ولایت اهل بیت (ع) شرط قبولی اعمال
فارسی 1511 نمایش |در قرآن کریم آیه 58 سوره مبارکه بقره آمده است: «و إذ قلنا ادخلوا هذه القریه فکلوا منها حیثئتم رغدا و ادخلوا الباب سجدا و قولوا حطه»، «به بنی اسرائیل گفتیم: موقع ورود به این قریه] بیت المقدس[ از این در معین و با حال رکوع وارد شوید و بگویید ]حطه [که کلمه ی استغفار است».
برخورداری از رحمت خدا از راه ولایت اهل بیت علیهم السلام
حالا رسول اکرم صلی الله علیه وآله سلم می فرمایند: همانگونه که بنی اسرائیل موظف بودند از باب حطه وارد شوند تا مشمول رحمت و مغفرت خدا قرار گیرند، شما هم موظفید از در ولایت ما وارد شوید تا مشمول رحمت خدا قرار گیرید. شیطان می گفت من را از سجده ی بر آدم معاف بدار، برای خودت هرچه بخواهی سجده می کنم! چند هزار سال برای تو سجده می کنم ولی یک لحظه هم برای آدم سجده نمی کنم! فرمود: نمی شود. «باید عبادت من از راهی انجام شود که من می خواهم؛ نه از آن راهی که تو می خواهی». من هزار سال سجده از تو نمی خواهم، یک لحظه سجده برای آدم می خواهم که عبادت من همین است. رسول خدا هم فرموده است آن دری که خدا مقرر فرموده که از آن در بندگان او وارد شوند و به سوی او بروند، در خانه ی اهل بیت من است. در خانه ی امیرالمومنین علی و فرزندان معصوم علی علیه السلام است که باب حطه اند. «ما کشتی نوحیم»، هرکس در آن کشتی نشست، از غرق نجات می یابد وگرنه غرق می شود.
فریاد حسرت آمیز برخی از مسلمانان
«ونحن جنب الله الذی ینادی من فرط فینا یوم القیامه بالحسره و الندامه»
روز قیامت، آنان که در معرفت و محبت ما کوتاهی کرده اند فریادشان بلند خواهدشد که: «یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله» (زمر/56)، ای افسوس که درباره ی جنب الله کوتاهی کردم؛ آن جنب الله ما هستیم. ما آن ریسمان محکم خدا هستیم که هرکس متمسک به آن شود، در صراط مستقیم هدایت افتاده است». خداوند فرموده: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا».
یکی از القائات شیطانی که به ذهن و زبان برخی از ناپختگان افتاده است وسوسه ی اکتفا به قرآن است که مرتب می گویند: بله؛ ما قرآن را قبول داریم و هرچه که در قرآن است می پذیریم. این همان است که عمربن خطاب آن را پایه گذاری کرده و فرقه ی وهابیه آن را ترویج می نماید، این حرف از اوست که در کنار بستر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سلم درحالی که آن حضرت در آخرین ساعات عمر شریفش می خواست نوشته ای در باب ولایت علی علیه السلام به دست امت بدهد گفت: «حسبنا کتاب الله» کتاب خدا و قرآن در دست ما هست ]و نیازی به چیز دیگر نداریم[. در صورتی که خود قرآن همانگونه که مکرر عرض کرده ام، می گوید: باید من کنار مبینم که آورنده ی من و رسول خداست قرار گیریم. رسول هم فرموده است پس از من عترت و اهل یبیت من باید کنار کتاب خدا قرار گیرند و مبین مجملات آن باشند و این دو نباید از هم جدا شوند (فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض).
کدام قرآن نجات بخش است؟
قرآن جدا شده ای از عترت نه تنها هادی نیست بلکه مضل است. مگر خودش نمی فرماید: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لا یزید الظالمین الاخسارا» (اسراء/82)، «قرآن تنها برای مومنان به ولایت علی شفابخش است، درباره ی ظالمان منحرف از ولای علی خسارت بار و زیانبخش است».
معاویه همین که آنرا روی سر گرفته بود به جنگ علی علیه السلام رفت و آن همه خونریزی ها کرد. امروز هم دنباله روهای پسر خطاب و معاویه اند که دم از قرآن تنها می زنند و سخن از عترت و اهل بیت رسول صلی الله علیه وآله و سلم به میان نمی آورند و در عین حال خود را متدین و معتقد به قرآن می دانند! اینان همان کسانی هستند که قرآن درباره شان فرموده است: «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا* الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا»(کهف/104-103)، «بگو آیا می خواهید زیانکارترین مردم را به شما بشناسانم؟ آنها کسانی هستند که از راه به بیراهه افتاده اند و در عین حال می پندارند که راه نجات همان است که آنها می روند».
قبولی عبادات با تبعیت از اهل بیت اطهار علیهم السلام
مردی خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد: در میان مخالفین شما که ولایت شما را قبول ندارند، افرادی هستند که بسیار خوبند. صادق و امینند. اهل عبادت و خضوع و خشوعند. آیا اینها از اعمالشان بهره ای نمی برند؟ امام قصه ای برای او نقل کردند و فرمودند: در بنی اسرائیل مردی عابد و زاهد بود. مشکلی برایش پیش آمد. چهل شبانه روز مشغول عبادت شد و از خدا تقاضای حل مشکل کرد و نتیجه ای نگرفت! خدمت حضرت عیسی علیه السلام آمد که نبی و ولی زمان بود گفت: آقا عجیب است! من چهل شبانه روز عبادت کردم و خدا خدا گفتم ولی مشکلم حل نشد! از شما تقاضامندم دعایی درباره ی من بفرمایید تا مشکل من حل شود و بفهمم گیر کار من در کجاست و سر بی اعتنایی خدا نسبت به دعای من چیست. حضرت عیسی علیه السلام نمازی خواند و دست به دعا برداشت. خطاب آمد به این مرد بگو: از آن دری که من باز کرده ام رو به من نمی آیی! من نبوت و ولایت عیسی را، راه بندگی بندگان خود قرار داده ام و تو از راه دیگر می روی و هرگز به هدف نمی رسی!! اگر آنقدر بنالی که رگ گردنت قطع شود، اجابتت نخواهم کرد! حضرت عیسی علیه السلام رو به او کرد و گفت: مگر تو در نبوت من شک داری؟ او شرمنده شد و گفت: تاکنون در نبوت شما تردید داشتم ولی اینک توبه کردم و ایمان آوردم. امام صادق علیه السلام پس از نقل این قصه فرمود: «ولایت ما اهل بیت نیز چنین است. عبادت هیچ عبادت کننده ای مقبول درگاه خدا نخواهد شد مگر اینکه از در ولایت ما وارد گشته و با هدایت ما راه به خدا برود و شک و تردید در امر ولایت ما نداشته باشد».
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره توبه(جلد دوم) – از صفحه 474 -479
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها