نقد و بررسی در خصوص قاعده لطف و ضرورت وجود امام

فارسی 1964 نمایش |

متکلمان مسلمان اعم از شیعه و سنی در اثبات نبوت به قاعده لطف استناد جسته اند و در کلام شیعی شعاع این قاعده مبحث امامت را هم تابناک نموده است و در اثبات ضرورت وجود امام از آن استفاده شده است، اما اشکالاتی هم بر آن وارد نموده اند، و آنها سه ایراد است.

خواجه نصیر الدین طوسی (متوفای 672هـ.ق) و علامه حلی ( متوفای726 هـ.ق) به دو اشکال پرداخته اند و هر دو را هم پاسخ داده اند و صدر المتألهین شیرازی پاسخ ها را کافی  ندانسته است، در این نوشتار، ایرادها و پاسخ آنها به نظر پژوهشگران گرامی می رسد.

اشکال اول
مصالح و مفاسد موجود در جهان بسیار پیچیده است، و استدلال به قاعده لطف منوط به آن است که ما از همه مصالح و مفاسد آگاه باشیم و آنها را بشناسیم، و این هم بالبداهه منتفی است. زیرا تحقق هر امری مستلزم وجود مقتضیات (عوامل مثبت) و برطرف کردن همه موانع (عوامل منفی) است. علامه نراقی اشکال را چنین مطرح می سازد. «لطف به شرطی برخداوند واجب است که در هر کاری مقتضی موجود و موانع داخلی و خارجی مفقود باشد، علیهذا این قاعده کارایی ندارد زیرا در هر مورد، حکم به مقتضای آن و استناد به آن منوط به آگاهی ما از مقتضیات و نبودن هیچ یک از موانع است، و این هم به نوبه خود منوط به آن است انسان به ذات و حقایق همه اشیاء و افعال و همه امور داخلی و خارجی و حسی و معنوی احاطه و علم کامل داشته باشد، در حالی که مقتضیات و موانع بسیاری وجود دارد که درک آنها از توان ما خارج و از دسترس انسان بیرون است» یعنی واجب شمردن لطف برخدا، مشروط و موکول به آگاهی ما از همه مصالح و مفاسد است، که این خود منتفی است و بنابراین ممکن نیست که هیچ امری را لطفی واجب بر حق تعالی بدانیم. صدر المتألهین شیرازی نیز همین اشکال را عینا وارد کرده و در شرح حدیث "إن الارضلا تخلو من حجه" گفته است: متکلمان امامیه رحمهم الله گفته اند نصب امام لطف خداوند در حق  بندگان است و لطف هم بر خداوند متعال واجب است. و این استدلال نارسا است چرا که عقول ما از درک و شناخت اسرار و پیچیدگی های الطاف خداوند درحق بندگانش عاجز و ناتوان است.»

پاسخ
گرچه نظام هستی و حوزه معرفت انسانی آنچنان عمیق و پیچیده است که انسان قادر به شناخت جزئیات و رازها و دقایق آن نیست و به عبارت دیگر احاطه انسان بر همه جنبه های وجود و آگاهی او از همه رازها و غوامض و نهفته های آن هرگز میسر و مقدر نمی باشد، اما از سوی دیگر تمامی جهان و آنچه در آن است نیز یکسره برآدمی پوشیده نیست و انسان می تواند در برخی موارد به درستی مصالح امور را بشناسد و یقین پیدا کند که عدم تحقق بعضی امور به از بین رفتن مصالحی می انجامد که جبران آن مقدر نیست و یا اطمینان  یابد که خداوند وسایلی برای تحقق این گونه امور فراهم خواهد آورد یا به آن امر خواهد کرد، و این موضوع در مسئله امامت صادق و بر آن منطبق است و ما در پرتو مصالح مترتب بر امامت می توانیم یقین پیدا کنیم که رهبری امام برگزیده و منصوب از جانب خداوند تنها راهی است که بشریت را به سعادت رهنمون می شود و انسانها را در راستای هدفی که خداوند برای بشر مقدر و مقرر فرموده به جلو می برد. و به همین نکته خواجه نصیر الدین طوسی رحمه الله تصریح نموده است: «ساحت امامت از مفاسد منزه است، زیرا مفاسد معلوم و محدود است و اجتناب از آنها بر همه ما واجب است.» و «اگر مفسده لازمه امامت می بود هرگز از آن منفک نمی گردید، و این قطعا باطل است به فرموده خداوند که ".....إنی جاعلک للناس اماما" (سوره بقره/آیه 124) یعنی خداوند متعال ابراهیم علیه السلام را به عنوان امام منصوب فرموده است که وجود مصلحت و عدم مفسده در اینجا بدیهی و روشن است. و اگر مفسده لازمه امامت نباشد بلکه منفک وجدای از آن باشد، در این فرض (نصب امام) واجب است». بنابراین، اگر چه استناد به قاعده لطف به سبب محدودیت علم بشری در بسیاری از حالات ناممکن و یا نامتیقن است، اما موارد و حالاتی نیز هست که انسان می تواند به وجود لطف و نیز به وجود مصالح و عدم مفاسد یقین کامل پیدا کند، و در این موارد قاعده لطف کاملا قابل استناد است و موضوع امامت نیز از جمله این موارد است.

اشکال دوم
اشکال دیگری که مخالفان قاعده لطف مطرح می کنند بر فقدان شرط دیگران از شروط این قاعده در موضوع ضرورت وجود امام تأکید می ورزد، بدین شرح که استناد به قاعده لطف تنها در موردی جایز و کارآمد است که موضوع مطلوب راه منحصر به فرد هدایت بشر باشد، زیرا در غیر این صورت چه بسا راه های دیگری موجود باشد که متضمن مصلحت انسان است و لطف الهی می تواند به آنها تعلق گیرد.

پاسخ
پاسخ این اشکال این است که: انحصار لطف مذکور به امامت از معلومات مسلمات عقلی است و به همین سبب است که خردمندان در هر جا و در هر زمان به تعیین و انصاب روسا توسل می جویند تا بدین وسیله از مفاسد ناشی از اختلاف در امان بمانند، و با وجود مصالح و فقدان مفاسد در موضوع امامت، به این یقین دست می یابیم که امامت راه منحصر به فرد تحقق هدایت، پس از نبوت است و بدین جهت قاعده لطف در این موضوع نیز صادق و قابل استناد است.

اشکال سوم
محقق بزرگ ملا احمد نراقی رحمه الله علیه در کتاب «عوائد الایام» می نویسد: تفسیر لطف به انجام بهترین واجبات و ترک گناهان از قرآن مجید فهمیده نمی شود و می توان گفت که این تفسیر ساخته و پرداخته متکلمان می باشد و به استناد آیه ای از قرآن نظیر: "الله لطیف بعباد" نمی توان نظر متکلمان را اثبات نمود زیرا لطیف در آیه مورد اشاره به معنای رئوف و حنان و شبیه این عناوین می باشد.

پاسخ
اولا شیوه استدلال متکلمین نشان می دهد که قاعده لطف را به شکل کلام عقلی مطرح نموده اند نه کلام نقلی، زیرا از راه غایت خلقت و هدف آفرینش به مقصود دست یافته و گفته اند عدم نصب امام نقض غرض است و دلیل آن را به صورت شکل اول بیان کرده اند. بنابراین در این مورد شیوه استدلالی عقلی است و مناقشه در مفاد دلیل نقلی چون آیه شریفه "الله لطیف بعباد" راه را بر متکلمین مسدود نمی سازد. البته فضای علم کلام معمولا گفت وگو در آیه مبارکه و حدیث است اما در اینجا آیه شریفه حالت و تکمیل و تنظیم قاعده لطف را یافته است. ثانیا واژه لطیف در آیات متعددی از قرآن آمده و در معانی مختلفی به کار رفته است که عمده آنها پنج معنی است:

1. کسی که به چشم نمی آید: "لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو الطیف الخبیر" (سوره انعام/آیه 103) «دیدگان، او را درک نمی کند ولی او دیدگان را درک می کند و او لطیف و داناست.»

2. زمینه سازی و برنامه دقیق و خارج از درک و محاسبه انسان. "و رفع أبویه علی العرش و خروا له سجدا و قال یا أبت هذا تأویل رویای من قبل قد جعلها ربی حقا و قد أحسن إذ أخرجنی من السجن و جاءبکم من البدو من بعد أن نزغ الشیطان بینی و بین إخوتی إن ربی لطیف لما یشاء إنه هو العلیم الحکیم" (سوره یوسف/آیه 100«و پدر و مادر خویش را بر تخت نشاند، و همگی سجده کنان به رو در افتادند، گفت! پدر جان این تعبیر رویای پیشین من است که پروردگارم آن را محقق  کرد و به من نیکی نمود که از زندان بیرونم آورد، و شما را پس از آنکه  شیطان میان من و برادرانم را به هم زد و از آن بیابان ( بدینجا) آورد که پروردگارم درباره آنچه اراده کند دقیق است، آری او دانای حکیم است»، که اشاره به ربوبیت و تدبیر الهی در پیچ وخم های تقدیر و سرنوشت حضرت یوسف علیه السلام است.

3. رحمت و بخشش فراگیر الهی
"ألم تر أن الله أنزل من السماء ماء فتصبح الارض مخضره إن الله لطیف خبیر" (سوره حج/آیه 63«مگر نمی بینی که خدا از آسمان آبی نازل کند که زمین  سبز شود و خدا دقیق و کاردان است.»

"الله لطیف  بعباده یرزق  من یشاء و هو القوی العزیز" (سوره شوری /آیه 19«خدا به بندگانش لطف دارد، هرکه را بخواهد روزی می دهد، و او قوی و عزیز است»

4. علم و آگاهی به جزئیات و دقایق امور
"یا بنی إنها إن تک مثقال من خردل فتکن فی صخره أو فی السموات إو فی الارض یأت بها الله إن الله لطیف خبیر" (سوره لقمان /آیه 16«ای پسرک من! اگر عمل تو هم وزن دانه خردلی، آن هم پنهان در دل سنگی، یا در آسمان یا در زمین باشد، خدا آن را می آورد، که خدا دقیق و کاردان است».

"و أسرواقولکم أو اجهروا به إنه علیم  بذات الصدور* إلا یعلم من خلق و هو الطیف الخبیر" (سوره ملک /آیات 14-13«و شما سخن خود را چه فاش بگویید و چه پنهان بدارید، او دانای به اسرار نهفته در سینه ها ست* آیا کسی که موجودات را آفریده از حال آنها آگاه نیست؟ درحالی که او از اسرار دقیق با خبر و نسبت به همه چیز عالم است.»

این چهار دسته از آیات مبارکه قابل انطباق بر اصطلاح متکلمین در قاعده لطف نیست.

5. آیات شریفه ای که به نظر می رسد لطف در آنها به معنی آگاه کردن بندگان به مصالح و مفاسد امور و راهنمایی آنان به اطاعت از خدا و اجتناب از گناه به کار رفته است و این همان مفهوم است که می توان از آن به «قاعده  لطف» تعبیر کرد و پاسخ ایراد محقق بزرگوار مرحوم نراقی است، همچون آیات مبارکه 32 تا 34 سوره احزاب: "یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا * و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی و أقمن الصلاه و آتین الزکاه و أطعن الله و رسوله إنما یرید لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا* و اذکرن ما یتلی فی بیوتکن من آیات الله و الحکمه إن الله کان لطیفا خبیرا".

درتفسیر آیه مبارکه مفسرین شیعه و سنی به دو نکته اشاره دارند:

1. خداوند مصالح و مفاسد را می داند

2.خداوند با این آیات ما را به این حقیقت رهنمون می شود که امر و نهی الهی از علم و لطف خداوند متعال نشئت می گیرد، چنان که برخی از مفسران در تفاسیر خود به این معنی اشاره کرده و بر آن تأکید کرده اند.

آلوسی در تفسیر «روح المعانی» می نویسد: «خداوند خوبیها و بدیها  را می داند و اوامر و نواهی او بر این اساس است.» و لذا در جمله مبارکه "إن الله کان لطیفا خبیرا" آمده است. مراغی نیز بر این عقیده است که لطف خداوند نسبت به زنان پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم ایجاب کرده که آنان را به استقرار و (نشستن و ماندن) در خانه هایشان امر فرماید و این بیان در راستای معنای اصطلاحی لطف نزد متکلمان است زیرا خداوند با این تکلیف ( امر به ماندن در خانه ها) زنان پیامبر را به اطاعت از خود نزدیک و از نافرمانی و معصیت دور ساخته است. چکیده سخن این که اسم مبارک "لطیف و خیبر" دو پیام دارد:
1. خداوند به خوبی ها و زیبایی های عالم وجود و نیز زشتی ها و دوری های انسان از او خبیر و آگاه است.

2. خدای صاحب لطف می خواهد زنان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در پاکدامنی و قرب به خدا به سر برند.

از آنچه گذشت روشن می گردد که یکی از معانی لطف در قرآن کریم، همان معنای مورد اصطلاح متکلمان است، و یا لااقل با آن تلازم دارد، و با پذیرفتن این معنی، اشکال عالم بزرگ ملا احمد نراقی که گفته است «قاعده لطف در قرآن و سنت نیست» بی مورد است زیرا که در قرآن اسامی مبارکه حق تعالی به مناسبت بحثی که مطرح شده به کار رفته است، در این آیات شریفه نیز سخن از اطاعت و دوری از عصیان زنان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می باشد و اسم مبارک لطیف گویای همین معنی و مفاد لطف است و این مفهوم در قرآن کریم آمده است.

منـابـع

خط امان- پژوهشی در موعود ادیان- از صفحه 301 تا 308

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد