تفسیر آیاتی از قرآن، پیرامون صفت خیر، یکی از صفات فعل خداوند

فارسی 2427 نمایش |

«صفات فعل» صفاتی است که با ملاحظه انجام فعلی از ناحیه آن ذات مقدس بر او اطلاق می شود، مثلا می گوئیم خداوند خالق و رازق است، مسلما این صفت قبل از آنکه مخلوقی را بیافریند و روزی دهد بر او اطلاق نمی شد (البته قدرت بر خلقت و روزی دادن را داشت اما وصف خالق و رازق بر او صادق نبود) بنابراین صفات فعل در واقع حادثند، و طبعا عین ذات خدا نیستند، و در حقیقت آنها مفاهیمی هستند در ذهن ما.

خیر «خیر»، در بعضی از موارد به معنی «خوب» و در بسیاری از موارد به معنی «بهترین» به کار می رود و در قرآن مجید در ده مورد به همین معنی اخیر با اضافه به اوصاف دیگری به کار رفته است. «خیر» مساوی «وجود» است، و وجود هستی مساوی با «خیر» است، و از آنجا که خداوند وجود مطلق و بی نهایت است بهترین وجودها است، آری او بهترین حاکمان (خیر الحاکمین)، بهترین روزی دهندگان (خیر الرازقین)، بهترین یاری کنندگان (خیر الناصرین) و...می باشد. و اینها همه از صفات فعل پروردگار است که در اینجا تحت عنوان واحدی همه را جمع کرده ایم. اکنون گوش جان به آیات زیر می سپاریم:

1- وانت خیر الراحمین: «خداوندا تو بهترین رحم کنندگانی» (چرا که رحمت عام و خاصت همه را رسیده، و به خصوص بندگان مومنت را مفتخر ساخته)(مومنون/109)

2- و هو خیر الحاکمین: «او بهترین حکم کنندگان است» (اعراف/87)

3- و هو خیر الفاصلین: «او بهترین جدا کننده حق از باطل است» (انعام/57)

4- و انت خیر الفاتحین: «تو بهترین داوران و گشایندگانی» (اعراف/89)

5- و الله خیرالرازقین: «خداوند بهترین روزی دهندگان است» (جمعه/ 11)

6- بل الله مولاکم و هو خیر الناصرین: «خداوند مولای شما است، و او بهترین یاری دهندگان است» ( آل عمران/150)

7- فاعفرلنا و ارحمنا و انت خیر الغافرین: «خداوند گناه ما را ببخش و ما را رحم کن و تو بهترین بخشندگانی» (اعراف/155)

8- و قل رب انزلنی منزلا مبارکا وانت خیر المنزلین: «(ای نوح) بگو پروردگار ما را در منزلگاهی پر برکت فرود آر، و تو بهترین فرود آورندگانی» (مومنون/29)

9- و یمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین: «آنها مکر می کنند و چاره می اندیشند و خداوند هم تدبیر و چاره می کند و او بهترین چاره جویان است» (انفال/30)

10- رب لا تذرنی فردا و انت خیر الوارثین: «خداوندا! مرا تنها مگذار، و تو بهترین وارثانی» (انبیاء/89)

توضیح و پیام
واژه «خیر» طبق مشهور در میان ارباب لغت و نحویین، «افعل التفضیل» است؛ و در اصل «اخیر» (بر وزن افضل) بوده که الف آن حذف شده و فتحه به «خ» منتقل گردیده است. «خیر» به گفته «راغب» به معنی هرچیزی است که همگان به آن علاقه دارند مانند عقل و عدل و فضیلت و اشیاء مفید، ضد آن شر است، سپس «خیر» را به دو گونه تقسیم می کند: خیر مطلق که مورد علاقه هرکس در هر حالت است (مانند بهشت) و خیر نسبی که نسبت به افراد مفید است، مانند مال که ممکن است برای بعضی سرچشمه سعادت و برای بعضی مایه بدبختی گردد! ولی در «مقائیس اللغه» معنی اصلی آن «تمایل به چیزی» ذکر شده، و سپس به «اموری که مورد تمایل است» اطلاق شده و نقطه مقابل آن «شر» است. بعضی از ارباب لغت نیز آن را به معنی کرم و بخشش تفسیر کرده اند، در حالی که بعضی دیگر تنها به این قناعت کرده اند که «خیر» نقطه مقابل «شر» است.

این واژه گاه به معنی خاص به کار رفته (مثلا «خیر» به معنی «مال» یا «نهری در بهشت که از کوثر سرچشمه می گیرد) و یا «منزلگاههای مخصوص بهشتی» و کلمه «خیار» یا «اختیار» که از این واژه مشتق شده به معنی انتخاب چیز بهتر است. هنگامی که این واژه بر ذات پاک خداوند اطلاق می شود گاه به صورت مطلق و بدون هیچگونه قید است، مانند "والله خیر ابقی" «خداوند بهتر و پایدارتر است» (طه/73).

این سخنی است که ساحران فرعون بعد از ایمان به موسی(ع) اظهار داشتند. در این صورت منظور بهتر بودن در تمام جهات است، و در واقع «خیرمطلق» در عالم هستی جز خدا نیست، او است که وجود و هستیش از تمام جهات بهتر و برتر و شریفتر است. و گاه این واژه با اضافه به چیزی بر ذات پاک خدا اطلاق می شود مانند ده نام مقدسی که در ده آیه فوق آمده است. در تمام این موارد خداوند در مقایسه با دیگران ذکر شده است و البته این مقایسه تنها از پاره ای جهات است والا ذات پاک او اصلا قابل مقایسه با سایر موجودات نیست.

در نخستین آیه به عنوان "خیر الراحمین" (بهترین رحم کنندگان) معرفی شده، چرا که رحمت او نامتناهی است و دوست و دشمن و صالح و فاجر را شامل می شود، رحمت عام او همه را دربرگرفته، رحمت خاصش ویژه مومنان است و درهرحال در برابر رحمتش هیچگونه انتظار پاداشی ندارد.

در دومین آیه به عنوان "خیر الحاکمین" (بهترین حکم کنندگان) توصیف شده، چرا که حکم دیگران آمیخته با انواع خطاها، و انحرافاتی است که از تمایلات شخصی و گروهی، یا هوسهای مادی سرچشمه می گیرد، ولی حکم او خالی از هرگونه خطا و اشتباه، هرگونه افراط و تفریط، و هرگونه تمایل به باطل است، چرا که علمش بی پایان است و از همگان بی نیاز!

در سومین آیه به عنوان "خیر الفاصلین" (بهترین جدا کننده حق از باطل) ذکر شده، از این جهت که انسانها اگر بخواهند حق را از باطل جدا کنند، گاه گرفتار انواع اشتباهات شده، و این جدائی را به صورت صحیح انجام نمی دهند، و یا اصولا حق و باطل را به خاطر جهل با یکدیگر اشتباه می کنند، یا آگاهانه به خاطر هواهای نفسانی آن دو را به هم می آمیزند. اما آن کس که «عالم السر و الخفیات» است علمش به همه چیز احاطه دارد و هوی و هوس در مورد او بی معنی است، بهترین جدا کننده حق از باطل است. از این گذشته گاه انسان حق و باطل را به خوبی نمی شناسد، ولی قدرت بر اعمال علم و دانش خود ندارد، تنها قادر ازلی است که می تواند آگاهی خود را در هرحال تحقق بخشد.

در چهارمین آیه سخن از "خیر الفاتحین" است، «فاتح » از ماده  فتح، اگر بمعنی حکم و قضاوت باشد، مفهومش این است خدا بهترین داوران است، و دلیل آن در تفسیر "خیر الحاکمین" گذشت، و اگر «فتح » به معنی هرگونه گشودن کارهای بسته باشد، باز او بهترین گشایندگان است، چرا که هیچ کاری در برابر قدرت او مشکل نیست، و اگر منظور گشودن درهای رحمت باشد، او صاحب چنان رحمتی است که عالم هستی را زیر پوشش خود قرار داده، در حالی که اگر رحمتی در موجودات دیگر باشد محدود و جزئی است. در واقع «فتح » معنی وسیع و گسترده ای دارد که همه آنها به گشودن به باز می گردد. گاه گشودن معنوی است، گاه مادی است، گاه گشودن درهای علم و رحمت است، و گاه گشون عقده نزاع میان دو نفر، و یا گشودن گره جنگ، و ظاهرا "خیر الفاتحین" معنی وسیعی دارد که تمام این امور را شامل می شود.

در آیه پنجم، سخن از "خیر الرازقین" بودن خدا است، روزهائی که دیگران به یکدیگر می دهند (اگر بتوان نام روزی بر آن نهاد، آمیخته با نقایص فراوانی است: محدود است، زودگذر است، امیدی به آینده آن نیست، گاه توأم با منت و آزار جسمی یا روحی است، و گاه همراه با تحقیر، یا انتظار مقابله به مثل. در حالی که روزی خداوند نه حد و مرزی می شناسد، نه بیمی از آینده آن می رود نه کمترین منت و آزار، و انتظار مقابله ای در آن است، بلکه از آن لحظه ای که انسان به صورت نطفه ای در رحم مادر قرار می گیرد شاما حال او می شود، و تا آخرین لحظه حیات ادامه دارد، و حتی در قیامت نیز برای افرادی که مستحق ولایق اند، در سطحی بالاتر و والاتر موجود است.

در ششمین آیه، ذات پاکش به  "خیر الناصرین" توصیف شده زیرا یاری کننده واقعی کسی است که توانائی یاری کردن را در برابر هر دشمن، و در هر زمان و هر مکانی، و هرگونه شرائط داشته باشد، یاوری که هرگز مغلوب نمی شود او است و هیچ قدرتی در برابر او تاب مقاومت را ندارد، اضافه بر این، آگاهی کامل از توطئه های دشمنان و از نقاط ضعف آسیب پذیر شخصی که مورد حمایت او است دارد، و از همه اینها گذشته انتظار و چشم داشتی در مقابل یاری خود هرگز ندارد. و می دانیم این اوصاف تنها در ذات خداوند جمع است، در حالی که یاوران دیگر فاقد این اوصافند. علاوه بر اینها اگر کسی بتواند مختصر یاری نسبت به دیگری کند تنها در این دنیا است، تنها کسی که در دنیا و آخرت می تواند یار و یاور باشد خدا است.

در هفتمین آیه از خداوند متعال به عنوان "خیر الغافرین" یاد شده. فخر رازی می گوید: این توصیف به خاطر آن است که دیگران اگر از گناه صرف نظر می کنند یا برای ستایش و ثناء جمیل مردم است، یا ثواب جزیل خدا، و یا دفع صفت قساوت از قلب، خلاصه گذشت و آمرزش مردم نسبت به یکدیگر گاه به خاطر جلب نفع است و گاه دفع ضرر، در حالی که آمرزش الهی هرگز چنین نیست، بلکه فقط از فضل و کرم او سرچشمه می گیرد و بس. از این گذشته حقوقی که مردم بر یکدیگر دارند در برابر حقوق الهی بسیار ناچیز  است، و گذشت آنها در همین حقوق ناچیز بسیار کم است. تنها کسی که از حقوق بزرگ می گذرد و گناهان عظیم را می بخشد، و آمرزش او قید و شرطی جز لیاقت عباد ندارد خدا است. و به همین دلیل او "خیر الغافرین" است. از این گذشته او نه تنها بندگان خود را می بخشد، بلکه پرده بر گناهان آنها می افکند، تا آبرویشان در دنیا و آخرت محفوظ بماند، و نزد خلایق رسوا نشوند، بلکه گاه « سیئات» آنها را به «حسنات » تبدیل می کند، به شرط آنکه تمام حجابها را ندرند، و مختصر لیاقتی برای این همه لطف و احسان داشته باشند. توجه به شأن نزول آیه فوق که داستان بنی اسرائیل و ارتکاب یکی از بزرگترین گناهان، یعنی تقاضای رویت خداوند با چشم ظاهر به عنوان پیش شرطی برای ایمان به او است. نشانگر عمق مفهوم این وصف یعنی "خیر الغافرین " است.

در هشتمین آیه، خداوند به عنوان "خیر المنزلین" توصیف شده که ناظر به ماجرای نوح و طوفان عظیم او است، آنجا که در دعایش تقل می کند اکنون که طوفان فرو می نشیند، و این کشتی تنها و سرگردان در سرزمینی نزول می کند، منزلگاه ما را منزلگاه مبارک و پربرکتی قرار ده که تو بهترین فرود آورندگانی! واژه «منزل» در جمله «رب انزلنی منزلا مبارکا» ممکن است اسم مکان باشد یعنی «منزلگاه » و یا مصدر میمی به معنی «نزول و فرود آمدن»، و به هر حال ناگفته پیدا است که فرود آمدن از کشتی در آن شرائط سخت و دشوار، و با توجه به اینکه نه خانه و کاشانه و سایبانی وجود داشت و نه قوت و غذائی، تنها در سایه لطف خداوندی که "خیر المنزلین" است می توانست سامان یابد، و از خطراتی که سرنشینان کشتی را بعد از فرود آمدن تهدید می کرد برهاند. باز در اینجا قدرت نامحدود خدا، و آگاهی او از نیازها و حاجات میهمانان او سبب می شود که او "خیر المنزلین" و «بهترین میزبان و پذیرائی کننده» باشد. 

در نهمین آیه سخن از چاره جوئیهای بی مانند خداوند در برابر توطئه های منحرفان و ظالمان است و در آن خدا را به "خیر الماکرین" (بهترین چاره جویان) توصیف می کند. «ماکر» از ماده «مکر» به گفته «راغب» در اصل به معنی منصرف ساختن دیگری از رسیدن به مقصود از طریق توسل به چاره جوئی و حیله است، و آن بر دو قسم است: قسمتی پسندیده، و آن در جائی است که هدف از آن وصول به مقصد مطلوبی باشد، و قسمتی مذموم است، و آن در جائی است که هدف، کاز رشت و قبیحی باشد. و از اینجا روشن می شود که آنچه در ذهن ما است که واژه« مکر» را همیشه توأم با نوعی خرابکاری و فساد انگیزی می دانیم درست نیست، همانگونه که واژه حیله نیز دارای  مفهوم مشترکی است هرچند در اذهان عامه مردم نوع فاسد آن تداعی می شود. «قرطبی» در تفسیر خود می گوید: «مکر به معنی تدبیر در انجام کاری توأم با مخفی کاری است» ولی از بعضی از کلمات ارباب لغت، چنین استفاده می شود که واژه مکر را آمیخته با نوعی مذمت می دانند لذا می گویند: هرگاه این واژه در مورد خداوند به کار رود معنی مجازی دارد ولی عمومیت مفهوم «مکر» آنچنان که از بسیاری از مفسران و اهل لغت استفاده می شود صحیحتر به نظر می رسد. به هرحال توصیف خداوند به خیرالماکرین یا به خاطر آن است که قدرت او بر تدبیر و چاره جوئی از همه بیشتر است و یا اینکه «مکر» دیگران ممکن است از نوع خوب و بد باشد، ولی در مورد خداوند همیشه از نوع ممدوح است. «زبیدی » در «شرح قاموس» چند معنی برای مکر، هنگامی که به خدا نسبت داده میشود ذکر کرده، از آن جمله نازل کردن بلا بر دشمنان، نه بر دوستان، و دیگر مجازات استدراجی یعنی بخشیدن نعمت در مقابل کارهای بد تا آنجا که شخص خیال کند صاحب طاعات مقبولی است (سپس او را مجازات نماید) و سوم جزا دادن بندگان در برابر اعمالشان. به هرحال تدبیر و چاره جوئی صحیح آن است که شخص عالم به عواقب امور و حقایق اشیاء و آینده و گذشته باشد، و اضافه بر این هرگونه قدرت بر انجام تدبیرهای خود داشته باشد، و چون این دو وصف «علم و قدرت نامحدود» مخصوص خدا  است او به عنوان "خیر الماکرین" توصیف شده است. جالب اینکه توصیف خداوند به "خیر الماکرین" تنها دو بار در قرآن مجید آمده یکی در داستان هجرت است که مهمترین فصل زندگی پیغمبر اکرم(ص) می باشد، قرآن می گوید: «کافران نقشه می کشیدند که تو را یا به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا از مکه تبعید کنند، ولی خداوند هم نقشه می کشد و تدبیر می کند، و او بهترین تدبیر کنندگان است» (انفال/ 29)، و می دانیم توطئه پیامبر(ص) از سوی قریش اراده او را در هجرت قوی تر ساخت، همان هجرتی که سرچشمه بزرگترین تحولها در تاریخ مسلمین و سرآغاز حکومت اسلامی در پهنه جهان شد، و اینجاست که برتری مکر الهی روشن می شود. و دیگر در مورد توطئه های مشترک «یهود» و «نصاری» در مبارزه با اسلام و پیغمبر اکرم(ص) است (سوره آل عمران /آیه 54) که آن هم از خطرناکترین توطئه ها بود، ولی خداوند نقشه های آنها را نیز نقش برآب کرد.

سرانجام در دهمین و آخرین آیه، توصیف خداوند به "خیر الوارثین" (بهترین وارثان) آمده است. این توصیف تنها یکبار در قرآن مجید آمده و آن هم از زبان زکریا پیغمبر بزرگ الهی در حالی که توصیف خداوند به «وارث» مکرر دیده می شود. دلیل توصیف خداوند به این وصف کاملا آشکار است، زیرا تنها کسی که باقی و برقرار می ماند و وارث همه جهانیان است او است، درحالی که دیگر وارثان، خودشان روزی «موروث» دگران خواهند شد. از این گذشته ارثی را که وارثان معمولی می برند محدود است، و به آن نیازمندند، و اضافه بر آن در صرف آن غالبا بخیلند، و به همین دلیل هزاران دعوا و نزاع در میان نزدیکترین بستگان به خاطر اموالی که به ارث برده اند دیده شده است، اما خداوند که وارث نهائی همگان است نه نیازی دارد، نه حد و مرزی برای این صفت او است، و نه بخلی در وجودش راه پیدا می کند، و به همین دلیل "خیر الوارثین" است. این توصیف به گفته «آلوسی» در «روح المعانی» اشاره به بقاء ذات پاک الهی، و فناء همه اشیاء است. البته اگر تنها اشاره به مسأله بقاء باشد از صفات ذات محسوب می شود که همان ابدیت وجود مقدس او است امّا اگر به معناى در اختیار گرفتن آنچه از دیگران می ماند باشد از صفات فعل است (دقت کنید).

آری او بهترین است
همان گونه که در آیات دهگانه فوق دیدیم خداوند به عنوان «بهترین راحمین، و حاکمین، و رازقین و ناصرین و....  » توصیف شده است. آیا واقعا می شود خداوند را با دیگران مقایسه کرد؟! (با توجه به اینکه خیر در این گونه موارد جنبه تفضیلی دارد در برابر این سوال، دو پاسخ وجود دارد:

نخست اینکه: «خیر» در این گونه موارد، مفهوم تفضیلی و مقایسه ای خود را از دست می دهد، و به معنی کثرت است، بنابراین اوصاف فوق، اشاره به رحمت واسعه خداوند و حکومت گسترده، و روزی فراوان، و نصرت و یاری بی دریغ او است، بی آنکه مقایسه ای در کار باشد ماللتراب ورب الارباب ؟ ( چه نسبت خاک ر ا با خالق پاک).

دیگر اینکه: مفهوم مقایسه در ابن اوصاف وجود دارد، منتها مقایسه ای صوری و ظاهری، همانگونه که در "احسن الخالقین" (بهترین آفرینندگان) نیز گفته شده است، در حقیقت انسانهائی که واسطه رساندن روزی به دیگران می شوند «رازق» شمرده اند، و رحمتهای جزئی افراد بشر به حساب «رحمت» آمده است، و همچنین در مورد نصرت و حاکمیت و غافریت، و این گونه تعبیرات در قرآن مجید کم نیست.

(مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار تفسیر دوم را برگزیده است) به تعبیر دیگر از نظر فلسفی وجود حقیقی مستقل قائم بالذات، ذات پاک خدا است، و بقیه در برابر او، عدمهائی هستند، هستی نما! و سرابهائی همچون آب، و بنابراین موجودات ممکن نه خلقتی دارند و نه نصرتی، و نه رحمت و رزقی، این همه آوازه ها از ناحیه آن ذات بی مثال، و بقیه همه ریزه خوار خوان احسان اویند و از همین جهت گفته اند "لیس فی الدار غیره دیار" ( در خانه جز او کسی نیست)! ولی از نظر تحلیل عادی و معمولی ممکنات هم برای خود وجودی دارند، و رحمت و رزق و نصرت و قدرت و حاکمیتی، و از آنجا که قرآن مجید به مضمون "و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه" (ابراهیم/ 4) با زبان مردم با آنها سخن می گوید این تعبیرات در قرآن آمده است.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن - جلد 4- صفحه 287 و از صفحه 362 تا 373

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها