آتش زدن کعبه، توسط حصین بن نمیر
فارسی 1592 نمایش |بعد از جریان حره و مرگ مسلم بن عقبه فرمانده جنگ، مردم با حصین بن نمیر بیعت کردند.
مسعودی گوید: حصین بن نمیر رفت تا به مکه رسید و آن را محاصره کرد. ابن زبیر به کعبه پناهنده شد. حصین و سپاهش منجنیق ها و عراده ها را به سوی کعبه بر پاداشتند و با گلوله های سنگ و پارچه های آغشته به نفت، کعبه را هدف گرفتند تا آتش گرفت و ویران شد. در این حال، صاعقه ای فرود آمد و یازده نفر از خدمه منجنیق را سوزانید. آن روز، شنبه سوم ربیع الاول، و یازده روز پیش از مرگ یزید بود. خلاصه، کار بر مردم مکه و عبدالله بن ز بیر دشوار شد و سنگ و آتش و شمشیر دمارشان را در آورد و سراینده سرودشان گفت:
ابــــن نمیر بــــئسما تـــولی قد احرق المقام و المصــــلی
پسر نمیر چه بد کار و بدکردار است. او مقام ابراهیم و نمازگاه را به آتش کشید!
یعقوبی گوید: حصین بن نمیر آن قدر گلوله آتشین زد تا کعبه را ویران کرد. و هنگامی که نبرد فروکش می کرد «عبیدالله بن عمیر لیثی» سخن گوی ابن زبیر بر بام کعبه می رفت و با صدای بلند فریاد می زد: «ای اهل شام! این حرم خداست، حرمی که در جاهلیت پناهگاه ما بود و چرنده در آن یمن بودند. ای مردم شام از خدا بترسید!» و شامیان فریاد می زدند: «اطاعت، اطاعت، حمله، حمله، پیروزی پیش از شب!» و هموازه ادامه دادند تا کعبه آتش گرفت. همراهان ابن زبیر به او گفتند: «آتش را خاموش کنیم» او اجازه نداد و می خواست مردم به خاطر کعبه خشمگین شوند. برخی از شامیان گفتند: «حرمت و طاعت مقابل هم قرار گرفته اند و طاعت بر حرمت چیره گشت!!»
در تاریخ الخمیس و تاریخ الخلفا گوید: پرده های کعبه و سقف آن و شاخ گوسفندی که خداوند فدای اسماعیل کرده و در کعبه آو یزان بود، همه از شراره آتش شامیان سوختند!
طبری و دیگران گویند: ابن زبیر را محاصره کردند و بخشی از ماه محرم و تمام ماه صفر را با او جنگیدند تا روز شنبه سوم ربیع الاول سال 64 فرا رسید، آنگاه بیت الله الحرام را با منجنیق سنگباران کردند و آتش زدند و رجز خواندند. و گفتند:
خطارهمثل الفــــنیق المـــزبد نرمی بها اعواد هذا المسجد
منجنیقی است چون شتر سر مست که با آن چوبهای این مسجد را سنگباران می کنیم. و رجز خوان آنها می گفت:
کیف تـــری صــنیع ام فـــروه تأخذهم بین الصفا والمـــروه
کار این منجنیق را چگونه می بینی.
گفته اند: محاصره تا ابتدای ربیع الآخر که خبر مرگ یزید به آنها رسید، ادامه یافت. یزید چهاردهم ربیع الاول فوت کرده بود.
طبری گوید: حصین بن نمیر در حال جنگ با ابن زبیر بود که خبر مرگ یزید به مکه رسید. ابن زبیر با صدای بلند به آنها گفت: «طغیانگرتان هلاک شد، هریک از شما که می خواهد به این مردم بپیوندد، چنین کند، و هرکس نمی خواهد، به شام برود» ولی آن ها به جنگ با او ادامه دادند تا ابن ز بیر به حصین بن نمیر گفت: «نزدیک من بیا تا با تو سخن بگویم» او نزدیک وی شد و با او سخن گفت که اسب یکی از آن ها شروع به پشکل انداختن کرد و کبوتران حرم آمدند تا از این پشکل دانه بر چینند و حصین اسب خود را نگه داشت تا آنها را نیازارد! ابن زبیر به او گفت: «تو را چه می شود؟» او گفت: «می ترسم اسبم کبوتران حرم را بکشد!» ابن زبیر گفت: «این مقدار را روا نمی داری ولی می خواهی مسلمانان را بکشی؟!» او گفت: «با تو نمی جنگم. اجازه بده خانه را طواف کنیم و باز گردیم» و چنین کرد. گویند: حصین و همراهانش به سوی مدینه رفتند. گویند: اهل مدینه و مردم حجاز در مقابله با شامیان جری شدند؛ تا آنجا که اگر یکی از آنها را تنها می یافتند، لجام مرکبش را می گرفتند و سرنگونش می ساختند! بدین خاطر آنها در لشکرگاه خود گرد آمده و متفرق نمی شدند. و بنی امیه به آنها گفته بودند: «حرکت نکنید تا ما را هم با خود به شام ببرید» و چنین کردند و این سپاه رفت تا وارد شام شد.
منـابـع
علامه سیدمرتضی عسکری- بازشناسی دو مکتب (جلد سوم)– از صفحه 260 تا 263
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها