تفسیر آیه 101 سوره نحل در بیان مفهوم نسخ

فارسی 1255 نمایش |

آیه ی 101 از سوره مبارکه ی نحل، اشاره به مسأله ی "نسخ در احکام" است، یعنی حکمی از طرف خدا روی موضوعی براساس مصلحت خاصی تا مدت معینی مقرر می شود و پس از انقضای آن مدت، مصلحت آن حکم منتفی می شود و قهرا  خود حکم نیز منتفی می گردد و حکم ثانوی، جای حکم اولی را می گیرد و از این جریان در اصطلاح دینی، تعبیر به «نسخ حکم» می شود، در نتیجه آن حکم منسوخ نامیده می شود و حکم ثانوی ناسخ معرفی می گردد. این نسخ در احکام و تشریعات مانند «بدا» در تکوینیات است؛ ازباب مثل حادثه ای را خدا مقدر کرده برای زید که در فلان روز و فلان ساعت به او برسد، آنگاه حادثه ی دیگری را هم مقدر کرده که در همان روز و همان ساعت پیش بیاید و مانع وقوع آن حادثه ی پیشین گردد؛ در این صورت است که گفته می شود بدا حاصل شد. بدا یعنی ظهور بعد الخفاء. مطلبی که از ما پنهان بود آشکار شد. مثلا فرض می کنیم خدا بنیه و ساختمان جسمانی زید را طوری تنظیم کرده که تا هفتاد سال استعداد زنده ماندن را داشته باشد، یعنی مقدر شده که هفتاد سال عمر کند، آنگاه باز مقدر کرده که اگر او در فلان روز از عمرش، صله رحم کرد و احسانی به خویشاوندانش نمود، بیست سال دیگر بر مدت عمرش افزوده  شود و در نود سالگی بمیرد و اگر در فلان روز او قطع رحم کرد و از خویشاوندش برید، بیست سال از مدت عمرش کاسته  شود و در پنجاه سالگی بمیرد؛ یعنی در هر دو صورت بدا حاصل شده و مقدر اول تغییر کرده و مقدر دوم جای آن نشسته است و خود این تغییر هم به تقدیر خدا بر اساس مصلحتی بوده است که از دید ما پنهان است. پس بدا یعنی تغییر سرنوشت و تغییر مقدر، آن هم بر اثر دخالت اعمال نیک و بد انسان. نظیر این جریان در احکام و تشریعیات تحت عنوان نسخ ارائه می گردد. از باب نمونه، قبله ی مسلمانان از اول بعثت تا سال اول هجرت، بیت المقدس بوده است و به هنگام نماز رو به سمت آن می ایستادند، در سال اول هجرت دستور رسید که از این پس کعبه را قبله قرار دهند و به هنگام نماز رو به سمت آن بایستند، یعنی حکم استقبال بیت المقدس در حین نماز نسخ شد و حکم استقبال کعبه جای آن نشست و این بدین معنا نیست که حکم به استقبال بیت المقدس (العیاذبالله) اشتباهی و باطل بوده است، بلکه به این معناست که تا سال اول هجرت، مصلحت الهیه مقتضی بوده که بیت المقدس، قبله باشد و از آن سال به بعد تا روز قیامت کعبه قبله باشد. پس نسخ، در واقع، اعلام انقضای مدت حکم نخستین است نه باطل بودن آن.

نسخ در ادیان، به منزله ی اعلام بطلان ادیان سابق نیست

قوم یهود اصرار بر این داشتند که نسخ در احکام و دین خدا جایز نیست زیرا کاشف از این می شود که خدا حکمی را بدون داشتن مصلحتی جعل کرده و سپس به اشتباه خود پی برده و آن را تغییر داده است و حال آنکه خدا منزه از جهل به مصالح احکام است،  ولی ما می گوییم موضوع سخن در نسخ، علم به دو مصلحت در دو زمان است که در یک مدت معینی از زمان، تحت شرایط خاصی حکم مخصوصی وضع می شود و در یک مدت دیگر از زمان، تحت شرایط خاصی حکم مخصوص دیگری وضع می گردد و خداوند عالم به مصالح گوناگون در زمان های متعدد، تحت شرایط خاص آن زمان ها احکام گوناگون وضع می کند و لذا ادیان متعدد با شرایع مختلف در طول زمان های گذشته به صورت صحف نوح و ابراهیم علیهما السلام و تورات موسی علیه السلام و انجیل عیسی علیه السلام آمده و نسخ شده اند و نوبت به قرآن محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسیده و بر اساس مصلحت الهیه تا روز قیامت دین ثابت برای عالم انسان خواهد بود که «حلال محمد حلال ابدا الی یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الی یوم القیامة»؛ و در برخی از آیات قرآن نیز اگر ناسخ و منسوخ داشته باشیم مانند تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه براساس همین مبنا که گفتیم می باشد که بر حسب اختلاف مصالح تحت شرایط از حیث زمان و مکان بوده است. حاصل اینکه نسخ در ادیان به معنای اعلام انقضای مدت دین سابق است نه اعلام بطلان آن.

قانون نسخ در ادیان با علم خدا منافات ندارد

حالا آیه ی مورد بحث می فرماید: «و اذا بدلنا آیه مکان آیه والله اعلم بما ینزل قالوا انما انت مقتربل اکثرهم لا یعلمون»؛ ما وقتی آیه ای را تبدیل به آیه ی دیگر می کنیم، یعنی حکمی را ضمن آیه ای می آوریم و حکم قبلی را که ضمن آیه ی دیگری بوده است نسخ می کنیم،  آنها که از رمز و حقیقت کار آگاهی ندارند به تو ای رسول مکرم می گویند تو به خدا افترا می بندی و از پیش خود احکامی جعل می کنی و به خدا نسبت می دهی و حال آنکه احکام خدا تبدیل پذیر نمی باشد و منسوخ نمی گردد. تو امروز حکمی را جعل می کنی و فردا آن را نسخ می کنی و نسخ، علامت جهل به حکم واقعی است و خدا منزه از جهل است. پس تو مفتری هستی و افترا به خدا می بندی و احکام خود ساخته ات را به حساب خدا می گذاری. نه چنین نیست که این مردم نادان می گویند: «بل اکثرهم لا یعلمون»؛ اینان نه خبر از ملاک تشریع حکم دارند و نه رمز نسخ و تبدیل حکم را می دانند. «والله اعلم بما ینزل» تنها خداست که عالم به مصالح احکام از حیث شرایط زمان و مکان و حالات بشر می باشد و خوب می داند که چه حکمی در چه شرایطی دارای مصلحت است و آن را نازل می کند و لذا می فرماید: «قل نزله روح القدس من ربک بالحق» (نحل/102«]ای پیامبر[ بگو ]به اینان[ این قرآن را روح القدس از جانب پروردگارت به گونه ی حق ]و دارای حکمت[ نازل کرده است».

در قرآن کریم از جناب فرشته آورنده ی وحی به عناوین متعدد تعبیر شده است، یک جا روح الامین آمده: «نزل به الروح الامبین* علی فلبک» (شعرا/193-194) و یک جا جبریل گفته شده: (قل من کان عدوا لجبریل فإنه نزله علی قلبک) (بقره/97 و در این آیه هم به عنوان روح القدوس معرفی گشته: (قل نزله روح القدس من ربک بالحق). به هرحال آنچه که من به عنوان قرآن بر شما می خوانم از آیات ناسخ و منسوخ، نازل شده ی از جانب خدا به وسیله ی روح القدس (فرشته ی وحی) است. (لیثبت الذین آمنوا وهدی و بشری للمسلمین)؛ به این منظور که افراد با ایمان را در مسیر ایمان ثابت قدم گرداند و هدایت و بشارتی برای عموم مسلمانان (حتی آنان که هنوز اینان در قلبشان جایگزین نشده است) باشد. حاصل اینکه وجود قانون نسخ در ادیان و احکام الهی هیچگونه منافاتی با علم محیط خدا به مصالح واقعی ندارد، بلکه تربیت انسان و تنظیم برنامه ی زندگی جامعه ی بشری بر حسب اختلاف شرایط زمانی و مکانی و حالات گوناگون انسان، ایجاب تغییر و تبدیل و جابجا نمودن احکام می نماید تا به برنامه ی نهایی ثابت که آن را خدا می داند منتهی گردد (بل اکثرهم لایعلمون). آری، اکثریت مردم آگاهی از رموز تشریع احکام و سپس نسخ برخی از آنها را  ندارند و اقلیتی هم که توجه دارند، بر اساس داشتن روح عناد و اسکتبار، از قبول آن امتناع می رزند و زبان به اعتراض عاری از هر گونه دلیل می گشایند.

منـابـع

سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره نحل – از صفحه 412 تا 415

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها