حمایتهای الهی از حضرت نوح علیه السلام (امداد غیبی)
فارسی 2487 نمایش |نجات به وسیله کشتى
خداوند می فرماید: «فاوحینا الیه ان اصنع الفلک بأعیننا و وحینا؛ ما به نوح وحى کردیم که: کشتى را در حضور ما و مطابق وحى ما بساز.» (مؤمنون/ 27)
و نیز مى فرماید: «واصنع الفلک بأعیننا و وحینا؛ و (اکنون) در حضور ما و طبق وحى ما، کشتى بساز.» (هود/ 37)
و نیز مى فرماید: «فانجیناه و من معه فى الفلک المشحون؛ ما، او و کسانى را که با او بودند در آن کشتى که پر (از انسان و انواع حیوانات) بود، رهایى بخشیدیم.» (شعراء/ 119)
و نیز مى فرماید: «و حملناه على ذات الواح و دسر* تجرى باعیننا جزاء لمن کان کفر؛ و او را بر مرکبى از الواح و میخهایى ساخته شده سوار کردیم. (مرکبى) که زیر نظر ما حرکت مى کرد، این کیفرى بود براى کسانى که (به او) کافر شده بودند.» (قمر/ 13- 14)
اینکه مى فرماید کشتى را در برابر دیدگان ما بساز و یا در آیه چهارم مى فرماید کشتى در برابر دیدگان ما بر روى آب مى چرخید. دو احتمال داده شده: نخست اینکه به معناى مراقبت و محافظت است یعنى تحت مراقبت و محافظت ما بساز و کشتى تحت مراقبت و محافظت ما روى آب مى چرخید. و دوم، اینکه مقصود از «اعیننا؛ دیدگان ما» دیدگان «اولیاء خدا، ملائکه و مؤمنین» یعنى کشتى تحت دیدگان این افراد ساخته شود و تحت دیدگان این افراد روى آب مى چرخید و حراست مى شد. اینکه مى فرماید کشتى را با وحى ما بساز؟ یعنى با تعلیم و دستورات غیبى خداوند و طبق هدایت و راهنمایى عملى خداوند که به وسیله تأیید «روح القدس» انجام مى شد کشتى ساخته مى شد.
کلمه «فلک، به معناى سفینه است که هم براى مفرد به کار مى رود و هم براى جمع به عبارت دیگر فلک هم به جاى سفینه استفاده مى شود و هم به جاى «سفن» بنابراین با ایات مذکور که از کلمه «فلک» استفاده نموده اند، معلوم نمى شود که یک کشتى ساخته شده یا بیشتر، بلکه با استناد به ادله دیگر باید تعداد را مشخص نمود.مفسرین معتقدند، مقصود از «فلک مشحون» این است که کشتى از انسان و غیر انسان (از سایر موجودات) پر شد. این معنا منطبق با معنا لغوى «مشحون» نیز مى باشد که، پر کردن است» یعنى کشتى را پر کرد.
البته یک قول دیگرى مستند به روایتى از امام باقر (ع) هست که مى فرماید: «فلک مشحون یعنى، کشتى مجهزى که همه کارهایش انجام شده و آماده به آب انداختن است. الواح، جمع لوح و به معناى تخته هایى است که در ساختن کشتى به یکدیگر متصل مى کنند. و کلمه «دسر» جمع دسار و به معناى میخهایى است که با آنها تخته هاى کشتى را به یکدیگر مى کوبند. بنابراین مقصود از «ذات الواح و دسر» کشتى است.»
نجات از دست قوم ظالم و ستمگر
نوح (ع) و پیروان انگشت شمارش در بین قومى ستمگر زندگى مى کردند و مورد آزار و اذیت و تمسخرشان قرار داشتند، رفته رفته این مسئله به حدى دشوار و طاقت فرسا شد که زندگى در کنار آن قوم غیر ممکن مى نمود تا آنجا که آن حضرت در شکوایه اش از آن قوم خطاب به خداوند چنین تقاضا مى کند «فافتح بینى و بینهم فتحا؛ میان من و آنها جدایى افکن.» (شعراء/ 118) و خداوند با هلاکت و نابودى آن مردم جاهل، نوح و پیروانش را نجات داد و آنها را بر آن قوم یارى نمود. و خطاب به نوح مى فرماید: «حمد و سپاس خدا را به جاى آور به خاطر نجات از قوم ظالم.»
«و نصر ناه من القوم الذین کذبوا بایاتنا؛ و او (نوح) را در برابر جمعیتى که آیات ما را تکذیب کرده بودند یارى دادیم.» (انبیاء/ 77)
گویا معناى «نصرناه» نجات دادن را نیز شامل شود زیرا با حرف «من» متعدى شده و معنایش این است که «او را از قوم یارى کردیم» پس معلوم مى شود «نصرت» به معناى نجات است و نیز در این رابطه در آیه اى دیگر مى فرماید: «فقل الحمدلله الذى نجینا من القوم الظالمین* و قل رب انزلنى منزلا مبارکا و انت خیرالمنزلین؛ (اى نوح) بگو: ستایش براى خدایى است که ما را از قوم ستمگر نجات بخشیده و بگو: پروردگارا ما را در منزلگاهى پر برکت فرود آور، و تو بهترین فرود آورندگانى.» (مؤمنون/ 28- 29)
از این آیه شریفه دو نکته مهم استفاده مى شود:
1- امر به شکر نعمت و حمد و ستایش خداوند
2- تقاضاى نعمت
اما نکته اول: آزادى و نجات از چنگال قومى فاسد و ستمگر است که دائما مانند حیواناتى موزى به آزار و اذیت و ظلم و ستم مشغول بودند. خداوند در این آیه شریفه به نوح (ع) که از بندگان مخلصش مى باشد فرمان مى دهد که به پاس این نعمت خدایت را حمد و ثناى گو.
اما نکته دوم: تقاضاى نعمت منزلگاهى پربرکت است، تا بدین نعمت از دو اضطراب نجات یابند و به آرامش و سکون رسند، نخست، خوف و اضطرابى که از آن جامعه پر التهاب بر وجودشان سایه افکنده بود. و دوم، خوف و اضطرابى که از سوار شدن در کشتى بر روى امواج پرتلاطم، سیل و طوفان بر ایشان حاصل مى شد. از این رو خداوند به او تعلیم مى دهد که منزلگاهى پربرکت تقاضا کن، که او بهترین منزلگاهها را به شما مى دهد، تا شاید بدین وسیله آرامش یابید و به خدا نزدیکتر گردید.
نجات از اندوه بزرگ
خداوند می فرماید: «و نوحا اذنادى من قبل فاستجبنا له فنجیناه و اهله من الکرب العظیم؛ و نوح را (به یادآور) هنگامى که پیش از آن (زمان پروردگار خود را) خواند ما دعاى او را مستجاب کردیم و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات دادیم.» (انبیاء/ 76)
قرآن کریم نداى نوح (ع) را حکایت کرده است و مى فرماید نداى نوح این بود که گفت: «رب انى مغلوب فانتصر؛ من مغلوب شدم به داد من برس.» (قمر/ 10) از خداوند تقاضاى نجات از دست قوم را نمود. مراد از اهلش، خویشاوندان او است، البته غیر از همسرش و آن پسرش که غرق شد. و خلاصه مطلب این است که خداوند، ضمن اجابت تقاضاى نوح(ع)، او و اهلش را از اندوه شدید نجات داد.
و نیز مى فرماید: «و لقد نادئنا نوح فلنعم المجیبون* و نجینه و اهله من الکرب العظیم؛ و نوح، ما را خواند (و ما دعاى او را اجابت کردیم) و چه خوب اجابت کننده اى هستیم. و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهایى بخشیدیم.» (صافات/ 75- 76)
منظور از نداى نوح، همان نفرینى است که به قوم خود کرد و به درگاه پروردگار خویش براى هلاکت آنان استغاثه نمود. چنانکه در سوره نوح آیه 26 و قمر آیه 10 تصریح نمود. در مورد «کرب عظیم» چنانکه علماى لغت گفته اند «کرب» به معناى اندوه شدید. اما در اینجا، اندوه شدید یا آزار و اذیت قوم است و یا نجات از طوفان است. کلمه «اهل» همان طورى که بر همسر مرد و فرزندانش اطلاق مى شود بر تمامى خواص و نزدیکان انسان نیز اطلاق مى شود پس مراد از اهل نوح، اهل بیت او و پیروانش مى باشد.
آیات الهى یا درسها و عبرتها
در جریان حضرت نوح (ع) و قومش اتفاقهایى افتاده است که برخى از آن حوادث از آیات و نشانه هاى الهى است، که براى بشریت، بعد از قوم نوح قابل توجه و تأمل و درس عبرت مى باشد. مثلا: فرصت دادن و مهلت دادن به آن قوم ستمگر و یا مجازات حتمى و قطعى ستمگران و یا فرار ناپذیر بودن مجازاتهاى هلاک کننده خداوند. و نیز اجابت شدن تقاضاى مؤمنین و اولیاء الهى و یا نصرت و یارى حتمى و قطعى خداوند بر مؤمنین و یا نجات معجزه آساى نوح و پیروانش از آن بلاى عظیم عالم گیر، و دهها مورد دیگر در این قطعه پر التهاب تاریخ، جزء نشانه ها و ایات الهى است تا براى بشریت (اعم از مؤمن و کافر) عبرتى باشد تا بدین وسیله، «رشد، را از غى» تشخیص دهند. در قرآن کریم آیاتى ذکر شده که به مواردى از این حادثه عظیم تاریخ به عنوان آیت و نشانه الهى اشاره نموده و هدف ذکر این قطعات تاریخ را عبرت آموزى دانسته است. که در اینجا به پنج آیه اشاره مى شود:
خداوند می فرماید: «ان فى ذلک لایات و ان کنا لمبتلین؛ (آرى) در این ماجرا (براى صاحبان عقل و اندیشه) آیات و نشانه هایى است و ما مسلما (همگان را) آزمایش مى کنیم.» (مؤمنون/ 30)
منظور از «ذلک» یعنى، کار نوح و کشتى و هلاکت دشمنان خدا (قوم نوح). منظور از «لآیات» یعنى نشانه اى است براى صاحبان عقل و خرد تا بدین وسیله بر توحید استدلال نمایند. و در ادامه مى فرماید. اگرچه ما، با فرستادن نوح و با پند و اندرزهایش آن قوم را آزمایش کردیم. و نیز در آیه دیگرى مى فرماید: «ان فى ذلک لآیة و ما کان اکثرهم مؤمنین؛ در این ماجرا نشانه روشنى است؛ اما بیشتر آنان مؤمن نبودند.» (شعراء/ 121)
قطعا در ماجراى حضرت نوح (ع) و قومش، مخصوصا در آستانه نزول عذاب الهى که علائم و نشانه هایى از عذاب را دیدند، براى آن قوم نشانه اى براى شناخت خدا و ایمان به خدا وجود داشت اما اکثر مردم از آن غفلت کردند و ایمان نیاوردند حتى پسر نوح در آخرین لحظات که در آستانه هلاکت قرار گرفته بود باز دعوت پدر را نپذیرفت و به خدا ایمان نیاورد تا نجات یابد. و نیز در آیه دیگرى مى فرماید: «فأنجیناه و اصحاب السفینة و جعلنهاء ایة للعالمین؛ ما او (نوح) و سرنشینان کشتى را رهایى بخشیدیم و آن را آیتى براى جهانیان قرار دادیم.» (عنکبوت/ 15)
نجات یافتگان عبارت بودند از نوح و خانواده نوح و عده کمى از کسانى که به وى ایمان آورده بودند و از ظالمان کسى بر کشتى سوار نبود.
در مورد اینکه «و جعلناها آیة» چه چیزى را آیت قرار داده، چند احتمال وجود دارد:
الف، اصل واقعه و حادثه را آیت قرار داده باشد.
ب، نجات نوح و پیروانش را ایت قرار داده باشد.
در مورد معناى «عالمین» نیز دو عبارت وجود دارد:
الف - عالمین، یعنى جماعتهاى بسیارى که در قرنهاى مختلف و متصل زندگى کرده باشند.
ب - عالمین یعنى تمام خلایق تا قیامت.
ضمنا از «عالمین» استفاده مى شود که حوادث گذشته که در قرآن کریم به هدف عبرت آموزى ذکر شده داراى ویژگیهایى است که گذشت زمان آنها را کهنه و غیر قابل استفاده نمى کند وگرنه نمى فرمود، آیتى است براى عالمیان.
از این نمونه آیات این آیه است که مى فرماید: «و لقد ترکناها آیة فهل من مدکر؛ و ما این ماجرا را به عنوان نشانه اى در میان امتها باقى گذاردیم؛ آیا کسى هست که پند گیرد؟» (قمر/ 15)
در مورد اینکه در آیه شریفه مى فرماید «ترکناها» مقصودش از باقى گذاشتن چیست؟ مفسرین دو نظر داده اند:
الف - ضمیر «ترکناها» به سفینه برمى گردد، یعنى کشتى نوح را باقى گذاردیم براى عبرت گرفتن و پى بردن به اینکه دعوت انبیاء الهى حق است و به وحدانیت خداوند پى ببرند. در اینجا یک سؤال مطرح مى شود که چطور چوب و میخهایى که تبدیل به کشتى شده اند مى تواند آیتى از آیات الهى باشد؟ و وسیله اى براى تذکر گردد؟ براى پاسخ به این مسئله باید تحلیلى داشته باشیم تا متوجه شویم که آن چوبها و میخها موضوعیتى ندارند تا آیت خدا باشند زیرا تمام چوبها و میخها و یا حتى تمام مخلوقات در یک نگاه کلى آیت خدا هستند اما در قرآن کریم آنها را وسیله اى براى تذکر، ذکر نکرده اند، پس معلوم مى شود که در اینجا جنسیت براى آیت شدن و وسیله تذکر شدن موضوعیت نداشته! بلکه در این امر رازى نهفته وجود دارد که از این کشتى ساخته است!
با اندکى تأمل مى توان درک کرد که این کشتى در راستاى رسالت نوح (ع) نقش راهبردى و کلیدى داشته یعنى آنهایى که رسالت نوح را پذیرفته بودند و به وسیله پند و اندرزهاى نوح، ایمان آورده بودند قطعا باید با کشتى نوح بدون هیچگونه چون و چرایى همراه مى گشتند و الا غرق مى شدند و در آن روزگار هیچ وسیله اى غیر از سفینه نوح، نجات بخش نبود و مؤمنین را به سر منزل مقصود نمى رساند و با اندکى تفکر به دست مى آید همراه کشتى شدن خود آزمایشى براى (اهل نوح) بوده است [چنانکه اکثرا همراه نشدند و هلاک گشتند]. و در آیه دیگرى و بر اساس روایتى گفته شد کشتى نوح تذکرى است براى امت محمد (ص) چنانکه آن حضرت فرمود: «ان مثل اهل بیتى فى امتى کمثل سفینة نوح من رکبها نجى و من تخلف عنها غرق؛ مثل اهل بیت من در میان امتم همانند کشتى نوح است هرکس وارد آن شد نجات یافت و هرکس به آن پناه نبرد غرق گردید.»
در مجموع از آیه شریفه و روایات بدست مى آید، همانطورى که سفینه نوح در راستاى رسالت حضرت نوح امت او را از هلاکت نجات داد، اهل بیت رسول خدا (ص) نیز در راستاى رسالت آن حضرت تنها راه نجات امت محمدى هستند پس باید کشتى نوح عبرتى باشد همانطورى که امت نوح همراه آن شدند نجات یافتند، امت محمد (ص) نیز از همراه شدن با اهل بیت که وسیله نجات امت محمدى هستند کوتاهى نکنند. تا نجات یابند.
ب - مقصود از «ترکناها» اصل قصه حضرت نوح و قومش و نجات نوح و پیروانش باشد و معنایش این مى شود که خداوند خاطره و قصه نوح را باقى گذاشت تا عبرت بگیرند. از همین قبیل است آیه شریفه اى که مى فرماید: «انا لما طغا الماء حملنا کم فى الجاریة* لنجعلها لکم تذکرة و تعیها اذن واعیة؛ و هنگامى که آب طغیان کرد ما شما را سوار بر کشتى کردیم. تا آن را وسیله تذکرى براى شما قرار دهیم و گوشهاى شنوا آن را دریابد و بفهمد.» (حاقه/ 11- 12)
«جاریة» به معناى کشتى است، و مى فرماید ما شما را بر کشتى سوار کردیم. به ظاهر خطاب در آیه شریفه، «انا لما طغا الماء حملنا کم فى الجاریة» به افرادى است که بر کشتى سوار بودند، اما در حقیقت خطاب به عموم بشر است زیرا بقاء بشریت به خاطر بقاء آنها و وجود کشتى بود و اگر چنانچه آنها نجات نمى یافتند بشریت منقرض مى شد. و در آیه بعد «لنجعلها لکم تذکرة...» مى فرماید اینکه خدا انسانهاى مؤمن را به همراه نوح سوار بر کشتى کرد و آنها را از غرق شدن نجات داد براى این بود که، تذکرى باشد و از آن عبرت گرفته شود.و با عبارت «و تعیها اذن واعیة» (تذکرى که گوش شنوا آن را دریابد و بفهمد) به دو نوع از هدایت ربوبى اشاره مى کند، یعنى «ارائه طریق» و «رساندن به مطلوب». اما کلمه «وعى» به معناى فرا گرفتن است، که یکى از مصادیق هدایت شدن، به هدایت ربوبى است. و منظور از «تذکر» اتمام حجت است.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 17 ص 219- 220، جلد 15 ص 18-417، جلد 10 ص 334، جلد 14 ص 432، جلد 16 ص 170- 171، جلد 19 ص 112 و 59-656
علی ابن ابراهیم قمی- تفسیر قمى- جلد 2 صفحه 125
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 7 ص 104، جلد 8 ص 276
عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها