بررسی گناه کبیره کم فروشی

فارسی 1985 نمایش |

از گناهانی که به کبیره بودنش تصریح شده کم فروشی است و اصل حرمتش از روی قرآن و سنت و اجماع و عقل ثابت است و در روایت اعمش از حضرت صادق (ع) و در روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا (ع) جزء کبائر شمرده شده و می فرماید «البخس فی الکمیال و المیزان» کم دادن در کیل و وزن، یعنی هرگاه چیزی به کسی بفروشند یا ادای دینی نمایند، چیزی از پیمانه و ترازو کم کنند. در قرآن مجید صریحاً وعده عذاب به شدیدترین بیانی داده شده و یک سوره از قرآن مجید ( سوره مطففین) به این موضوع  اختصاص داده و می فرماید: «ویل برای کم فروش آنست ( ویل نام چاهی است در دوزخ و نیز کلمه جامع جمیع بدی ها است یعنی انواع عذاب و عتاب و شدت و محنت برای کم فروش آ نست) آنانکه چون از مردم می ستانند و پیمانه را برای خود تمام و به زیادتی  می گیرند و هرگاه برای مردم ترازو و پیمانه می کنند کم می کنند ( و به ایشان ضرر می زنند) آیا کم فروشان گمان ندارند که پس از مردن برای روز بزرگی برانگیخته می شوند روزی که مردم به پا خواهند ایستاد برای امر پروردگار عالمیان» ( سوره مطففین/ آیات 1-6). باید بترسند و منزجر شوند و از کم فروشی و نترسیدن از عذاب روز جزا دست بردارند به درستی که نامه عمل فاجران در سجین است ( یعنی جایشان به واسطه کردار بدشان سجین است و آن چاهی است در جهنم یا آنکه اعمال ایشان در سجین نوشته می شود که آن دفتر اعمال کفار و فساق است) و تو نمی دانی که سجین چیست مکتوبی است رقم شده یا اینکه بودن اعمالشان در سجین، حکمی است مقرر و نوشته شده ( مطففین/آیات 7-9)، و از قول شعیب چنین می فرماید «نکاهید و کم نکنید پیمانه را در پیمودن مکیلات  و ترازو را در سنجیدن موزونات، به درستی که شما را در توانگری و فراوانی نعمت می بینم ( یعنی محتاج نیستید که احتیاج شما را به خیانت وا دارد بلکه توانگرید و رسم حق گذاری آن است که مردم را از مال خود بهره مند کنید نه آنکه از حقوقشان باز گیرید) و به درستی که به این خیانتی که در مال یکدیگر می کنید من بر شما می ترسم عذاب روزی را که احاطه کننده است ( یعنی کسی از شما نمی تواند از آن فرار کند) و ای قوم من مکیل را تمام بپیمائید و موزونات را تمام وزن کنید به عدل  و تساوی و چیزهای مردم را کم نکنید و در زمین فساد نکنید و تباهی مجوئید در حالی که تبهکار باشید ( زیرا کم فروشی نظم اجتماع و امنیت عمومی را به هم می زند) ( سوره هود / آیه 85).

کم فروش ایمان ندارد: بنابراین از آیات قرآن استفاده می شود که کم فروش ایمان به روز جزا و حساب روز قیامت ندارد زیرا اگر یقین بلکه گمان مسئوولیت داشت که در روز قیامت از او بازخواست می شود و هر چه به مردم کم داده از او مطالبه خواهد شد هرگز به چنین خیانتی حاضر نمی شد و اگر ایمان داشت می دانست که هر چند صاحب حق غافل و بی خبر از خیانتش باشد اما پروردگار عالم حاضر و مراقب اعمال اوست.

پنج صفت و پنج بلا: در تفسیر منهج الصادقین می نویسد: «رسول خدا (ص) فرمود پنچ خصلت ذمیمه است که با پنج مصیبت و بلا همراه است: هیچ گروهی نیستند که پیمان  شکنی کنند مگر خدا دشمن را برایشان مسلط می فرماید و هیچ گروهی نیستند که به غیر حکم خدا حکم کنند مگر تهدیستی در میانشان آشکار شود و هیچ گروهی نباشند که در میانشان فاحشه ( نابایست) پیدا شود مگر مرگ در آنها  پیدا شود و هیچ فرقه ای نباشند که کم سنجیدن و کم پیمودن را پیشه کنند مگر از نباتات و قوت ها محروم گردند و به قحط و غلا مواخذه شوند و هیچ گروهی نباشند که زکات را به مستحقان نرسانند مگر باران از ایشان باز گفته می شود».

نصیحت امیرالمومنین (ع): امیرالمومنین وقتی که از اداره حکومت فارغ می شد به بازار کوفه می آمد و می فرمود: «ای مردم از خدا بترسید و کیل و وزن را تمام بپیمائید و طریق داد را در آن ملاحظه کنید و چیزهای مکیل و موزون را به مردمان کم ندهید و در زمین فساد نکنید.». روزی مردی را در بازار دید که زعفران می کشید و آن کفه ای که در آن زعفران بود می چربانید حضرت دانست که ترازویش درست نیست. زعفران را از ترازو برداشت و فرمود اول ترازو را به عدل راست کن بعد از آن اگر خواهی بیشتر ده.

میان دو کوه از آتش: پیغمبر اکرم می فرماید: «هرکس در کیل و وزن خیانت کند، فردا او را به قعر دوزخ در می آورند و در میان دو کوه آتش جایش می دهند و به او می گویند این کوهها را وزن کن و او همیشه به این عمل مشغول است.»

کم دادن به شماره هم حرام است: در حکم کم دادن به کیل و وزن، کم دادن به شماره است چیزهائی که مانند پارچه و زمین به ذرع و متر داد و ستد می شود کم دادنش هم به شماره است، یک سانتمتر هم که کم بدهد کم فروشی بر او صدق می کند و چیزهای که به شماره معامله می شود مانند تخم مرغ، اگر کمتر بدهد و صاحبش نفهمد کم فروش است و آنچه درباره کم فروشان گفته شد شامل او هم می شود چنانچه شیخ انصاری در مکاسب محرمه بیان فرموده است.

به طرف، بدهکار می شود: کم فروش نسبت به آن مقداری که کم داده ذمه اش مشغول و به طرف، بدهکار  است و واجب است آن را در وجه مشتری بپردازد و اگر مرده است بایذ به ورثه اش به نسبت ارث بدهد و در صورتی که اصلاً او را نمی شناسد ( بنابر احتیاط با اجازه حاکم شرع) از طرف صاحبش صدقه دهد. در صورتی که مقداری که کم داده اصلاً نمی داند باید با مشتری به مبلغی مصالحه کند و در صورت وفاتش با ورثه و اگر مجهول باشد، با حاکم شرع مصالحه را انجام دهد.

حقه بازی هم کم فروشی است: حقیقت کم فروشی چنانچه گذشت آن است که صاحب مال آن مقدار جنسی که بر آن معامله واقع شده به مشتری ندهد بلکه کمتر بدهد خواه به حسب کیل و وزن، درست و مطابق باشد لیکن چیز بی قیمتی را جزء آن جنس کرده باشد مثلاً صد من گندم فروخته و همان صد من را تسلیم مشتری می کند لیکن پنج من خاک جزئش کرده است که در این صورت پنج من گندم کم داده است یا ده من شیر به مشتری فروخته و داده لیکن یک من آب داخلش کرده و در حقیقت نه من شیر داده است یا حلب روغنی به وزن پنج من فروخته در حالی که سنگی به وزن نیم من در آن انداخته است یا قصاب یک من گوشت بفروشد بدون اینکه از یک من کمتر بدهد ولی استخوانش را از مقدار معمول بیشتر بدهد یا جنس خشکباری که باید به همان حالت خشکی وزن شود و فروش رود آن را جای مرطوبی بگذارد یا مقداری آب به آن مخلوط کند تا سنگین تر شود، تمام این موارد کم فروشی و گناه کبیره  است. در صورتی که مقداری از جنس دیگر را که ارزشش کمتر است جزء آن کند و به همان وزن مورد نظر به مشتری تحویل دهد غش در معامله کرده مثلاً صد من گندم اعلا را می فروشد در حالی که ده من گندم متوسط به آن ضمیمه کرده یا یک من روغن حیوانی اعلا می فروشد در حالی که مقداری روغن نباتی یا پیه به آن مخلوط کرده و نظائرش تمام حرام و غش در معامله است. شیخ در مکاسب محرمه می فرماید: اخباری که در حرمت غش رسیده متواتر است از آن جمله صدوق نقل نموده که رسول خدا (ص) فرمود «کسی که با مسلمانی در خرید و فروش غش کند از ما نیست و روز قیامت با طایفه یهود محشور می شود زیرا کسی که با مردم غش می کند مسلمان نیست و سه مرتبه فرمود کسی که با ما غش کند از ما نیست و کسی که با برادر  مسلمانش غش کند، خداوند برکت را از روزیش برمی دارد و معیشت و زندگیش را خراب فرموده و به خودش واگذارش می فرماید». و از حضرت باقر(ع) روایت نموده که رسول خدا (ص) در بازار مدینه به گندم فروشی عبور کرد و فرمود خوب گندمی داری پس دست وسط آن نمود و مقداری بیرون آورد دید وسطش گندم خرابی است پس به صاحب آن فرمود «خیانت کردی و با مسلمانان غش نمودی».

تطفیف با خدا و خلق: هر چند تطفیف که از گناهان کبیره و جای صاحبش در ویل که چاهی است در جهنم می باشد این است که شخص در مقام خرید جنسی زیادتر از حق خود بپردارد و هنگام فروختن کمتر از حق مشتری به او بدهد چنان که گذشت لیکن سزاوار است که شخص مسلمان در جمیع کارهایش با خدا و خلق مواظبت کند که مطفف نباشد – چنانچه نسبت به حقوق خود بر خدا و خلق مایل است کاملاً استیفاء شود سعی کند حقوق آن ها را هم به نحو اکمل انجام دهد مثلاً از حقوق بنده بر پروردگارش این است که او را روزی دهد و نعمتش را از او دریغ نفرماید و در مواقع اضطرار فریادرسیش کند و دعایش را مستجاب فرماید چنانچه خود وعده فرموده است، و از حقوق پروردگار بر بنده آن است که برای خدا شریکی قرار ندهد و نعمتهایش را سپاسگزاری نماید و نعمتش را وسیله نافرمانی او نکند و هکذا – پس کسی که شیطان و نفس و هوی را شریک خدا کرده و از آنها پیروی می کند و از معصیت خدا روی گردان نیست و شکر یک دهم از یک نعمت از نعمتهای بی پایان او را نکرده چطور توقع دارد که تا گفت یا الله فوراً جواب لبیک بشنود و هرچه خواست فوراً به او بدهند و اگر تأخیری در اجابت دعایش شد از خدایش سخت ناراضی شود مثل اینکه خودش را طلبکار و صاحب حق بر خدا می پندارد و حال آنکه خودش فرموده «به عهد من وفا کنید تا منهم به عهد خودم با شما وفا کنم» ( سوره بقره / آیه 40). وظیفه بنده فرمانبرداری و شکرگزاری است و کار خدا زیاد کردن نعمت کسی است که از عهده بندگی و شکرگزاری برآمده است، چنین بنده ای است که می تواند مطالبه زیادتی و وفا کردن به وعده های خدا را بکند.  حضرت سجاد (ع) می فرماید «سپاس  خدائی را که هرگاه او را بخوانم مرا اجابت می فرماید در حالی که هنگامی که مرا به طاعت خود می خواند مسامحه کارم و سپاس مر خدائی را که هرگاه چیزی از او بخواهم به من عطا می فرماید هر چند هنگامیکه از من قرض می خواهد بخل کننده ام (یعنی در دادن زکات و خمس و صله ارحام و سایر مواردی که امر به اتفاق فرموده بخل می کنم) و سپاس خدائی را که هنگام گناه بردباری می فرماید مثل اینکه من گناهی نکرده ام، بنابراین کسی که در انجام وظیفه بندگی کوتاهی می کند ولی در انجاز وعده های خدا مطالبه کار و جدی است « قولا و فعلاً و حالا» از میزان عدل خارج شده و در حقیقت مطفف است.

خودت را جای دیگران قرار ده: همچنین نسبت به کسی که در مطالباتش با خلق جدی است ولی در ادای حقوق ایشان مسامحه کار است مثلاً توقع دارد کسی غیبتش نکند و اگر کرد دیگری که می شنود دفاع کند و آن غیبت را از او دور کند و اگر بشنود کسی او را به بدی یاد کرده هر چند درست باشد و شنونده از او دفاع نکرده سخت ناراحت و بر آنها خشمناک می گردد در حالی که خودش از یاد کردن عیب مردم باکی ندارد و در مقام دفاع و رد غیبت و عیب از کسی نیست یا مثلاً  توقع دارد با هرکس هر معامله ای که دارد به او خیانت نکند و غش و تدلیس ننماید در حالی که خودش در معاملاتش با مردم چنین نیست یا میل دارد کسی که از او وام گرفته قبل از رسیدن موعد و پیش از مطالبه کردنش به او پس بدهد یا امانتی که از او گرفته درست و سالم بدون اینکه خیانتی در آن کرده باشد پس دهد اما خودش در ادای قرض مسامحه یا در رد امانت خیانت کار است. باید شخص آنچه از مردم توقع دارد که به او بکنند خودش نیز درباره مردم دریغ نداشته مسامحه کار نباشد، و از این معنی در روایات تعبیر به انصاف شده است.

انصاف بهترین کارهاست: حضرت صادق (ع) می فرماید: «بهترین و بالاترین کارها سه چیز است یکی آنکه انصاف دهی مردم را از جانب خودت به اینکه هر چه برای خودت می خواهی و می پسندی برای مردم بخواهی – دیگر آنکه با برادر دینی در مالت مساوات کنی و سوم آنکه همیشه به یاد خدا باشی و هیچ گاه خدا را فراموش نکنی نه اینکه فقط از بانت مشغول ذکر سبحان الله والحمدالله باشد بلکه هرگاه امر خدا متوجه تو شود به جا آوری و چیزی را که خدا نهی فرموده ترک نمائی.»

منـابـع

شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- از صفحه 374 تا 381

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها