نمونه ای از شجاعت امام علی (ع) در جنگ صفین
فارسی 1943 نمایش |ماه ها آتش جنگ صفین شعله ور بود و سپاه علی علیه السلام با سپاه معاویه می جنگیدند. صعصعة بن صوحان می گوید: روزی یکی از سپاهیان بی باک معاویه به نام «کریب بن صباح» که در شجاعت و اقتدار، مشهور بود به میدان تاخت و فریاد زد: چه کسی آماده است به جنگ من آید؟ یکی از سربازان سپاه علی علیه السلام به نام مرتفع بن وضاح به جنگ او رفت، ولی طولی نکشید که بدست او کشته شد. – باز فریاد زد: چه کسی به جنگ من می آید؟ این بار «حارث بن جلاح» به جنگ او رفت، او نیز بدست کریب کشته شد. برای بار سوم فریاد زد: کیست به جنگ من آید؟ این بار «عابدبن مسروق» به جنگ او شتافت، عابد نیز به دست او کشته شد. کریب که با کشتن آنها، مغرور شده بود، جنازه آن سه شهید را روی هم گذاشت و بالای آن سه جنازه رفت و ایستاد و فریاد زد «من یبارز»، کیست که به جنگ من بیاید؟ امام علی علیه السلام از صف خارج شد و به سوی او تاخت و فریاد زد: وای بر تو ای کریب! من تو را از عذاب سخت الهی بر حذر می دارم و به سوی سنت خدا و رسولش دعوت می کنم، وای بر تو! معاویه تو را بر آتش دوزخ وارد کند. کریب که مست غرور و تکبر بود، در پاسخ علی علیه السلام گفت: از این گفتارها بسیار شنیده ام، ما نیازی به اینها نداریم، اگر می خواهی به پیش بیا، چه کسی است که شمشیر بران مرا بخرد، شمشیری که این (جنازه ها) اثر او است؟ امام علی علیه السلام در حالی که می گفت: لاحول و لا قوه إلا بالله؛ به سوی کریب حرکت کرد. پس از درگیری، چنان ضربتی بر او زد که همان دم کشته شد و در خون خود غلطلید. آنگاه امام علی علیه السلام خطاب به سپاه معاویه فرمود: چه کسی به جنگ من می آید؟ شخصی به نام «حارث بن وداعه» به جنگ علی علیه السلام آمد، طولی نکشید که به دست آن حضرت کشته شد. بار دیگر فرمود: چه کسی به جنگ من می آید؟ این بار «مطاع بن مطلب عنسی» به میدان آمد و همان دم به دست امام کشته شد. بار سوم فرمود: چه کسی به جنگ من می آید؟ هیچکس جواب امام را نداد، امام علی علیه السلام آیه 194 سوره بقره را خواند، که مفاد آن این است که در برابر تجاوز متجاوزان باید مقابله به مثل و قصاص کرد، و خداوند یار و یاور پرهیزکاران می باشد. در این میان عمروبن عاص به معاویه گفت: اکنون فرصت خوبی است و علی علیه السلام سه نفر از شجاعان و قهرمانان تو را کشته است برخیز و به میدان او برو، که من امیدوارم بر او چیره گردی و خداوند تو را بر او پیروز گرداند. معاویه در پاسخ گفت: «و الله لن ترید ان اقتل فتصیب الخلافه بعدی، اذهب الیک عنی فلیس مثلی یخدع»، سوگند به خدا تو چیزی جز این نمی خواهی که من با رفتن به میدان علی علیه السلام کشته شوم، و آنگاه بعد از من، مقام خلافت را تصاحب کنی، از من دور شو، افرادی مثل من گول حیله های تو را نمی خورند..
منـابـع
محمد محمدی اشتهاردی- داستان دوستان – از صفحه 245 تا 247
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها