آثار تبعیض قائل شدن میان فرزندان

فارسی 1735 نمایش |

یکی از وظائف دقیق اولیاء اطفال، در راه پرورش صحیح شخصیت کودکان حفظ عدل و توازن بین آنهاست. پدران و مادرانی که چند فرزند دارند لازم است در طرز رفتار و کیفیت  احترام نسبت به هر کودکی، مراعات شخصیت سایر کودکان خود را بنمایند، تمام آنها را عملاَ فرزند خود به حساب آورند و با همه عادلانه و به طور متساوی رفتار نمایند.

پدری با دو فرزند خود شرفیاب محضر رسول اکرم (ص) بود. یکی از فرزندان را بوسید و به فرزند دیگر اعتنا نکرد. پیغمبر که این رفتار نادرست را مشاهده کرد به او فرمود چرا با فرزندان خود به طور متساوی رفتار نمی کنی؟ «بین فرزندان خود به عدالت رفتار نمائید  همان طور که مائلید فرزندان شما و مردم، بین شما به عدل و داد رفتار کنند.» تنها نقطه امید و سایه شادی و نشاط کودک مهر پدر و مادر است. هیچ نیروئی به اندازه محبت والدین خاطر طفل را مطمئن و آرام نمی کند و هیچ مصیبتی مانند از دست دادن تمام یا قسمتی از مهر پدر و مادر، روان او را مضطرب و آزرده نمی نماید.

حسادت پسری نسبت به تولد برادر کوچک تعجب آور نیست زیرا وی حس می کند که قسمتی از مهربانی ها و مواظبت هائی که تا بحال فقط متعلق به او بوده از او گرفته می شود، دیگر فقط متوجه او نیستند بلکه این توجه باید قسمت شود.

پدران و مادرانی که در اعمال علاقه و محبت نسبت به فرزندان مراعات عدل و تساوی را نمی نمایند و یکی از کودکان خود را بر سایر کودکان خویش ترجیح می دهند عملاً آنان را  تحقیر کرده و به شخصیت همه آنها اهانت نموده اند. این قبیل پدران و مادران با رفتار نادرست خود غیرمستقیم به کودکان می فهمانند که تنها برادر شماها شایسته این همه احترام و محبت است و در شما آن لیاقت و شایستگی نیست. بدون تردید این رفتار غیرعادلانه نتایج نامطلوبی در بردارد. یکی از آثار سوء این بی عدالتی ایجاد عقده حقارت در روان آنها است. کودکانی که در خانواده مشاهده می کنند یکی از برادرانشان مورد کمال محبت و تکریم پدر و مادر است و اینان از آن همه محبت و احترام محرومند، دلشکسته می شوند، خود را پست و نالایق حس می کنند، و تکرار این عمل، احساس تحقیر را در ضمیر باطن آنها تقویت می نماید و تا پایان عمر در روان آنان ثابت مانده و آثار شومش از خلال اعمال آنها آشکار می گردد.

عقده حقارت شامل تمام مشخصاتی می شود که مظهر عدم اعتماد به نفس، حس شکسته نفسی و عدم شایستگی و فقدان اراده هستند. هزاران علت می تواند مایه بروز و پیدایش آن گردد.

کودک ممکن است گرفتار چنان حس حقارتی شود که نه تنها تا دوران بلوغ بلکه تا آخر عمر هم دست از سر او بر ندارد. این کودک وقتی که بزرگ شود یک رفتار ( انزوا طللبانه ای)  پیش خواهد گرفت یا اقلا نسبت به همنوعانش حس دوری و غربتی احساس خواهد کرد. کسی که از نزدیکان و همنوعانش کناره جوئی می کند معنیش این است که از یک حس حقارتی که مولود تجارب دوران کودکی است در عذاب است، از این رو، به موازین روانشناسی، هر واقعه و خاطره ای که عزت نفس و غرور ذاتی شخص را ضعیف و معدوم می کند عاملی است برای توسعه و تقویت عقده حقارت، وسیله ای است که وی را در ردیف اعضای پریشان حال و ضعیف النفس جامعه در آورد. یکی دیگر از نتایج شوم  این بی عدالتی، هیجان حس حسادت کودکان شکست خورده نسبت به طفل محبوب پدر و مادر است. این کودکان که از عواطف گرم و صمیمانه والدین خود کمتر  بهره مند شده اند ناراضی و متأثرند. تنها عامل محرومیت خود را وجود برادر عزیزتر از خویش می دانند. به محبوبیت وی حسد می برد، او را با چشم بد خواهی و دشمنی می نگرند، برای اینکه از او انتقام بگیرند و محرومیت خود را جبران نمایند به فکر ایفاء ایذاء او می افتند، هر جا دستشان برسد کم و بیش، آزارش می کنند. گاهی اظهار محبت های  نابجای پدر و مادر نسبت به یکی از فرزندان، چنان باعث حسادت شدید سایر کودکان می شود که آنان را به فکر انتقام جوئی های سخت وا می دارد و سرانجام به اعمال خطرناک و غیر قابل جبرانی دست می زنند و منشأ روانی این جنایت را باید در بی عدالتی های  پدر و مادر جستجو کرد.

گاهی در خانواده، یکی از فرزندان از نظر جمال و کمال طبیعی و مراتب لیاقت و شایستگی خداداد، بین تمام برادران ممتاز و از همه برتر و بهتر است. در اینجا  پدر و مادر هر قدر عدالت را مراعات نمایند باز آن کودک از حسد و بدبینی سایر برادران مصونیت ندارد زیرا آنان با مشاهده امتیازات ظاهری و روانی آن کودک، در خود احساس حقارت می کنند و خویشتن را در مقابل او کوچک می بینند، و چه بسا در مغز خود فکر ایذاء او را بپرورند و از این راه به جبران نقص خود اقدام نمایند.

یوسف صدیق بین برادران خود در چنین شرائطی گرفتار بود. بدون تردید حضرت یعقوب کسی نبود که در اعمال مهر پدری مراعات عدالت را ننماید. به علاوه برای اینکه حس حسادت و کینه توزی برادران نسبت به یوسف، تحریک نشود در موقعی تذکرات لازم را به وی می داد، مثلاً در مورد خوابی که یوسف دیده بود و به وی نوید ترقی و تعالی می داد فرمود به برادرانت نگو، ولی سرانجام برادران، حبّ بیشتر یعقوب را نسبت به یوسف بهانه کردند و کودک خردسال را به مصائب سنگینی گرفتار نمودند!

پدران و مادرانی که فرزند ممتازی بین فرزندان خود دارند، و از تحریک حس حسادت آنها نسبت به وی، خائفند لازم است در برنامه تربیتی خویش تدابیر مخصوصی به کار برند و احساس حقارت سایر کودکان را با وسائل متناسبی جبران نمایند. یکی از آن تدابیر در حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل شده است: امام صادق (ع) از پدر گرامی خود نقل کرده است که می فرمود: «به خدا قسم رفتار من با بعضی از فرزندانم از روی تکلف و بی میلی است، او را روی زانوی خود می نشانم، محبت بسیار می کنم، از وی شکرگزاری و قدر دانی می نمایم، با آنکه این همه احترام و محبت شایسته فرزند دیگر من است، به این تکلف تن می دهم، او و برادرانش را بیش از حد احترام می کنم برای اینکه فرزند شایسته ام از شر آنان مصون باشد. برای اینکه اینان با کودک عزیز من رفتاری را که برادران یوسف با یوسف نموده اند ننمایند. خداوند سوره یوسف را به طور نمونه بر پیغمبرش فرو فرستاد تا افراد نسبت به یکریگر حسد ورزی نکنند و مانند برادران حسود یوسف، به حسد و ستم آلوده نشوند. از این حدیث به خوبی استفاده می شود که یکی از فرزندان امام باقر (ع) بر سایر کودکان آن حضرت امتیاز و برتری داشته است. پدر به منظور تسکین روان سایر فرزندان و برای حفظ کودک شایسته خود، از شر حسد آنان به عمل تکلف آمیزی دست زده و به احترام بیشتری نسبت به آنان اقدام نموده است و از این راه احساس حقارت آنها را جبران کرده و از هیجان حسد، جلوگیری نموده است.

منـابـع

محمدتقی فلسفی- کودک از نظر وراثت و تربیت (جلد 2)- از صفحه 123 تا 128

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها