نسبت بین جزا و عمل

فارسی 3176 نمایش |

توافق جزاء و عمل به این معناست که جزای عصیان بیش از آن نخواهد بود گرچه کمتر از آن ممکن است؛ زیرا عفو یا تخفیف، با حکمت و رحمت مخالف نیست؛ و جزای اطاعت موافق آن است، یعنی کمتر از آن نخواهد بود، گرچه بیشتر از آن ممکن است؛ زیرا افزایش پاداش، با عدل و رحمت و احسان مخالف نیست، از این رو خداوند وعده ی آن را داده است. پس "جزای وفاق" درباره ی تبهکاران، به این معناست که کیفر آنها بیش از عمل آنها نیست و درباره ی مؤمنان به این معناست که پاداش آنها کمتر از عمل آنها نخواهد بود، بلکه خدای سبحان به آنان بیش از مقدار استحقاق پاداش می دهد: «من جاء بالحسنة فله خیر منها؛ هر كس نيكى به ميان آورد پاداشى بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ايمنند.» (نمل/ 89)
بر این اساس کیفر و پاداش مانند هم نیست، زیرا عقاب و کیفر، اگر محقق شده، تبهکار مشمول عفو یا تخفیف عذاب نشود، معادل عمل است نه بیشتر: «وجزاؤا سیئة سیئة مثلها؛ جزاى بدى مانند آن بدى است.» (شوری/ 40) ذره ای بیش از استحقاق تبهکار، کیفر وجود ندارد، چنانکه ظلم به مقدار مثقال ذره (نساء/ 40) و فتیل (نساء/ 49) و نقیر (نساء/ 124) از خدا نفی شده است. اما درباره ی پاداش حسنات، گاهی می فرماید: کسی که کار نیکی کند، بهتر از آن را پاداش میگیرد: «من جاء بالحسنة فله خیر منها» (نمل/ 89) و گاه پاداش ده برابر می شود: «من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها؛ هر كس كار نيكى بياورد ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت.» (انعام/ 160) و گاهی هم هزار و چهار صد برابر و یا بیشتر: «مثل الذین ینفقون أموالهم فی سبیل الله کمثل حبة أنبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مأة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم؛ داستان کسانى که مالشان را در راه خدا مى بخشند چون داستان دانه اى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه اى صد دانه [باشد]، و خدا براى هر کس بخواهد [پاداشى] چند برابر مى دهد و خدا وسعت بخش داناست.» (بقره/ 261)
غرض آن که در قرآن کریم نیامده است که پاداش حسنات وفاق آنهاست، بلکه فقط درباره ی سیئات آمده است که کیفر بیش از آنها نخواهد بود: «جزاءا وفاقا؛ كيفرى مناسب [با جرم آنها].» (نبأ/ 26) درباره پاداش حسنات حد معینی ذکر نشده است، بلکه در آیات متعدد از افزایش پاداش سخن به میان آمده، تا آن جا که می فرماید: «والله واسع علیم؛ خداوند گشايشگر داناست.» (بقره/ 261) یعنی مقدار مضاعف، به وسعت رحمت الهی است و خداوند علیم می داند که چه اندازه به چه کسی در چه حسنه ای عطا کند؛ چنانکه درباره ی صابران می فرماید: «إنما یوفی الصابرون أجرهم بغیرحساب؛ بى‏ ترديد شكيبايان پاداش خود را بى‏ حساب [و] به تمام خواهند يافت.» (زمر/ 10) "بغیر حساب" به معنای "بیحساب" نیست، چون هیچ کاری در جهان منظوم هستی امکانی بی حساب نیست، چه در دنیا و چه در برزخ و قیامت. نظام عالم، نظام علی و معلولی است و خدای سبحان هرکاری را به اندازه و هندسه خاص انجام می دهد: «إنا کل شیء خلقناه بقدر؛ ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريده ‏ايم.» (قمر/ 49) بنابراین چیزی بی حساب نخواهد بود بلکه منظور از "بغیر حساب" این است که به قدری به صابران پاداش می دهد که به حساب در نمی آید. خلاصه آن که پاداش بر پایه ی احسان و تفضل، و کیفر بر پایه قسط و عدل مقرر است.

راز کیفرهای مضاعف
اما این که در برخی گناهان، کیفر مضاعف مطرح شده است، خروج از اصل کلی «جزاؤا سیئة سیئة مثلها؛ جزاى بدى مانند آن بدى است.» (شوری/ 40) به صورت تخصیص عام یا تقیید مطلق نیست، که در این صورت ظلم خواهد بود و خداوند، هرگز ظالم نیست: «ولا یظلم ربک أحدا؛ پروردگار تو به هيچ كس ستم روا نمى ‏دارد.» (کهف/ 49) «وما ربک بظلام للعبید؛ پروردگار تو به بندگان [خود] ستمكار نيست.» (فصلت/ 46) بنابراین با حفظ نصاب گناه، عذاب دو برابر نخواهد شد، بلکه برخی از گناهان، با تحلیل دقیق، گناهی است مضاعف. یعنی گناه در مقطع زمانی یا مکانی خاص، یا با ویژگیهای دیگر، گناهی دو چندان خواهد بود، نه آن که یک گناه با حفظ وحدت، دارای کیفر مضاعف باشد.
به عنوان نمونه، گرچه دروغ و تهمت از گناهان کبیره است و کیفر بزرگ دارد، لیکن کسی که به خدا و رسول او تهمت می زند و بدعتی در دین می گذارد، به اسلام آسیب رسانده و علاقه ی مردم را به اسلام کم می کند و از این رو گناهش مضاعف است. این گونه از گناهان، که شخصی نبوده و آسیبهای اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی فراوانی در پی دارد، مضاعف است، از این رو عذاب دوچندان هم دارد: «و من أظلم ممن افتری علی الله کذبا أولئک یعرضون علی ربهم و یقول الأشهاد هؤلاء الذین کذبوا علی ربهم ألا لعنة الله علی الظالمین* الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا و بالاخرة هم کافرون* أولئک لم یکونوا معجزین فی الأرض و ما کان لهم من دون الله من أولیاء یضاعف لهم العذاب؛ و کیست ستمکارتر از آن کسى که بر خدا دروغ بندد؟ آنان بر پروردگارشان عرضه مى شوند، و شاهدان مى گویند: همین کسانند که بر پروردگارشان دروغ بستند. هان، لعنت خدا بر ظالمان باد. همانان که [مردم را] از راه خدا باز مى دارند و راه خدا را منحرف مى خواهند و آخرت را هم باور ندارند. آنها در زمین عاجز کننده ى خدا نبودند و جز خدا سرپرستى نداشتند. عذاب براى آنان دو چندان مى شود.» (هود/ 18- 20)
بر این اساس چون وجود مبارک رسول خدا (ص) اسوه دیگران است، اگر دست به آلودگی بزند گناهش مضاعف است، در نتیجه کیفر آن نیز مضاعف خواهد بود. خداوند در این باره می فرماید: «ولولا أن ثبتناک لقد کدت ترکن إلیهم شیئا قلیلا* إذا لأذقناک ضعف الحیوة و ضعف الممات ثم لا تجد لک علینا نصیرا؛ و اگر تو را استوار نمى‏ داشتيم قطعا نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى. در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] مى‏ چشانيديم آنگاه در برابر ما براى خود ياورى نمى ‏يافتى.» (إسراء/ 74- 75) گاهی انسان تن به گناه می دهد، گاه میل به گناه پیدا می کند و گاهی نزدیک است که میل به گناه پیدا کند. خداوند درباره نبی اکرم (ص) می فرماید: تو بر اثر تثبیت الهی نه تنها گناه نکردی یا میل به گناه پیدا نکردی، بلکه در پرتو عصمت نزدیک به میل گناه هم نشدی. اگر میل و گرایش اندکی به خواسته های کفار پیدا می کردی عذاب مضاعف دنیا و آخرت دامنگیر تو می شد و احدی هم نمی توانست تو را نجات دهد، چون نصرت تنها از آن خداست: «وما النصر إلا من عندالله العزیز الحکیم؛ دلهاى شما بدان آرامش يابد و پيروزى جز از جانب خداوند تواناى حكيم نيست.» (آل عمران/ 126) و هنگامی که خداوند اعمال قهر کند و کسی را اجازه ی نصرت ندهد، هرگز یاوری وجود نخواهد داشت.
غرض آن که رسول اکرم (ص)، بر اثر عصمت الهی از هر سه نقص مزبور، مصون بوده است. یعنی نه طبق خواسته هوامداران حجاز، قرآن را تحریف کرد و نه میل قلبی به پیشنهاد مشئوم آنها پیدا کرد و نه نزدیک شد که اندک گرایشی پیدا کند. پس آن حضرت از لحاظ قلب و قالب، از گناه کوچک و بزرگ، مصون و معصوم بوده است. از طرف دیگر، وحی و قرآن قابل تحریف یا تبدیل نیست، چون کلام بشر همسان کلام خدا نخواهد بود، از این رو افتراء نسبت به وحی و دین الهی نزد فرزانگان مقدور نیست تا مایه ی تشابه و اشتباه آنان گردد. گرچه تحقق آن نسبت به ناآشنایان جاهل فرض شود، چون چنین گناهی با تحلیل عقلی به چندین گناه بر می گردد، یا مجمع چندین عنوان حرام است، از این رو کیفر مضاعف دارد.
عدم امکان تحریف و نیز تشدید کیفر در پاره ای از گناهان، از این آیات شریفه نیز قابل استفاده است: «ولو تقول علینا بعض الأقاویل* لأخذنا منه بالیمین* ثم لقطعنا منه الوتین* فما منکم من أحد عنه حاجزین* وإنه لتذکرة للمتقین؛ و اگر [او] پاره ‏اى گفته ‏ها بر ما بسته بود دست راستش را سخت مى‏ گرفتيم سپس رگ قلبش را پاره مى‏ كرديم و هيچ يك از شما مانع از [عذاب] او نمى ‏شد و در حقيقت [قرآن] تذكارى براى پرهيزگاران است.» (حاقه/ 44- 48) اگر حضرت رسول اکرم (ص) قولی را جعل کند و به ما نسبت دهد، ما با قدرت او را می گیریم، آنگاه رگ قلب او را که رگ حیات اوست قطع می کنیم و احدی هم نمی تواند مانع کیفر شود. این تشدید عذاب برای آن است که مسئولیت پیامبر مهم است و گناه رسول در محدوده رسالت به چندین گناه بر می گردد، از این رو عذاب چنین گناهی مضاعف یا مشدد خواهد بود.
زیرا به لحاظ عظمت فاعل، هم عظمت فعل و هم عظمت پی آمد چنین گناهی از دیگران بیشتر و هراسناکتر است، چنانکه خود رسول اکرم (ص) نیز فرمود: «فلا تملکون لی من الله شیئا؛ بگو اگر آن را بربافته باشم در برابر خدا اختيار چيزى براى من نداريد.» (احقاف/ 8) اگر خدا بخواهد مرا مشمول قهر خود قرار دهد، شما هیچ توانی ندارید که زمینه تخفیف عذاب را فراهم کنید.
غرض آن که چون مسئولیت پیامبر گرامی (ص) سنگین تر است پاداش امتثال و کیفر عصیان او نیز بیشتر خواهد بود. قرآن کریم، این اصل را تعمیم داده، به همسران پیامبر (ص) می فرماید: اگر به گناه آلوده شدید کیفرتان دو برابر خواهد بود: «یا نساء النبی من یأت منکن بفاحشة مبینة یضاعف لها العذاب ضعفین و کان ذلک علی الله یسیرا؛ اى همسران پیامبر! هر کس از شما مبادرت به کار زشت آشکارى کند، عذابش دو چندان خواهد بود و این بر خداوند آسان است.» (احزاب/ 30)
نظیر همان تحلیل که درباره ی مضاعف بودن گناه فرضی رسول اکرم (ص) مطرح شد، درباره ی وابستگان آن حضرت نیز قابل تبیین است، زیرا کسی که به بیت وحی منسوب است (اعضای خانواده پیامبر یا همسر آن حضرت) اگر گناه کرد تنها خود را تباه نکرده است، بلکه به حیثیت اسلامی رسول اکرم (ص) نیز آسیب رسانیده و چون چنین تبهکاری، دو گناه مرتکب شده دو کیفر به دنبال دارد. در حقیقت بر اساس «و جزاؤا سیئة سیئة مثلها» (شوری/ 40) کیفر او مضاعف است.
حاصل آن که عذابهای دو برابر به لحاظ گناه سنگین تر خواهد بود و سنگینی گناه، گاه به لحاظ عظمت فاعل یا با توجه به پیامدهای آن فعل یا ویژگیهای دیگر است؛ در نتیجه مضاعف بودن بعضی از عذابها، مخالف با اصل کلی «جزاء وفاقا؛ كيفرى مناسب [با جرم آنها].» (نبأ/ 26) نخواهد بود. 

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 269

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد