اعلامیه جهانی حقوق بشر اسلام (1)
فارسی 562 نمایش |اعلامیه جهانی حقوق بشر دارای سی و دو ماده می باشد که عبارتند از:
1- حق حیات
ماده اول
الف- حیات، عطای خداوندی و حق حیات همه انسان ها تضمین شده است، همه دولت ها و جمعیت ها و افراد به حمایت و دفاع از حق حیات در مقابل هرگونه تعدی و وارد شدن هرگونه اخلال بر بقای طبیعی آن، بیماری ها و بلاهای طبیعی و انسانی مکلف اند، و جدا کردن هیچ روحی از بدن بدون مقتضی شرعی جایز نیست.
ب- استفاده از هر وسیله ای برای نابود کردن چشمه سار حیات بشری- اعم از کلی و جزئی – حرام است.
ج- حفظ ادامه حیات بشری، تا آن جا که خدا بخواهد، واجب است، خواه محافظت هر فردی بر حیات خود در مقابل تعدی دیگران یا تعدی بر خویشتن – مانند انتحار – یا محافظت درباره حیات دیگران.
د- بر هر کسی که مورد استضعاف قرار گرفته و حیات و کرامت او از ناحیه عوامل طبیعی یا از طرف قدرتمندان مورد تهدید واقع شده، واجب است به دفع استضعاف و دفع خطر از حیات و کرامت خویشتن قیام کند، به هر نحو مشروعی که توانایی آن را دارد. هرکس به انجام این تکلیف قیام نکند، در مستضعف ساختن خود و تهدید کرامت و حیات خویشتن، به ظالم و یا علت طبیعی که موجب ناتوانی او در حوزه حیات و کرامت او شده، کمک نموده و از کسانی است که: هنگامی که فرشتگان آنان را در حال مرگ در وضعی درمی یابند که تن به استضعاف داده و ستم بر خویشتن نموده اند، از آنان می پرسند: شما در زندگی دنیوی در چه حال بودید؟ آنان پاسخ می دهند: ما در روی زمین مستضعف بودیم. فرشتگان می گویند: مگر زمین خدا پهناور نبود تا در آن مهاجرت کنید؟ آنان کسانی هستند که منزلگه نهایی آنان دوزخ است و دوزخ سرنوشت بدی است. (نساء/آیه 97). معلوم است که وجوب مهاجرت در روی زمین پهناور خداوندی، مثالی است برای بیان یکی از وسایل نجات خویشتن از ظلم و استضعاف.
هـ - اسقاط جنین حرام است مگر به جهت ضرورتی که شرع، با نظر به آن ضرورت، تجویز نموده باشد.
ماده دوم
الف- وضع بهداشت و برخورداری از خدمات اجتماعی و خانواده از طرف جامعه و دولت، با آماده کردن همه وسایل عمومی که وضع بهداشت و زندگی اجتماعی – در حدود امکانات به آن ها نیازمند است، حق هر انسانی است و باید تأمین و مراعات شود.
ب- دولت باید حق هر انسان را برای یک زندگی با کرامت که کفایت او و اشخاص تحت کفالت او را تحقق ببخشد، ضمانت نماید. موضوع این حق، خوراک و پوشاک، مسکن، تعلیم و تربیت، معالجات و دیگر نیازهای اساسی را شامل می شود.
تبصره: برخورداری از خدمات اجتماعی و زندگی با کرامت به کسانی اختصاص دارد که با اراده خود، شایستگی خدمات اجتماعی و کرامت انسانی را از خود سلب نکرده باشند.
ماده سوم
الف- در حالت جنگ و نزاع های مسلحانه، کشتن کسانی که در جنگ و نزاع شرکت نکرده اند، مانند کهنسالان و زنان و کودکان جایز نیست، و مجروح و مریض حق معالجه دارند، و اسیر حق اطعام و مسکن و پوشاک دارد. مثله کرن کشته شدگان حرام است، و تبادل اسیران و دیدار و اجتماع خانواده هایی که موقعیت های جنگی آنان را از یکدیگر جدا کرده، به مقتضای حکم شرع، جایز است.
ب- بریدن درخت و تلف کردن زراعت و حیوانات غیر موذی، اعم از اهلی و غیر اهلی جایز نیست. همچنین، تخریب ساختمان های مسکونی دشمن، با شکستن و کوبیدن و یا کندن آن ها و غیر آن جایز نیست، مگر برای ضرورتی که شرع ، امور مزبور را به جهت آن تجویز نموده باشد.
ماده چهارم
گرفتن و بازداشت انسان، یا مقید ساختن آزادی یا تبعید یا کیفر دادن، بدون علت شرعی جایز نیست، و هیچ انسانی را نمی توان شکنجه بدنی یا روانی نموده و یا مورد هر نوع آزارهای موجب ذلت و قساوت بار یا مخالف کرامت انسانی قرار داد. هم چنین، هیچ فرد انسانی را نمی توان مورد آزمایش های طبی و علمی قرار داد، مگر با رضایت خود او و مشروط به این که سلامت و زندگی او در معرض خطر قرار نگیرد، و وضع قوانین استثنایی که امور ممنوعه فوق را در اختیار سلطه های اجرایی قرار بدهد، جایز نیست.
ماده پنجم
هر انسانی حق دارد در یک محیط پاکیزه سالم زندگی کند و بر دولت و جامعه تکلیف است محیط زیست را از هرگونه آلودگی های مضر به حیات انسانی پاک کند، خواه محیط شهری باشد و خواه محیط های خارج از شهر که آلودگی آن ها به محیط آبادی های مورد استفاده انسان ها ضرر بزند، و هم چنین است از دریا ها و فضاهایی که با زندگی انسان ها در ارتباط می باشند.
تبصره: بدان جهت که حق حیات، شامل همه زنده ها - اعم از انسان و دیگر جانداران است- اگر چه آن جانداران سودی برای انسان هم نداشته باشند- مادامی که موذی نباشند، بنابراین بر صاحب حیوان و یا هرکسی که حیوان در زیر سلطه اوست، واجب است که بر آماده کردن همه وسایل و عوامل زندگی حیوان (خوراک، آشامیدنی، مسکن، مداوا و دیگر وسایل و عوامل زندگی) قیام کند و در صورتی که مالک و یا هرکسی که حیوان زیر سلطه او قرار دارد، به این تکلیف عمل نکند، اگر گوشت حیوان قابل استفاده باشد، نمی تواند از گوشت آن حیوان استفاده نماید، و اگر به هیچ یک از این دو امر قیام نکرده، باید دست از حیوان بردارد، تا کسانی دیگر وسایل زندگی آن حیوان را آماده نمایند، یا آن را به شخصی یا موسسه ای منتقل سازد بتوانند زندگی حیوان را نجات بدهند و جان حیوان متزلزل نشود. اگر مالک حیوان یا هرکسی که حیوان زیر سلطه اوست، از همه این تکالیف امتناع ورزید، دولت یا جامعه و حتی هر فردی از انسان ها که توانایی داشته باشد، باید زندگی حیوان را، با ملاحظه صلاح حیوان و صاحب آن، نجات بدهد.
2- حق کرامت
ماده ششم
الف- کرامت، حقی است که وجود آن برای همه انسان ها تضمین شده است. همه افراد بشر یک خانواده اند و بندگی خدا و فرزند بودن آنان به آدم علیه السلام، آنان را با یکدیگر متحد ساخته است. همه مردم در کرامت ذاتی، که خداوند سبحان به همه مردم عطا فرموده، و نیز اصل تکلیف و مسئولیت فطری، بدون تفکیک از جهت نژاد و زبان یا اقلیم و تبعیت یا اعتقاد دینی که از هوی و بدعت های بی اساس ناشی نشده باشد، با یکدیگر مساوی اند، مگر کسی که این کرامت را به سبب جنایت یا خیانت یا اشاعه فساد از خویشتن سلب نماید و نیز کسی که به خدا شرک بورزد و یا او را انکار کند، زیرا کسی که آن بدیهی ترین و کامل ترین موجود را – که ملاک همه ارزش ها به او مستند است و همه آغاز و انجام هستی به اختیار اوست- انکار کند یا برای او شریک قرار بدهد، خائن به خویشتن است و در صورت تأثیر شخصیت در جامعه، به دیگر جامعه نیز خیانت ورزیده است و کسی که به خویشتن و جامعه خیانت می کند، کرامت را از خویشتن سلب نموده است، مگر این که از نظر فکری و وجدانی به استضعاف کشیده شده باشد. هم چنین، همه مردم در کرامت ذاتی، بدون تفکیک در کرایش های سیاسی یا وضع اجتماعی و غیر این موضوعات که به عنوان آرمان ها و هدف گیری ها اعتبار می شوند، مساوی اند.
ب- منتفی شدن حق کرامت ذاتی از یک انسان به سبب امور فوق موجب منتفی شدن حق حیات او نمی گردد، مادامی که شرع اسلامی کیفر او را اجرا نکرده باشد؛ همان گونه که پیش از اجرای قصاص درباره کسی که مرتکب قتل نفس محترمه با تعمد شده باشد، او اگر چه کرامت ذاتی را از خود سلب نمود، زیرا با ارتکاب چنین قتلی، انسانی را با اهمیت ترین حقوق که عبارت از حق حیات می باشد، محروم نموده – با این حال، حق حیات قاتل، تا پیش از اجرای کیفر محفوظ است و نباید از غذا مسکن، پوشاک و معالجه محروم شود.
ج- همه مردم به منزله خاندان خداوندی هستند و محبوب ترین آنان نزد خداوند، سودمندترین آنان نسبت به اعضای خانواده خداوندی است. قطعی است هیچکس بر دیگری برتری ندارد، مگر به وسیله تقوا (کرامت اکتسابی ارزشی) که تمامی ارزش های عالی انسانی به آن مربوط است. هم چنین، عقاید صحیح و اعمال نیکو در ارتباطات چهارگانه ( ارتباط انسان با خویشتن، ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با جهان هستی، و ارتباط انسان با همنوعان خود) ضامن رشد و کمال این کرامت ارزشی در مسیر حیات معقول او است.
د- هر انسانی حق دارد در یک محیط پاک از مفاسد و بیماری های اخلاقی زندگی کند تا بتواند ذات خود را از نظر بعد معنوی بسازد و بر دولت جامعه است برای ایفای حق و اجرای آن اقدام نماید.
ماده هفتم
الف- زن در کرامت انسانی، با مرد مساوی است و در برابر حقوقی که دارد، تکالیفی بر عهده اوست. زن دارای شخصیت اجتماعی است و در تعهدات و جریانات مالی خود صاحب استقلال است و نیز حق حفظ نام و نسب خویشتن را دارا می باشد.
ب- مرد نسبت به اداره معاش خانواده مکلف است، و نیز مسئولیت مدیریت نظام خانوادگی طبق صلاح خانواده، برعهده اوست.
ماده هشتم
مراعات احترام هر انسان و حفظ آبروی اجتماعی او در زمان زندگی و پس از مرگش واجب است و دولت و جامعه به حمایت از بدن و مدفن او مکلف می باشند.
ماده نهم
الف- هر انسانی، حق دارد در امنیت جانی و دینی و خانواده گی ... زندگی کند.
ب- برخورداری از امتیازات دینی، مشروط به استناد آن دین به یک سند الهی است، مانند کتب سه گانه قرآن و تورات و انجیل، و هم چنین اتباع زرتشت (مجوس) و صابئین. اما عقاید ساختگی که به هیچ سند الهی مستند نباشد، صاحبان آن ها، حق برخورداری از امتیازات دینی را ندارند، هر چند حق حیات و کرامت ذاتی آنان- مادامی که خود موجب سلب آن دو حق از خود نباشد- محفوظ می باشد و صاحبان عقاید ساختگی نمی توانند عقاید خود را، در صورتی که اخلال به حیات معنوی و ذهنیات سالم جامعه داشته باشد، منتشر نماید.
ج- هر انسانی، حق استقلال در شئون زندگی خاص خود، در مسکن خانواده، ارتباطات و مال خود دارد و هیچ گونه تفتیش و تحت نظر قرار دادن و تباه ساختن آبرو جایز نیست و بر دولت و جامعه واجب است حمایت از هر انسانی در مقابل دخالت زورگویانه در زندگی او (در ضمن مراعات احکام شرعی).
د- احترام مسکن هر شخص در هر حال محفوظ است و داخل شدن در آن بدون اجازه اهل آن و یا به صورت غیر مشروع جایز نیست، و خراب کردن مسکن و مصادره و فراری دادن اهل مسکن از آن جایز نیست، مگر با مجوز شرعی.
تبصره: بدان جهت که تجویز شرع در بند «د»، درباره تخریب مسکن یا مصادره و غیر آن مبتنی بر احکام ثانویه می باشد، از این رو بر حاکم واجب است در صادر نمودن حکم، حداکثر احتیاط را به کار ببرد تا بدون علت، به حیات و کرامت انسانی اخلالی وارد نشود.
ماده دهم
الف- در ساختار جامعه، یک تشکل بنیادی است و ازدواج، اساس تکوین آن است و همه مردان و زنان حق ازدواج دارند و هیچ قیدی – که منشأ آن، نژاد و رنگ و تابعیت باشد- نمی تواند در برخورداری از این حق جلوگیر باشد.
ب- بر جامعه و دولت تکلیف است وجود هرگونه مانع را از مقابل ازدواج ها بردارند و طرق و وسایل آن را آسان ساخته و از «خانواده» و رعایت آن، حمایت نمایند.
3- حق تعلیم وتربیت
ماده یازدهم
الف- هر کودکی از هنگام تولد، بر پداران و جامعه و دولت حق حضانت و تربیت و رعایت بهداشتی و مادی و معنوی دارد. هم چنین، حمایت مادر و جنین و بذل عنایت مخصوص بر آن دو واجب است.
ب- پدران و هرکسی که در حکم پدران باشد، حق اختیار نوع تربیتی را دارند، که برای فرزندان خود می خواهند، با وجوب مراعات مصلحت فرزندان در پرتو ارزش های اخلاقی و احکام شرعی.
ج- پدرها و مادرها حقوقی بر فرزندان خود دارند و نیز خویشاوندان به مقتضای احکام شرع، حقوقی بر یکدیگر دارند.
ماده دوازدهم
الف- طلب علم برهر کسی که توانایی آن را داشته باشد، واجب است. تعلیم انسان ها بر دولت و جامعه تکلیف است، بنابراین بر دولت و برهرکس از فرد و جامعه ای که توانایی دارند، تأمین طرق و وسایل تعلیم را آماده ساختن واجب است. هم چنین واجب است بر آنان، تضمین تنوع تعلیم، به طوری که مصالح جامعه را برآورد و معرفت دین اسلام و حقایق عالم هستی و تصرف معقول در آن حقایق را به سود بشریت امکان پذیر سازد. این حق، «حق توجیه صحیح ذهن و فکر بشری» نامیده می شود.
ب- هر انسانی، نسبت به موسسات مختلف تربیت و توجیه – از خانواده گرفته تا مدرسه و دانشگاه و وسایل رسانه های گروهی و غیر آن – حق دارد تا او را از جهت کمالات دنیوی و دینی تربیت نمایند. این تربیت، تا به آن اندازه باید هماهنگ و تکاملی باشد که شخصیت انسان را برویاند و ایمان او به خدا و احترام به حقوق و تکالیف را تشدید و تکمیل کند. قطعی است اجرای حق تعلیم و تربیت، معرفت حقوق اصلی چهارگانه دیگر( حق حیات، حق کرامت، حق آزادی مسئولانه و حق مساوات) را نیز به ثمر می رساند این حق، «حق تربیت توجیهی» یا «توجیه تربیتی» نامیده می شود.
منـابـع
محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 165 تا 172
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها