داستانی درباره فرجام ناگوار عهد شکنی
فارسی 2195 نمایش |شیخ محمدحسن مولوی قندهاری نقل فرموده در ایامی که نصیر الاسلام ابوالواعظین به مشهد مقدس آمده بود، ماه مبارک رمضان در مسجد گوهرشاد منبر می رفت، شبی از معجزات اوایل این قرن که در حرم مبارک رضوی علیه السلام دیده بود حکایت نمود که دو زوجه که با هم حسینی علیه السلام بودند و در حباله نکاح یکی، از اعیان تهران بودند با هم عهد و پیمان نمودند که با هم صاف باشند و رشک و کین و رقابت همسری یک نفر (هوو گری) را ترک و نزد شوهر سعایت و خیانت و نمامی و فتنه انگیزی یکدیگر را نکنند و در بینشان حضرت رضا علیه السلام ضامن و گواه باشد اگر هر کدام عهد شکنی کند، امام رضا علیه السلام او را کور نماید.
پس از مدتی یکی از آن دو زن عهد شکنی کرد و به هم عهد خود خیانت نمود، در همان هفته کور شد و توبه و انابه اش فایده نکرد. تصمیم گرفت به مشهد بیاید. نصیر الاسلام مذکور، روضه خوان خاص آن زن بود، حکایت کرد که چهل شب دخیل بالای سر حرم مبارک بودیم. آنچه از ادعیه و تضرع و زاری که منتهای قدرت آن زن بود انجام دادیم و عده ای از سادات و علما و اهل حال هر شب را با او صبح کردیم اثری از شفا آشکار نشد، شب چهل و یکم زیارت وداع نموده و مأیوسانه تصمیم گرفتیم فردا عازم تهران شویم. طلوع فجر نوری از ضریح مقدس ظاهر شد، از بالای سر آن زن گذشت، حاضرین همه آن نور را دیده صلواتهای بلند فرستاده شد، همه یقین کردند که آن خانم شفا یافت، نور از پنجره گذشت ناگهان صدای کف زدن و صلوات از دارالسیاده بلند شد، همه رفتیم دیدیم پیره زن کور زوار کابلی شفا یافته، هر دو چشمش بینا شد با اینکه سالها به کوری بسر برده و برایش عادت شده بود و ابدا برای شفای خود در آن وقت نه دخیل شده بود و نه دعا و توسل نموده بود،
خداوند امامت را به خانم مأیوس و ما و مردم نشان داد و مردم را آگاهانید که عهد و ضمانت خلیفه خدا را در امور عادی خود سست نشمارید و به عهد و قسم خود پایبند بوده خیانت نکنند. از این داستان به خوبی دانسته می شود بزرگی گناه، نقض عهد با خدا و رسول و امام، یعنی کسی که با خدا عهد کرد که فلان گناه را ترک کند، سپس عهد خود را شکست و بجا آورد، هر چند آن گناه صغیره بوده، به واسطه نقض عهد، گناه کبیره ای می شود که سزاوار عقوبتهای سخت الهی خواهد شد.
در خصوص این داستان اگر گفته شود که آن زن بیچاره پس از کوری، از گناه خود پشیمان شده و به آن امام معصوم پناهنده گردیده، چهل شب ناله می کرده و دیگران هم درباره اش دعا می کردند و کسی که از گناهی توبه کرد مثل این است که گناه نکرده پس چرا توبه اش پذیرفته نشده و چشمش شفا نیافت؟ در جواب گوییم:
اولا: حقیقت توبه معلوم نیست در آن زن موجود بوده؛ زیرا توبه آن است که شخصی از گناهی که کرده از جهت اینکه مخالفت امر پروردگار خود نموده پشیمان و حسرت زده و نالان گردد و عزم بر ترک آن داشته باشد، پس اگر تنها از جهت عقوبت آن پشیمان باشد توبه حقیقی نیست؛ یعنی حالش طوری است که اگر آن عقوبت نباشد از مخالفت امر پروردگار باکی ندارد، پس توبه او از گناه نیست تا پذیرفته شود.
ثانیا: بر فرض اینکه تو به حقیقی هم باشد، شرط قبولی توبه اش این است که نزد «هووی» خود رفته از او عذرخواهی کند و دل رنجیده اش را به دست آورد و فساد و نمامی که کرده به صلاح در آورد.
ثالثا: کسی که با خداوند عهد بست و سپس آن را شکست کفاره بر او واجب می شود و تا بتواند باید در ادای آن کوتاهی نکند و گرنه آمرزیده نمی شود ( کفاره عهد شکنی یک بنده آزاد کردن یا شصت روز روزه گرفتن یا شصت گرسنه را سیر نمودن است).
رابعا: گوییم شفا نیافتن چشم آن زن لطفی بوده از طرف پروردگار درباره آن زن و دیگران تا بدانند خدا و روح شریف امام ها همه جا حاضرند و بر اعمال بندگان ناظرند و چیزی از آنها پوشیده نیست و همانطوری که ارحم الراحمین است: ـ(فی موضع العفو و الــرحمه) همچنین (اشد المعاقبین) است (فی موضع النکال و النقمه) و پس از دانستن این معنا، دیگر بر گناه جرأت ننمایند و از قهرش در هراس باشند.
منـابـع
شهید عبدالحسین دستغیب (ره) - داستانهای شگفت - از صفحه 262 تا 264
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها