امن از مکر الهی، یکی از گناهان کبیره
فارسی 1956 نمایش |یکی گناهان کبیره امن از مکر الهی است به اینکه انسان از انتقام پنهانی و ناگهانی و قهر خفی ایمن و راحت نشیند و از سرعت در انتقام ناگهانی او نیندیشد و در دل از اینکه به واسطه صدور گناه، دچار عذاب گردد، ترسی نداشته باشد. در حدیث هائی که از حضرت صادق و حضرت کاظم و حضرت رضا و حضرت جواد (علیهم السلام ) در بیان گناهان کبیره رسیده، امن از مکر الهی را از جمله کبائر شمرده اند و به کبیره بودنش تصریح فرموده اند، و نیز در قرآن مجید سوره اعراف آیه 97 و 98 و 99 می فرماید: «آیا مردم قریه ها و آبادی ها ایمنند از اینکه عذاب ما شبانه هنگامی که در خوابند به ایشان برسد یعنی از شبیخون قهر و انتقام الهی به جزای گناهانشان هنگامی که در خوابند که یک نوع از مکر است باید بترسند. آیا مردم قریه ها ایمنند که عذاب ما نیم روز هنگامی که سرگرم کارهای دنیوی هستند ایشان را درباید؟ یعنی گنه کاران باید از رسیدن عذاب الهی به آنها هنگامی که در غفلت و سرگرم شهوات نفسانی و کارهای دنیوی هستند بیمناک باشند. مگر از مکر و تدبیر خدا ایمن شده اند پس ( بدانند) که از عذاب ناگهانی و غافلگیری خداوند ایمن نمی شوند جز زیارنکاران.».
در این سه آیه شریفه از ایمن بودند و نترسیدن از عذاب الهی نهی فرموده و در آخر آیه ایمنان از عذاب را زیانکاران خوانده است و لازمه آن وعده عذاب در آخرتست زیرا اهل نجات و بهشت را زیان کار نمی گویند و در قرآن مجید جز به کفار و فجار که اهل عذابند زیانکار گفته نشده و خلاصه پس از تصریح ائمه علیهم السلام به کبیره بودن گناه امن از مکر الهی و وعده عذا ب بر آن در قرآن مجید، کبیره بودن آن مسلم است و نیز ایمن بودن از مکر الهی و آرامش خاطر از عقوبت و مجازات خداوندی و بی باکی از گناهکاری جرأت و جسارت بر پروردگار عالم است و وعده های عذاب بر گناهان را منکر شدن و جلالت و عزت و عظمت خدا را سبک شمردن و بی اعتنائی کردن است و هریک از جرأت بر خدا و انکار و عیدهای او و استخفاف به شأن او و کوچک و خوار گرفتن امر و نهی او گناه کبیره قطعی است.
(توضیح مطلب آنکه در عرف چنین است که هرگاه یک نفر لشکری یا کشوری از روی قلدری و نترسی و بی باکی فرمان مافوق را مخالفت کند پس در آن حال انتقام او را منکر گردیده و او را کوچک و خوار دانسته و فرمان او را لازم الاطاعه نشناخته است و گناه او به هر کوچکی که باشد همان قلدری او گناه بزرگی است که قابل بخشش نیست) بنابراین اگر انسانی از روی قلدری و نترسی فرمان خدای جهان آفرین را که سلطان حقیقی و مالک و صاحب و مولای واقعی او است مخالفت کند همان حالت نترسی او گناه کبیره و غیرقابل عفو است مگر اینکه به توبه از آن موفق گردد. و از اینجا دانسته می شود که نشانه قابل آمرزش بودن گناه و غیر قابل بودنش حالت امن و خوف گنه کار است یعنی اندازه ترس بیشتر باشد به مغفرت نزدیک تر است و هرچه از نترسی بیشتر است از مغفرت و رحمت دورتر خواهد بود.
از آنچه گفته شد دانسته گردید که مکر الهی عقوبت ناگهان الهی به بنده گنه کار است در حالت غفلت او مانند حالت خواب یا سرگرمی او به ناز و نعمت دنیا و شهوات و لذات و مقدمات آنها که در این حالات عقوبت الهی به خاطره اش اصلا نمی گذرد و غافلگیر می شود. از انواع مکر الهی املاء است. سنت الهی در برابر طغیان و عصیان بشر بر مهلت دادن و تعجیل در عقوبت نکردن است زیرا اگر تعجیل در عقوبت فرماید همه هلاک می شوند و کسی باقی نمی ماند چون جز معصوم کسی نیست که گناه از او سر نزند. دیگر آنکه مهلت می دهد تا بندگان به وسیله توبه و انابه گذشته خود را اصلاح کنند و این مهلت الهی به سود اهل ایمان و تقوی است چنانکه برای اهل کفر و طغیان که بر گناهان خود افزوده می کنند به زیانشان تمام می شود و این مهلت مکر و کید الهی می شود بر آنها و در قرآن مجید می فرماید «و ایشان را مهلت می دهم جز این نیست که کید (عقوبت نهانی) من سخت محکم است» (سوره اعراف /آیه 183)، و به عبارت دیگر مهلت دادن کفار و فجار در دنیا که در نتیجه به سوء اختیار خودشان طغیان و عصیانشان زیاد می گردد و استحقاق عقوبت بیشتری پیدا می کنند مکر و کید الهی است زیرا طول عمر کافر و فاجر و رسیدن به مراد و مقصود خود از انواع فسق و فجور؛ هر چند به حسب ظاهر خوب و موجب خوشی او است و خود را کامیاب می بیند ولی در حقیقت یک نوع قهر و انتقام الهی است که تعبیر از آن به مکر می شود زیرا که این طول عمر و موفقیت و رسیدن به آرزو در حقیقت شر و به ضرر او تمام خواهد شد چون موجب زیادتی عذابش می شود.
مهلت دادن بدکاران به ضررشان است: در قرآن مجید هم می فرماید: «نپندارند کسانی که کافرند؛ آنچه را که به ایشان مهلت می دهیم برایشان بهتر است. بدرستی که ما به ایشان مهلت می دهیم در زندگی دنیا و تعجیل در عقوبتشان نمی کنیم که در نتیجه گناهانشان زیاد شود و مرایشان را عذابی خورد و خوار کننده و رسوا سازنده است» ( سوره آل عمران/ آیه 172).
از حضرت رضا (ع) مرویست «قسم به خداوند که عذاب نفرمود ایشان را به چیزی که از املاء سخت تر باشد» ( املاء همان مهلت دادن در دنیا است).
از اقسام مکر الهی استدراج است یعنی بعضی از بندگان که در اثر طغیان و عصیان مستحق قهر و غضب الهی شده اند هر وقت گناه تازه ای می کنند خدا نعمت تازه ای به آنها می دهد پس به جای اینکه خجل شوند و از گناه خود پشیمان و توبه کرده در مقام شکر نعمت برآیند؛ گناه را فراموش کرده بلکه بر عصیان خود می افزایند. در قرآن مجید می فرماید «زود باشد که آنها را درجه به درجه بگیریم از آنجا که ندانند» ( سوره اعراف/ آیه 182).
چنانچه از حضرت صادق (ع) مرویست که فرمود: «هرگاه پروردگار به بنده ای اراده خیر بفرماید، پس آن بنده گناهی کند خداوند او را به بلا و مصیبتی مبتلا می فرماید تا بفهمد که در اثر گناه مبتلا شده؛ متذکر استعفار می شود و توبه می نماید، و هرگاه به بنده ای اراده شر بفرماید به واسطه زشتی عملش هرگاه آن بنده گناهی می کند نعمت تازه ای به او می دهد که لازمه آن فراموشی استغفار و مشغول شدن به نعمت است و این است معنی فرمایش پروردگار که می فرماید «زود باشد که بگیریم ایشان را درجه درجه و مرتبه مرتبه» یعنی اندک اندک و آهسته و آهسته ایشان را می گیریم از آنجا که هرگاه گناه کنند ما نعمت را برایشان می افزائیم گمان می کنند این نعمت لطفی است که به آنها شده، بر عصیان خود می افزایند».
ترک استغفار استدراج است: و نیز از حضرت صادق (ع) پرسش شد از معنی استدراج، فرمود: «هرگاه بنده ای گناهی کند و او را مهلت دهند و نعمت تازه ای به او داده شود. پس او را از استغفار باز دارد این استدراج است» ( مکر الهی است).
و نیز از حضرت امیر المومنین (ع) مرویست که فرمود: «بدرستی کسی که توسعه داده شود در دارائی او، پس احتمال ندهد که این توسعه استدراج است ( از مکر الهی ایمن شده است) از امر ترسناکی ایمن شده است.
از ارتکاب گناه باید بترسید: و هرگاه قصد گناه کند، بترسد که آن گناه را انجام دهد، شاید از آنهائی باشد که پس از آن هیچوقت مورد رحمت خدا واقع نمی شود، چنانچه از حضرت صادق (ع) مرویست که فرمود: کسی که قصد گناه کرد نباید آن را به جای آورد، به درستی که گاهی بنده گناهی می کند، پس پروردگار عالم می فرماید «به عزت و جلالم سوگند تو را بعد از این هرگز نخواهم آمرزید» و چون هر گناهی ممکن است از این قسم باشد پس باید از اقدام به هر گناهی ترسناک بود.
در بعضی روایات است که آن گناهی که صاحبش آمرزیده نخواهد شد گناهی است که آن را کوچک شمارد و بگوید خوش به حال من اگر گناهم همین باشد یا اینکه پس از گناه، بگوید من که کاری نکردم دیگران را ببین چه کارها می کنند.
همیشه باید بین خوف و رجاء بود: پس از گناه اگر موفق به توبه شود باز باید ترسناک باشد شاید توبه اش دارای شرائط قبول نبوده و یا اینکه تا آخر عمر نتواند به عهد خود وفا نموده، بلکه توبه را بشکند و باید تا آخر کار بین خوف و رجاء باشد همچنان که هر وقت طاعتی از او سر زد باید هم امید به فضل خدا در قبول شدنش داشته باشد و هم بترسد که خداوند بعدلش با او معامله فرماید، بترسد از اینکه حقیقت عبودیت را، از او مطالبه نمایند. اگر دعائی کرد و مستجاب نشد بترسد از اینکه شاید گناهانش مانع استجابت شده، و اگر مستجاب شد بترسد از اینکه شاید صدایش مبغوض بوده زود حاجتش را داده اند و از درگاه خود او را رانده اند و در حقیقت این استجابت، مکری درباره او بوده است. اگر بابی از ابواب معرفت و مقدمات معنوی بر او گشوده شد از غرور و تکیه به فهم و کسب خود، بترسد از اینکه لطف الهی را فراموش کرده، در ادای شکر او جل جلاله کوتاهی و سستی نماید آنگاه از فضل خدا محروم و به خذلان مبتلا گشته و به بلای حجاب و فراق که نزد اهل معرفت اشد عذاب است دچار گردد.
چنانچه حضرت امیرالمومنین (ع) می فرماید گیرم که بر عذاب شکیبائی کنم، چگونه می توانم بر دوری و فراق تو صبر نمایم؟ و نیز باید از خاتمه عمر سخت ترسناک باشد زیرا که میزان سعادت و شقاوت آخرکار است. چه اشخاصی که تمام عمر، ظاهرا رو به خیر و سعادت بودند و آخر کار با شقاوت مردند، و نیز باید از پیش آمدن امتحانات شدیده الهیه ترسناک باشد چون همه اهل ایمان در هر مرتبه ای که هستند در معرض این خطرند چنانچه می فرماید: «آیا گمان کردند مردمان که باز داشته می شود به اینکه بگویند ایمان آوردیم و حال آنکه امتحان کرده نشوند» ( سوره عنکبوت / آیه 2).
حضرت ابراهیم و آتش: چون ابراهیم خلیل را در منجنیق گذاردند تا به آتش افکنند گفت: «حسبی الله» یعنی خدا مرا بس است در هرحال و به هیچ چیز دیگر اعتناء ندارم. چون این ادعای بزرگی بود پروردگار عالم او را آزمایش فرموده، جبرئیل را فرستاده گفت ای ابراهیم اگر حاجتی داری بگو تا بر آورم! ابراهیم گفت: حاجت دارم اما نه به تو. گفت: از آنکه حاجت داری بخواه و طلب کن! فرمود: با دانش او به حال من، احتیاج به گفتن نیست.
دانایان از خدا می ترسند: خلاصه هرکس که داناتر است، به عزت و عظمت و بی نیازی حق، و به حقارت و ذلت و نیازمندی خود آگاه تر است، بیشتر می ترسد. چنانچه در قرآن مجید هم می فرماید: «فقط دانایان از خدا می ترسند» ( سوره فاطر/ آیه 28)، و از حضرت رسول (ص) مرویست که فرمود: «حقیقت حکمت و دانائی ترسیدن از خدا است.» از روایات متعدده این طور استفاده می شود که مومن باید همیشه بین خوف و رجاء باشد یعنی از عذاب خدا بترسد و به رحمت و فضل او امیدوار باشد.
در قرآن مجید می فرماید: «از من بترسید اگر ایمان آورنده اید» ( سوره آل عمران/ آیه 175)، و این خوف بر هر مسلمانی لازم است تا اینکه از عذاب الهی بترسد، ترسیدنی که او را از گناه باز دارد.
و در قرآن مجید خطاب به پیغمبر (ص) می فرماید: «بگو من می ترسم که اگر گناه کنم عذاب روز قیامت مرا در گیرد» ( سوره انعام / آیه 16)، و نیز باید امیدی به لطف و کرم خدا داشته باشد که او را به طاعت و عبادت وا دارد نه اینکه موجب غرور و نترسیدن از عذاب شود. در سوره فاطر می فرماید: «شیطان شما را به خدا نفریبد» و در سوره حدید ضمن خطاب به مشرکین می فرماید: «شیطان شما را به خدا فریب داد» ( سوره حدید / آیه 3).
در تفسیر منهج می نویسد: یعنی به اینکه خدای کریم و حلیم است و شما را عذاب نمی کند شما را فریفت. از حضرت باقر (ع) مرویست که «نیست بنده مومنی مگر اینکه در قلب او دو نور است نور خوف و نور رجا و هیچ یک بر دیگری ز یادتی ندارد بلکه هر دو مساوی هستند». در حدیث دیگر از حضرت صادق(ع) مرویست که «مومن اهل ایمان نخواهد بود مگر وقتی که دارای خوف و رجا هر دو باشد، و دارای خوف و رجا هر دو نیست مگر وقتی که به آنچه امید دارد و از آنچه می ترسد، عمل نماید، بلکه سزاوار است که هریک از خوف و رجا در مومن به حد کمال و قوت باشد چنانچه از حضرت صادق (ع) مرویست که «لقمان حکیم در ضمن وصیت به فرزندش فرمود از خدا بترس ترسیدنی که اکر با عبادت جن و انس بر او وارد شوی، گوئی که مرا عذاب می کند و به خدا امیدوار باش امیدی که اگر با گناهان جن و انس بر او وارد شوی گوئی که مرا به رحمت خود
می آمرزد.»
از خدا بترس مثل اینکه او را می بینی: حضرت صادق (ع) می فرماید: «از خدا بترس مثل اینکه او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند، اگر گمان کنی که او تو را نمی بیند پس کافر شده ای و اگر می دانی که تو را می بیند پس در حضور او معصیت کنی، او را پست ترین نگاه کنندگان قرار داده ای»، چون در موقع معصیت اگر کسی تو را بیند و از معصیت تو با خبر شود حیا می کنی و ترک گناه می نمائی اما از خدا خجالت نمی کشی.
نمونه کامل خوف و رجاء: برای اینکه میزان خرابی حالمان بر خودمان روشن شود قدری در حالات امیرالمومنین (ع) که میزان اعمال است دقت کنیم، با اینکه عبادت آن حضرت مطابق عمل جن و انس بوده بلکه یک عمل آن حضرت به نص خاتم الانبیا (ص) افضل از عبادات ثقلین است لیکن در اوقاتی که متوجه عظمت الهیه می گردید و خود و جمیع شوونش را بنده خدا ملاحظه می فرمود و تمام مقامات و کمالات و اعمال خیریه اش را از مبدء فیاض جل و علی مشاهده می فرمود و از خود غیر از نقص و عجز چیزی نمی دید چه ناله ها و عشوه هائی که داشت؟! چنانچه ابودرداء نقل نموده که در مناجات آن حضرت پس از آن که کلمات جانگذاری از آقا شنیدم صدایش خاموش شد، به بالینش رفتم، حرکتش دادم، دیدم مانند چوب خشک شده، گمان کردم از دنیا رفته است!
منـابـع
شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- از صفحه 92 تا 104
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها