ویژگیهای فردی و خانوادگی حضرت لوط علیه السلام (نهی از منکر)
فارسی 1843 نمایش |شیوه امر به معروف و نهى از منکر حضرت لوط (ع)
خداوند می فرماید: «قال ان هؤلاء ضیفى فلاتفضحون* واتقواالله ولا تخزون* ...* قال هؤلاء بناتى ان کنتم فاعلین؛ (لوط) گفت: اینها میهمانان منند، آبروى مرا نریزید؛ و از خدا بترسید و مرا شرمنده نسازید! (لوط) گفت: دختران من حاضرند اگر مى خواهید کار صحیحى انجام دهید (با آنها ازدواج کنید و از گناه و آلودگى بپرهیزید!» (حجر/ 68- 71)
اهل شهر (چون مهمانان لوط را که به صورت جوانانى زیبا بودند دیدند) (به خانه لوط) آمدند در حالى که یکدیگر را (به این امر) مژده مى دادند (زیرا به این تازه واردین به شهر طمع کرده بودند و قصد تجاوز به آنها را داشتند). لوط (در دفاع از مهمانان خود) گفت: «البته این گروه مهمانان منند، پس مرا رسوا مکنید و از خدا بترسید و مرا سر به زیر و خوار مسازید.» (اما آنها همچنان بر عمل زشت خود اصرار داشتند)
لوط گفت: «اى رؤسای قوم دست از مهمانان من بدارید و اگر دست بردار نیستید، اینها دختران منند آنها را تزویج کنید اگر سر تزویج دارید.»
(به عبارت دیگر) وقتى لوط سر و صداى آنها را شنید در وحشت عجیبى فرو رفت و نسبت به مهمانان خود بیمناک شد، زیرا هنوز نمى دانست که این میهمانان مأموران عذابند و فرشتگان خداوند قادر قاهرند لذا در مقابل آنها ایستاد و گفت: «اینها مهمانان منند، آبروى مرا نریزید.»
یعنى از مسأله خدا و پیامبر و جزاء و کیفر اگر صرف نظر کنیم حداقل این صفت انسانى و سنتى که میان همه افراد بشر اعم از مؤمن و کافر وجود دارد که مى گویند به مهمان باید احترام گذارد، شما چگونه بشرى هستید که حتى ساده ترین مسائل انسانى را نمى فهمید، اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. با اندکى تأمل در آیات مذکور دو نکته اساسى و کلى جلب نظر مى کند، اول، گسترش ناامنى اخلاقى و شیوع منکردر آن جامعه ضد بشرى که کوچکترین و کمترین ملاحظات انسانى را هم نادیده مى گرفتند و گرفتار مهلک ترین بیمارى شده بودند که بحث آن در بخش ویژگیهاى قوم ذکر خواهد شد.
دوم، از برخورد حضرت لوط (ع) با این مردم پست یک شیوه بسیار مناسب در برخورد با منکرات استخراج مى شود و آن عبارت است از: تسهیل معروف و تقبیح منکر.
تسهیل معروف و تقبیح منکر
یعنى آن حضرت ابتداء سعى کرد قبح این عمل را از ابعاد مختلف بیان نماید:
1- «ان هولاء ضیفى؛ اینها مهمانان منند.»
2- «فلا تفضحون؛ آبروى مرا نریزید.»
3- «واتقواالله؛ از خدا بترسید.»
4- «ولا تخزون؛ مرا شرمنده و خجالت زده مکنید.»
با عبارت اول خواست به آنها بگوید انسان به خاطر خصوصیات انسانیش مهمان هر که باشد گرامى مى دارد و حرمت مهمان را حفظ مى کند بنابراین بى حرمتى به مهمان قبیح و زشت است.
با عبارت دوم، خواست به این نکته اشاره کند که بى حرمتى به مهمان اهانت به میزمان است بنابراین اگر براى من حرمتى قایل هستید نباید به مهمان من اهانت کنید.
با عبارت سوم، آنها را به خاطر این عمل زشتشان از خداوند مى ترساند که آیا از خدا هراس ندارید که چنین عمل قبیحى را مرتکب مى شوید و بر آن اصرار مى ورزید.
عبارت چهارم، عمل قبیح آنها را موجب شرمسارى و خجالت خود نزد غریبه ها و مهمانان مى داند و از آنها مى خواهد که بر این عمل زشت اصرار نکنند و از آن صرف نظر نمایند. اما وقتى اصرار آنها را بر منکر مى بیند با تسهیل و ایجاد زمینه معروف و عمل صحیح سعى مى کند آنها را از راه کج و انحرافى نجات دهد و مى فرماید «هؤلاء نباتى ان کنتم فاعلین» اینها دختران من هستند اگر به خاطر نیاز غریزى و جنسى بر این خواسته اصرار دارید راه صحیح ازدواج با زنان است که زمینه اش براى شما آماده است نه عمل زشت لواط و هم جنس گرایى که جامعه را به هلاکت و نابودى مى کشاند.
نحوه و چگونگى برخورد با منکر
خداوند می فرماید: «قال إنى لعملکم من القالین* رب نجنى و اهلى ممایعملون؛ (لوط) گفت: من دشمن سرسخت اعمال شما هستم. پروردگارا من و خاندانم را از آنچه اینها انجام مى دهند رهایى بخش.» (شعراء/ 168- 169)
به یقین مماشات و مسامحه در برابر منکر خطا و اشتباه بزرگى است که شاید سبب گرایش به سوى آن شود بنابراین تنها راهى که به حتم سبب مبتلا نشدن به منکر است همان راهى است که حضرت لوط (ع) انجام داد، ایشان گرچه در برابر خطرى بزرگ قرار گرفته بود اما قاطعانه راه خود را از خیل انسانهاى پست جدا مى سازد و به شیوه اى مناسب مى گوید من دشمن سرسخت اعمال و رفتار شما هستم، به جاى اینکه بگوید من دشمن شما هستم که سبب تحریک آنها براى مقابله و دشمنى گردد، از اعمال آنها برائت مى جوید و دورى مى کند.
آیا این الگوى مناسبى در برخورد با منکر و انسانهاى منکراتى نیست؟ آیا این شیوه کمتر ایجاد تنش و کشمکش نمى کند؟ آیا این شیوه سبب نمى شود که افراد منحرف در صدد مقابله با آمران به معروف و ناهیان از منکر برنیایند؟ و بدین شکل حقیقت را زودتر بفهمند؟ و درک کنند که آمر به معروف دشمن آنها نیست بلکه اعمال آنها را ناپسند مى داند؟ این همان شیوه اطبا است که با بیمارى مقابله مى کنند نه با بیمار! باید درد را شناخت و در صدد مقابله با آن برآمد و تا ریشه کن شدنش مبارزه کرد، نه دردمند را! و در آنجا که مبتلا به بیمارى اندک است در صدد برمى آیند که بیمارى به دیگران سرایت نکند، اما اگر آنقدر بیمارى شیوع پیدا کرد که حضور در آن جامعه با حفظ سلامتى غیرممکن است، باز راه درست همان است که لوط (ع) از خداوند مى خواهد.
«رب نجنى و اهلى مما یعملون» پروردگارا من و خاندانم را از آنچه اینها انجام مى دهند رهایى بخش، در اینجا قدرت بشر کمتر از آن است که با این خطر مقابله کند و در برابرش تسلیم نشود، این فرمایش و دعای حضرت لوط (ع) تقریبا مانند دعاى حضرت یوسف (ع) که وقتى زنان دیگرى همانند زلیخا در آن مجلس بناى مراوده و معاشقه با او گذاشتند به خدا پناه برد و گفت: «تصرف عنى کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین؛ پروردگارا اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانى، به سوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.» (یوسف/ 33)
معنا و مفهوم «قالین»: قالین از ماده «قلى» به معناى عداوت شدیدى است که در اعماق دل و جان انسان اثر مى گذارد، این تعبیر شدت نفرت لوط را نسبت به اعمال زشت آنها روشن مى سازد.
جالب اینکه لوط (ع) مى گوید: «من دشمن اعمال شما هستم یعنى عداوت و خرده حسابى با شخص شما ندارم، عملتان ننگین است، اگر این اعمال را از خود دور کنید من دوست صمیمیتان خواهم بود.»
آخرین مرحله مقابله با منکر
خداوند می فرماید: «قال لوان لى بکم قوة اوءادى الى رکن شدید؛ (لوط) گفت: (افسوس!) اى کاش در برابر شما قدرتى داشتم، یا تکیه گاه و پشتیبان محکمى در اختیار من بود! (آنگاه مى دانستم با شما زشت سیرتان ددمنش چه کنم)» (هود/ 80)
و در آیه دیگر مى فرماید: «قال رب انصرنى على القوم المفسدین؛ (لوط) عرض کرد: پروردگارا مرا در برابر این قوم تبهکار یارى فرما.» (عنکبوت/ 30)
از ظاهر کلام (در آیه اول) برمى آید که لوط (ع) بعد از آنکه از راه امر به تقوى الله و ترس از خدا و تحریک حس جوانمردى در حفظ موقعیت و رعایت حرمت خویش، اندرزشان داد تا متعرض میهمانان او نشود و نزد میهمانان آبرویش را نریزند و خجالتش ندهند و براى اینکه بهانه را از دست آنان بگیرد تا آنجا پیش رفت که دختران خود را بر آنان عرضه کرد و ازدواج با دخترانش را پیشنهاد نمود و بعد از آنکه دید این اندرز مؤثر واقع نشد استغاثه کرد و یارى طلب نمود تا شاید در میان آنان رشد یافته اى پیدا شود و او را علیه مردم پست یارى نموده و آنها را از خانه اش بیرون کند ولى دید کسى اجابتش نکرد و هیچ مرد رشیدى یافت نشد تا از او دفاع کند و به یارى او برخیزد بلکه همه با هم گفتند ما را با دختران تو کارى نیست و خودت خوب مى دانى که ما چه مى خواهیم.
لذا دیگر راهى نیافت جز اینکه حزن و اندوه خود را در شکل اظهار تمنا و آرزو اظهار کند و بگوید: «اى کاش در میان شما یک یار و یاورى مى داشتم تا با کمک او شر ستمکاران را از خود دور مى کردم. و یا رکنى شدید و محکم مى داشتم یعنى قوم و قبیله اى نیرومند مى داشتم تا آنها شر شما را از من دفع مى کردند.» (حضرت لوط قوم و قبیله اى نداشت، و مهاجر به آن قوم بود)
برخی اشکال وارد نموده اند که آیا این آرزوى حضرت لوط (ع) با شئونات مختلف نبوت آن حضرت (مانند، علم به اینکه قدرت الهى او را همراهى مى کند و یا ایمان و شهود توحید افعالى) منافات ندارد؟
در پاسخ باید گفت تمناى لوط پیامبر (ع) هیچ منافاتى با کمال ایمان و شهود توحید افعالى پروردگار ندارد زیرا خواسته لوط (ع) از جمله وسائل طبیعى بشر است که از خطر دشمن ایمن گردد، نهایت آنکه وجود آنها (وسائل طبیعى) و آثارى که بر آنها مترتب مى شود را، از جمله نعمتها و ظهورى از مشیت پروردگار بداند و هیچگونه شائبه استقلال براى انها به ذهنش خطور نکند. و اینکه گفته شود این آرزو منافات با علم او به قدرت الهى که در هر حال او را همراهى مى کرده دارد و الا چنین اظهار ضعف و آرزوى قدرت نمى کرد، اولا شاید لوط (ع) به صورت طبیعى و عادى چنین قدرتى را خواستار بود و مى گفت اى کاش قدرتى یا قوم و قبیله اى داشتم تا مهمانانم را از شهر شما دفع مى کردم، و این آیه دلالتى نداشته باشد بر اینکه ایشان نمى دانست قدرت خدا او را یارى مى دهد و یا ایمان به این قدرت نداشته باشد، ثانیا، علم انبیاء علم الهى است از نزد خداست نه از ذات خودشان بنابراین هیچ منافاتى ندارید که لوط نداند جبرئیل او را همراهى مى کند و یا نداند که قدرتى در اختیار جبرئیل است که او و مهمانانش را از شر افراد شرور و پست دور نماید.
امام صادق (ع) فرمود: «در این وقت (یعنى وقتى که او لوط (ع) آرزو کرد اى کاش قدرتى داشتم) جبرائیل گفت: اى کاش مى دانست چه نیرویى اکنون دارد؟ آن مردم همچنان با او به مجادله و مکابره پرداختند تا بالاخره داخل خانه شدند، جبرائیل فریاد زد، اى لوط آنها را واگذار تا داخل شوند، و همین که به خانه داخل شدند، جبرائیل با انگشت خود به آنها اشاره کرد که به ناگاه چشمهاشان کور شد.» اما در خصوص آیه شریفه: «قال رب انصرنى على القوم المفسدین» پس از اینکه لوط پیامبر (ع) ناامید گشت از اینکه قوم او دعوى رسالت او را بپذیرد و از اقدام به عمل زشت لواط خوددارى نمایند زبان به شکایت گشود و عرض نمود، بارالها مرا کمک و یارى فرما و آنچه این مردم فرومایه مستحق عقوبت و شایسته عذاب هستند بر این قوم مفسد و فتنه انگیز امضاء فرما زیرا در اثر اقدام به عمل زشت نسل بشر قطع خواهد شد.
تا اینجا اگر بخواهیم نحوه برخورد آن حضرت را با منکرات ذکر کنیم بدین شکل است.
الگوى مناسب براى برخورد با زشت ترین اعمال
1- تحریک خصوصیات و ویژگیهاى انسانى به جهت نرفتن به سوى منکر «ان هولاء ضیفى» اینها مهمانان منند، کنایه از اینکه هیچ انسانى نسبت به مهمان بى حرمتى نمى کند پس شما نیز به عنوان یک انسان نباید چنین اعمالى انجام دهید.
2- «فلا تفضحون» آبروى مرا نریزید.
3- «واتقوا الله» از خدا بترسید.
4- «ولا تخزون» مرا شرمنده و خجالت زده مکنید.
5- «هولاء بناتى هن اطهر لکم» اینها دختران منند براى شما پاکیزه ترند (با آنها ازدواج کنید) امر به معروف.
6- «انى لعملکم من القالین» من دشمن سرسخت اعمال شما هستم.
7- «رب نجنى و اهلى مما یعملون» پروردگارا من و خاندانم را از آنچه اینها انجام مى دهند رهایى بخش.
8- «لوان لى بکم قوة، او اوى الى رکن شدید» اى کاش قدرتى داشتم یا قوم و قبیله اى داشتم تا با اعمال شما مقابله مى کردم.
9- «رب انصرنى على القوم المفسدین» درخواست مجاز الهى براى مفسدین.
منـابـع
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- ترجمه تفسیر مجمع البیان- میرباقرى، دکتر احمد بهشتى- جلد 19 ص 43، جلد 12 ص 101
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 10 صفحه 510
ملا فتح الله کاشانى- تفسیر منهج الصادقین- جلد 7 صفحه 1523
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 22 ص 356، جلد 11 ص 190، جلد 13 ص 460
حسین بن احمدالحسینى الشاه عبدالعظیم- تفسیر اثنى عشرى- جلد 12 صفحه 271
حسین بن على محمدبن احمد الخزاعى النیشابورى- تفسیر روض الجنان و روح الجنان- جلد 15 صفحه 200، 324
سید محمدحسین الهمدانى- تفسیر انوار درخشان- جلد 8 ص 458، جلد 12 ص 338
سایت اندیشه قم- مقاله زندگی حضرت لوط
عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم
حسین فعال عراقی- داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها