مساوات در برابر قانون در احادیث و روایات

فارسی 2150 نمایش |

در حکومت اسلامی همه افرادی که زیر پرچم اسلام زندگی می کنند، در برابر قانون اعم از حقوقی و جزائی اسلام، یکسان بوده و مقررات درباره همه یکسان و بدون تبعیض اجرا می گردد و در این باره فرقی میان: غنی و فقیر، رئیس و مرئوس، شهری و روستائی نیست، برعکس حکومت های دیگری که با ملت های خود براساس امتیاز و تبعیض رفتار می نمایند. این خصیصه، در حکومت اسلامی، از طبیعت دین اسلام سرچشمه می گیرد زیرا اسلام، مساله برابری تمام انسانها را از لحاظ آفرینش یک واقعیت و یک حقیقت می داند، به تعبیردیگر: سخن از مساله تساوی انسان ها در اسلام، به دو موضوع اساسی برمی گردد:

اولا: از دیدگاه اسلام، همه انسانها از یک پدر و مادر مشترک (آدم و حوا) آفریده شده اند، و همه، فرزندان یک پدر و مادر و اعضاء یک خانواده اند و آنها هم از خاک به وجود آمده اند. پس اگر همه انسانها از نظر آفرینش با یکدیگر برابرند، درک و احساس مشترکی دارند و دارای نیازها و آرزوها و دردهای یکسان می باشند. چرا باید فرقی میان حاکم و محکوم، غنی و فقیر آنان باشد؟ زیرا هرگز اختلاف و تفاوت های اجتماعی و اقتصادی افراد نمی تواند موجب برتری افراد نسبت به یکدیگر باشد و یا باعث سر پیچی برخی از قانون بشود.

ثانیا: تبعیض در قانون، یعنی قرار دادن گروهی از مردم، مافوق قانون و گروهی زیر آن، چیزی است که برای قانون وضع آشفته ای به وجود می آورد و از هیبت و عظمت آن می کاهد، و هدف از قانون که تنظیم روابط و اصلاح امور جامعه  است، به کلی منتفی می شود. موقعیت و هیبت قانون وقتی حفظ می شود که قانون از طرف همه افراد جامعه، مورد اعتراف و احترام باشد، کسی خود را  مافوق آن نداند و کسی احکام آن را نقض نکند، اگر اسلام به کسی اجازه بدهد که عنوان «مافوق قانون» داشته باشد، در این صورت، نقض قانون افتخار شمرده می شود در نتیجه نظم جامعه از بین رفته و قانون بی تاثیر می گردد. به همین خاطر است که پیوسته اسلام – بدون ارفاق و باتمام قدرت – با هر نوع قانون شکنی مبارزه می کند، حتی اجازه نمی دهد برای افراد خاصی به خاطر داشتن موقعیت اجتماعی و سیاسی، دادگاه ویژه تشکیل شود، و مردم عادی در دادگاه های عمومی محاکمه شوند هرچند قانون درباره  همه یکسان اجرا گردد. اهمیت این اصل (تساوی همه انسانها در برابر قانون و اجرای آن در حق همه بدون استثناء ) به حدی رسیده است که آیین اسلام، اطاعت و تسلیم در مقابل قانون را از شرایط تحقق ایمان و صدق  ادعای مدعیان آن شمرده است آنجا که قرآن  می فرماید: "فلا و ربک لایومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا  تسلیما"( سوره نسا/ آیه 65«به پروردگارت سوگند آنها در ادعاء ایمان راستگو نخواهند  بود مگر  اینکه داوری ترا بپذیرند و در دل از داوری تو احساس ناراحتی نکنند، و کاملا تسلیم باشند.» مراد از تسلیم در برابر پیامبر، تسلیم در برابر احکام و قوانینی است که او آورده و روی آن داوری می کند.

قرآن گروهی را مذمت می کند که از قانون وقتی اطاعت می کنند که به صلاح آنها و مطابق میل آنها باشد و اگر قانون را برخلاف مصلحت خود دیدند، از آن  اعراض می کنند و به مخالفت آن برمی خیزند، قرآن درباره این افراد چنین می گوید: "و اذا دعوا الی الله و رسوله لیحکم  بینهم  اذا  فریق منهم معرضون و ان یکن  لهم الحق یأتوا الیه  مذعنین" (سوره نور/آیات 47-48«آنگاه که به سوی خداوند و پیامبر او خوانده شوند تا میان آن داوری کند، ناگاه گروهی از آنان روی گردان می شوند، و اگر حق  با آنان باشد، سرسپرده به سویش می آیند.» باز می فرماید: "فویل لـــلذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به  ثمنا قلیلا فویل  لهم مما کتبت  ایدیهم وویل لهم یکسبون" (سوره بقره /آیه79«وای بر کسانی که کتاب ( تورات) را به دست خویش می نویسند،  آنگاه می گویند: این، از سوی خداوند است، تا به سبب آن بهای ناچیزی به دست  آورند، وای بر آنان از آنچه دست های آنان نوشت و وای بر آنچه به دست می آورند».

و در ذیل همین آیه امام صادق علیه السلام در طی حدیث مفصلی فرمود: «عوام یهود،  علمای خود را می دیدند که صریحا دروغ می گویند و علنا حرام می خورند و از رشوه پرهیز ندارند، احکام خدا را به خاطر رشوه ها تغییر می دهند، می دانستند که درباره افراد و اشخاص تعصب غلط به خرج می دهند، حب و بعض شخصی را دخالت داده، حق یکی را به دیگری واگذارمی کنند. به خاطر این اصل، اسلام در اجرای حدود، هر نوع شفاعت را منع کرده است، حد، باید درباره همه جاری شود، طرف، هرکس می خواهد باشد، و در این باره احادیث زیادی وارد شده است، چنان که امام باقر(ع) می فرماید: «ام سلمه» همسر  پیامبر گرامی صلی علیه وآله وسلم کنیزی داشت که از قومی سرقت کرده بود. آنان به حضور پیامبر اکرم صلی علیه وآله وسلم آمدند. ام سلمه، درباره کنیز خود، پیش پیامبر  شفاعت کرد. پیامبر فرمود: «ام سلمه این حدی است از حدود الهی که نباید تعطیل شود». پیامبر دست آن کنیز را قطع کرد».
از رسول گرامی صلی علیه وآله وسلم نقل شده است که به «اسامة بن زید» فرمود: «درباره  اجرای حد شفاعت نکن».
باز امام صادق علیه السلام فرمود: «اسامة بن زید» معمولا پیش پیامبر درباره جرم هائی که از نظر کیفر، حد ثابتی نداشت و تابع مصالح وقت بود، شفاعت می نمود ( پیامبر نیز شفاعت او را می پذیرفت) ولی هنگامی که کسی را پیش پیامبر آوردند، که بر او حد واجب شده بود، اسامه را وادار کردند، تا شفاعت نماید. پیامبر  فرمود: «مجازاتی که خدا حد آن را مقرر فرموده است، جای شفاعت نیست.»
پیامبر گرامی صلی علیه وآله وسلم  فرمود: «مردم مانند دندانه های شانه مساوی و برابر هستند». روشن ترین دلیل در این زمینه سخن خداست: "وکتبنا علیهم فیها ان النفس و العین بالعین و...." ( سوره مائد/ آیه 45).

«( در مورد قصاص) نوشتیم که نفس در برابر نفس و چشم در برابر  چشم و....» و این حکم هر چند مربوط به تورات است، ولی هدف از آن تعلیم مسلمانان نیز می باشد. خداوند در این آیه نفس را در مقابل قرار داده بدون اینکه میان غنی و فقیر و مانند اینها فرقی بگذارد. در نظر اسلام، هر نوع تبعیض در میان افراد، در برابر قانون، به هر دلیل و عنوانی باشد، باعث سقوط و هلاکت جامعه می گردد چنان که پیامبر اکرم فرمود: «ای مردم ملت های پیشین را این کردار زشت به سقوط و هلاکت کشانید که اگر افراد سرشناس دزدی می کردند، آزاد می گذاشتند و اگر از مردم ناتوان و ضعیف کسی دزدی می نمود، او را مجازات می کردند.»

دلیل و گواه عملی بر این موضوع، عملی است که خود پیامبر اکرم در حجة الوداع، انجام داد. او هنگامی که خواست رباخواری را در میان مردم باطل کند، نخست از عموی خود عباس آغاز کرد و هرچه او در ذمه مردم از جهت بهره  پول، طلب داشت، باطل ساخت.
امیر مومنان علی علیه السلام خطاب به عمر ابن خطاب فرمود: سه چیز است اگر آنها را حفظ کنی و به آنها عمل نمائی از هر چیز دیگر تو را کافی است و اگر آنها را ترک کنی هیچ چیز به تو فایده ندارد. عمر گفت: آنها چیست؟ فرمود: 1- اجرای حدود بر نزدیکان و غیر نزدیکان، 2- حکم به کتاب خدا، در هر حال، 3- تقسیم عادلانه بیت المال میان همه مردم، سفید و سیاه. عمر گفت: سوگند به جانم مختصر و بلیغ گفتی. امیرمومنان علی (ع) برابری همه را در برابر قانون، در داستان زیر عملا مجسم می کند، و قضیه از این قرار است که بر شخصی به نام «نجاشی» که از بزرگان قبیله خود بود، حد جاری کرد، گروهی از مردم از جمله: طارق بن عبدالله از کار علی (ع) به شدت ناراحت شدند، طارق به عنوان  اعتراض گفت: ما فکر نمی کردیم اهل معصیت و گناه با اهل طاعت، در پیش حاکم عادل و معدن فضل و کمال از لحاظ جزا مساوی باشند تا اینکه امروز عمل تو را درباره «نجاشی» دیدیم. علی علیه السلام فرمود: به راستی این جز بر فروتنان، بر دیگران سنگین است. ای برادر بنی نهد، نجاشی هم یک فرد مسلمان است و چون به یکی از محرمات الهی بی احترامی کرده است، ما هم برای اینکه او را از آلودگی پاک گردانیم، بر او حد جاری ساختیم. خداوند فرمود: (دشمنی عده ای، شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید، دادگری کنید که آن به پرهیزگاری نزدیک تر است. چون شب فرا رسید، او و نجاشی هر دو مخفیانه به سوی معاویه فرار کردند. در این باره نصوص و نمونه های عملی فراوان است.

منـابـع

آیت الله جعفر سبحانی- مبانی حکومت اسلامی- از صفحه 389 تا 398

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها