندگان خود هرجا که باشند، و در هر شرائطی زندگی کنند، کاملا قادر است و نیازی به هیچ کس و هچ چیز ندارد. توجه به این اوصاف ویژه خداوند، به افراد با ایمان آرامش می دهد که هرگز برای به دست آوردن روزی، خود را آلوده گناه نکنند و با ایمان به لطف پروردگار به دنبال روزی حلال روند.
واژه «کریم» از ماده «کرم»، به گفته مقائیس اللغه به معنی شرافت و ارزش ذاتی یا اخلاقی است، و لذا به ابرهای باران «کریم» و به زمین حاصلخیز «مکرمه» گفته می شود. «راغب» نیز می گوید: اگر واژه کرم، وصف انسان باشد به معنی اخلاق و افعال پسندیده ای است که از او ظاهر می شود، و اگر توصیف خدا باشد به معنی احسان و انعام آشکار او است. مفسران در تفسیر واژه «کریم» هنگامی که به عنوان وصف خداوند ذکر شود، تعبیرات مختلفی دارند: بعضی گفته اند «کریم» بخشنده ای که تمام افعالش احسان است، و انتظار هیچ سودی در مقابل احسان خود ندارد. بعضی دیگر گفته اند: «کریم» کسی است که متاع قلیل را می پذیرد و جزای کثیر در برابر آن می دهد بعضی گفته اند: «کریم» کسی است که عطایش هرگز پایان نمی گیرد. بعضی گفته اند: «کریم» کسی است که هم آنچه بر او لازم است می بخشد و هم آنچه بر او لازم نیست.
البته دلیل خاصی بر هیچیک از این تفسیرها نداریم، اما از آنجا که کرم خداوند کاملترین نوع کرم است، همه این مفاهیم – و غیر آنها - در آن جمع است. این نکته نیز قابل توجه است که این واژه در قرآن مجید، گاه وصف «روزی» قرار گرفته، مانند "رزق کریم" «روزی پرارزش» (سوره انفال/آیه 4) و گاه وصف فرشتگان "ملک کریم" (سوره یوسف / آیه31) و گاه وصف عرش "رب العرش الکریم" (سوره مومنون /آیه 116)، و گاه وصف قرآن "انه لقرآن کریم" (سوره واقعه /آیه 77)، و هر یک از این امور دارای نوعی «کرامت» و ارزش والا است.
«حمید» از ماده «حمد» به معنی ستایش کردن است، و نقطه مقابل آن مذمت و نکوهش کردن می باشد، بنابراین «حمید» که در اینجا به معنی «محمود» است، و اشاره به شایستگی خداوند برای هرگونه ستایش می باشد. ستایش به خاطر ذات بی مثالش، ستایش به خاطر اسماء و صفاتش، و ستایش به خاطر افعال و اعمال ستوده اش، و بالاخره ستایش به خاطر آن همه مواهب و ارزاق و روزیهای گوناگون معنوی و مادی که به ما و همه بندگان عطا می کند.
مرحوم «کفعمی» در «مصباح» می گوید: «حمید» کسی است که افعالش در شادیها و گرفتاریها، و در ناراحتیها و راحتیها، شایسته ستایش است. «ابن اثیر» در «نهایه » «حمید» را به عنوان یکی از اوصاف پروردگار به معنی کسی که در هر حال شایسته حمد و ستایش است، ذکر کرده سپس می افزاید: مفهوم «حمد» و «شکر»، به یکدیگر نزدیک است، هرچند «حمد» عمومیت بیشتری دارد، چرا که حمد و ستایش هم در برابر صفات ذاتی است و هم عطایا و بخششها، درحالی که شکر فقط در برابر مواهب و عطایا است، نه صفات.
به هرحال همانگونه که گفتیم: «حمد» مفهوم گسترده ای دارد که هم ستایش ذات و هم صفات و هم افعال را شامل می شود. قابل توجه اینکه واژه «حمید» که شانزده بار در آیات قرآن مجید تکرار شده در غالب موارد با «غنی» یا «عزیز» همراه است، و این شاید به خاطر آن باشد که افراد غنی و قدرتمند، بر اثر غرور غالبا دست به کارهای ناموزون و نکوهیده می زنند که شایسته مذمت و نکوهش است ولی خداوند، در عین غنی و عزیز بودن جز افعال محموده از او سر نمی زند، و در کنار اوصاف جمال و کمالش نیز هیچ چیز وصف نکوهیده ای وجود ندارد، پس او از هر نظر حمید و شایسته ستایش است.
«فتاح» از ماده «فتح» به گفته راغب در «مفردات» و ابن فارس در «مقائیس اللغه» در اصل به معنی گشودن هر بسته است، خواه گشودن در باشد یا مشکلات دیگر. به همین جهت به پیروزیها «فتح» گفته می شود، از آن جهت که مشکل جنگ را برطرف می سازد، و به حکم و داوری نیز «فتح» می گویند، از آن جهت که مشکل تنازع را حل می کند.
هنگامی که این واژه در مورد خداوند گفته می شود معنی وسیع و گسترده ای دارد که هم گشودن درهای بسته را شامل می شود، و هم حل تمام معضلات معنوی و مادی بندگان، و هم داوری به حق، و حکم قاطع.
مرحوم «کفعمی» در «مصباح» می گوید: «فتاح» یعنی کسی که بین بندگانش حکومت (به حق) می کند... و نیز کسی که درهای روزی و رحمت را به روی بندگانش می گشاید و به عنایت و لطفش هر در بسته ای را باز می کند.
اثر تربیتی توجه به این توصیف الهی کاملا روشن است. کسی که حاکم را فقط خدا می داند، و حل مشکلات و گشودن درهای بسته را برای او آسان می شمرد هرگز از حجم مشکلات وحشت نمی کند، گرد و غبار یأس و نومیدی بر دل او نمی نشیند، و دست از تلاش و کوشش توأم با امید و ایمان به پیروزی به لطف پروردگار برنمی دارد.
قابل توجه اینکه «فتاح» یک مرتبه در قرآن مجید بیشتر ذکر نشده و آن هم توأم با توصیف او به «علیم» است که رابطه آن با وصف فتاح روشن است چرا که حل مشکلات و گشودن درهای معضلات نیاز به آگاهی فراوان دارد، کسی می تواند همه مشکلات را حل کند که از اسرار همه چیز با خبر باشد، تو هم اگر می خواهی مشکلی از زندگی خود و دیگران بگشائی به همان اندازه علیم باش! و شاید توصیف خداوند به "خیر الفاتحین" در آیه شریفه 89 اعراف که از زبان قوم شعیب آمده "ربنا افتح بیننا قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین" «پروردگارا میان ما و قوم ما به حق داوری کن که تو بهترین گشاینده گانی» نیز ناظر به همین معنی باشد، چرا که فاتحان غیرعلیم همیشه نمی توانند کار خود را به طرز شایسته ای انجام ندهند، بنابراین "خیرالفاتحین " کسی است که "فتاح علیم" نسبت به همه چیز و در همه حال باشد.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن - جلد 4- صفحه 287 و صفحه 306 تا 313
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها