آرای فرقه ی جهم و جهمیه
فارسی 3069 نمایش |جهمی یا جهمیه پیروان «جهم بن صفوان» می باشند.
آرای جهم و جهمیه
مدارکی که امروزه درباره آرای جهم و فرقه جهمیه در دسترس ماست به دو دسته تقسیم می شود:
الف- آنچه مخالفینشان در رد معتقدات ایشان نوشته اند و تا به امروز مانده است.
ب- آنچه نویسندگان کتب ملل و نحل در معرفی این فرقه نوشته اند. در این باره شایسته است توجه داشته باشیم که در بحث های علمی با نوشته های این هر دو دسته باید با احتیاط کامل برخورد کرد. چه آنکه درباره نوشته های مخالفین باید گفت: تنها به قاضی رفته اند، و دلیلی بر صحت مطالبی که مخالفان و دشمنان جهمیه به آنان نسبت داده اند، نیست، و نوشته های نویسندگان آرای ملل و نحل را نیز در بحث های علمی خود درباره وجود فرقه هایی در زمان گذشته- همچون سبائیه و ناووسیه – و معتقدات آن فرقه که غالبا آن فرق به آنها نسبت داده اند. و گاه مطالبی است که بین مردم زمان خود آن نویسندگان درباره آن فرقه ها مشهور بوده است. بنابراین پر واضح است که در بحث های علمی، هیچ یک از این دو دسته مدارک قابل اعتماد مطلق نیست. بدین سبب ما با آنچه که به جهمیه نسبت داده اند با احتیاط کامل برخورد می کنیم و با مقید بودن به این احتیاط، آنچه از جهم و جهمیه لازم است، بیان می کنیم:
الف- جهم و جهمیه اعضا و جوارح داشتن خدا را منکر بوده اند.
ب- قائل بوده اند قرآن قدیم نیست و مخلوق است.
ج- قائل بوده اند افعال بشر را خدا خلق کرده و بشر مجبور به افعال خود می باشد.
د- و نیز گفته اند جهم، شرط امامت را دانایی به کتاب خدا و سنت پیامبر و اجماع مسلمانان بر انتخاب او می دانسته است.
زندگانی جهم
جهم آزاد کرده قبیله ازد و از اهل بلخ، و کنیه اش ابو محرز بوده است. جهم زمانی به کوفه رفته و با ابو حنیفه مناظراتی داشته و دیگر بار به بلخ بازگشته و با مقاتل بن سلیمان در تجسیم خدا غلو داشته که به سبب آن، مقاتل از حاکم بلخ خواسته تا جهم را به ترمذ تبعید نماید. در ترمذ سمنیه بسیار بوده اند. گویند سمنیه در اصل بودایی بودند و غیر اجسام مادی، به وجودی دیگر ایمان نداشتند. گفته اند در اوان فتح اسلامی در ترمذ، هزار راهب بودایی در آنجا بوده و دوازده معبد داشته اند. جهم با مناظره با سمینه توانسته است آنان را مسلمان کند. گفته اند جهم با معتزله نیز مکاتبه و مناظره داشته است. جهم مردی پرخروش و پرتحرک، و مجاهدی نستوه در راه نشر عقیده خود بوده است. اختلاف او با محدثان مکتب خلفا، بیش از هر چیز در رد عقیده آنان در مورد تجسیم و تشبیه خدا و نیز قدیم بودن قرآن و مخلوق نبودن آن بود. جهم را پیروانی بسیار بوده است و محدثان مکتب خلفا ردیه های بسیاری بر او نوشته اند که شاید قدیمی ترین آنها "الرد علی الجهمیه و الزنادقه"، تألیف احمد بن حنبل باشد. جهم با موسسان مذهب اعتزال معاصر بوده است و در بعضی عقاید، آرایشان مشابه یکدیگر است. در اینکه کدام یک از دیگری فرا گرفته، اختلاف است. ما معتقدیم هر دو بعضی از عقاید را – مانند نفی تجسیم اری تعالی – از شاگردان مکتب اهل بیت علیهم السلام فرا گرفته اند؛ اگر چه آن عقاید را نیز به طور آشفته بیان کرده اند.
تحرک سیاسی جهم
در زمان جهم که اواخر دوران حکومت بنی امیه بود، توده های مردم از ستم دستگاه های حکومت به ستوه آمده بودند و در کشورهای اسلامی شورش هایی برپا می شد. یکی از آن شورش ها به سرکردگی حارث تمیمی برپا شد. وی در سال 116 هجری قیام کرد و مردم را به عمل کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و خلع خلیفه اموی، هشام بن عبدالملک، دعوت نمود. گویند شمار لشکر او به شصت هزار نفر رسید و شهرهای بلخ و جوزجان و طالقان را فتح کرد. سپس در جنگ شهر مرو شکست خورد و به ترکستان فرار نمود و دوازده سال در آنجا زیست. گاهی با کمک ترک ها با لشکر بنی امیه می جنگید. در سال 118 هجری لشکر بنی امیه قلعه ای را که در آن بستگان حارث بودند، فتح کرد و همگی آنان را قتل عام نمود و بقیه را از بزرگ و کوچک اسیر کرده در بازار بلخ به بردگی فروخت. نصربن سیار، والی خراسان، در سال 126 هجری از خلیفه اموی، یزید بن ولید بن عبدالملک، برای حارث امان گرفت و نزد وی فرستاد. حارث به مرو بازگشت. والی اموی به حارث پیشنهاد همیاری نمود و اینکه به حارث حکومت یک استان و صد هزار دینار بدهد. حارث نپذیرفت و به والی پیغام فرستاد: «من برای انکار منکر و دفع ظلم، سیزده سال از این شهر دور شدم. من طالب دنیا و لذات آن نیستم. تو اکنون مرا به آن دعوتمی کنی؟! من از تو می خواهم به کتاب خدا و سنت پیامبر عمل کنی و والیان نیک سیرت بر مردم بگماری. اگر چنین کردی، من در لشکرت آمده با دشمنان تو جنگ می کنم.» نصر بن سیار خواسته او را نپذیرفت. حارث دیگر باره دعوت خود را برای عمل کردن به کتاب خدا و سنت پیامبر تجدید کرد و لشکری فراهم آورد. در این زمان جهم بن صفوان با او همدست شد. حارث در سال 128 هجری شکست خورد و کشته شد. پس از او جهم بن صفوان را نیز اسیر کردند و کشتند.
منـابـع
سید مرتضی عسکری- نقش ائمه (ع) در احیای دین- از صفحه 152 تا 155
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها