محاکات در هنر از دیدگاه فیلسوفان اسلامی
فارسی 5170 نمایش |رابطه لذت و زیبایی
از دیدگاه فیلسوفان اسلامی وقتی زیبایی مورد ادراک واقع شود، لذت حاصل می شود. به تعبیر دیگر، لذت یا دست کم قسمی از لذت نتیجه ادراک زیبایی است و هر قدر زیبایی شدید، و ادراک زیبا قوی باشد، به همان اندازه لذت هم شدید و قوی خواهد بود؛ از این رو چون خداوند زیبای مطلق است و ذات خود را به نحو اتم و اکمل درک می کند، بیشترین ابتهاج و سرور را دارد. الحق تعالی اجل مبتهج بذاته لانه مدرک لذاته علی ما هو علیه من الجمال و البهاء و هو مبداء کل جمال و زینة و بهاء. حق تعالی بزرگی است که در ذات خویش دارای بهجت و سرور است؛ چون ذات خویش را چنانچه هست، ادراک می کند. ذاتی که زیبا و دارای شکوه و حسن است و حق تعالی منشأ هر جمال و زینت و حسن است. چنان که گفته شد، هر چقدر ادراک و شهود زیبایی قوی باشد به همان اندازه لذت هم شدید خواهد بود؛ از این رو وقتی مناظر زیبا را از نزدیک مشاهده می کنیم، بیشتر لذت می بریم. هر قدر ادراک شدید باشد، به همان اندازه لذت اتم و اکمل خواهد بود. لذت نگاه کردن به زیبا از نزدیک و از جای روشن بیشتر از لذت نگاه کردن به آن از مکان دور است؛ چون ادراک یک چیز از مکان نزدیک شدیدتر است. افزون بر این که عنصر زیبایی در هنر باعث ایجاد لذت است، محاکات هم سبب حصول لذت می شود. خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب اساس الاقتباس می فرماید: «محاکات لذیذ بود از جهت توهم اقتدار بر ایجاد چیزی و از جهت تخییل امری غریب و به این سبب محاکات صور مستکره هم لذیذ بود.»
محاکات
محاکات یا بازنمایی و حکایتگری طبق دیدگاه فیلسوفان اسلامی از جمله مقومات برخی یا همه هنرها است. در هنر شعر نقش محاکات اساسی است. شاعر چه بسا با شعر در ذهن مخاطب صحنه سازی و صحنه آرایی می کند. در واقع از سوژه مورد نظرش حکایت می کند و نمایشی از آن در خیال و ضمیر شنونده برپا می کند. تشبیه و تمثیل که در شعر نقش اساسی دارند، نوعی محاکات هستند؛ برای مثال در این شعر حافظ:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو *** یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
آسمان و قرص ماه در شب های اول ماه که به شکل داس است، از مزرعه و درو کردن گندم حکایت می کند و دوباره مزرعه و درو کردن گندم از اعمال و کردار آدمی در روز حساب و کتاب و حشر و نشر حکایت دارد یا آن را بازنمایی می کند که مضمون حدیث شریف «الدنیا مزرعه الاخره» است. باید توجه داشت که در هر محاکاتی سه عنصر نهفته است: 1. حاکی (حکایت کننده)؛ 2. محکی (آنچه مورد حکایت واقع می شود)؛ 3. حکایت یا عمل بازنمایی. در مثال پیشین قرص ماه حاکی است. داس محکی است و بازنمایی قرص ماه از داس حکایت است. همچنین غالب اشعار فردوسی حکایتگری و بازنمایی صحنه های جنگ های پهلوانان و قهرمانان ایران باستان است یا اشعار و مراثی که در رثای سالار شهیدان گفته می شود، نوعی بازنمایی و بازسازی صحنه های اتفاق افتاده در ذهن مخاطب است.
تعریف محاکات
محاکات در دید فیلسوفان اسلامی معنای ویژه ای دارد که به طور کامل با معنای مورد نظر افلاطون و ارسطو مطابق نیست. محاکات در نظر فیلسوفان یونانی مساوق و مترادف با تقلید (Mimesis) است؛ اما محاکات نزد فیلسوفان اسلامی اغلب به معنای حکایتگری است. چنانچه تعلیم و تعلم را هم قسمی از محاکات تلقی کرده اند. تعلیم هم نوعی از محاکات بود. چه تصویر امری موجود است در نفس و همچنین تعلم یعنی علم حصولی، حصول صورت های ذهنی اشیا در ذهن است و این صورت ها از مصادیق عینی حکایت می کنند؛ پس صور ذهنی حاکی هستند و مصادیق نفس الامری محکیند و بازنمایی این صور از آن مصادیق هم حکایت است؛ بنابراین، مفهوم محاکات نزد فیلسوفان اسلامی خیلی عام تر از مفهوم آن نزد افلاطون و ارسطو است. با این مقدمه به تعریف محاکات از دیدگاه فیلسوفان اسلامی می پردازیم. خواجه نصیر الدین طوسی: «محاکات ایراد مثل چیزی بود به شرط آن که هو هو نباشد.» (همان) یعنی محاکات ایجاد و خلق شبیه و مثل و مانند یک پدیده و چیزی است به شرط این که این ایجاد شده همان چیزی نباشد که مدل و مورد شبیه سازی واقع شده است؛ برای مثال، صورت ذهنی آتش، محاکاتی از وجود عینی آن است، اما خود وجود عینی نیست؛ چون اگر خود وجود عینی بود، ذهن را می سوزاند یا مجسمه ای که ساخته می شود، محاکاتی از وجود حقیقی چیزی است که مجسمه آن ساخته شده.
اقسام محاکات
محاکات از جهات گوناگون تقسیم شده است. یک تقسیم آن به لحاظ منشأ و سبب است که در این تقسیم به سه قسم تقسیم می شود:
1. محاکات طبعی: که در این نوع محاکات منشأ محاکات، طبع موجود با شعور است؛ مثل عمل طوطی که صدا و آواز سایر موجودات را تقلید می کند.
2. محاکات از روی عادت: مانند تقلید شاگرد از نوع حرکات و سکنات استادی که دوستش دارد یا تقلید برخی جوانان از ستاره های ورزشی وهنری.
3. محاکات از روی خلاقیت هنری: مانند محاکاتی که در شعر و نقاشی موجود است. محقق طوسی به این سه قسم در کتاب اساس الاقتباس اشاره کرده است: «سبب محاکات یا طبع بود چنان که در بعضی حیوانات که محاکات آوازی کنند مانند طوطی... یا عادت بود چنان که در بهری از مردمان که بادمان بر محاکات قادر شوند. یا صناعت بود مانند تصویر و شعر و غیر آن.» همچنین محاکات به محاکات قولی و فعلی تقسیم شده. قولی مانند محاکات هنرمندان بازیگر که با تمرین و ممارست می تواند صدا و لحن افراد و شخصیت ها را می توانند تقلید کند. محاکات فعلی مانند طیف گسترده ای از هنرها از جمله فیلم سازی و غیره. محقق طوسی: «محاکات به قول بود یا به فعل.»
محاکات در شعر
گفته شد که محاکات رکن مقوم شعر به معنای سخن مخیل، موزون و مقفی است. حال به این پرسش می پردازیم که محاکات چگونه در شعر نقش اساسی را ایفا می کند. در شعر سه قسم محاکات به کار می رود:
1- محاکات به سبب کلام و سخن خیال انگیز، یعنی الفاظ و کلمات لطیف و خیال وش از امور و صحنه هایی حکایت می کنند که لذت بخش است یا تأثرهای دیگری در شنونده ایجاد می کند؛ مانند:
میر ماه و بخارا آسمان *** ماه سوی آسمان آید همی
محاکات این جا به معنای تقلید نیست؛ بلکه به معنای حکایتگری است. شاعر با به کارگیری کلمات سحر انگیز، صحنه ها و صورت های جذاب و لذت بخشی را در ذهن و خیال شنونده می آفریند. تشبیه و استعاره از جمله محاکات کلامی است که گاهی حالت بسیط دارد؛ چنان که سیمای زیبا را به ماه شب چهارده تشبیه می کنند و گاهی به شکل مرکب؛ چنان که ماه و ستاره زهره را هنگامی که کنار هم واقع می شوند، به کمان سیمین و گلوله زرین تشبیه می کنند.
2. محاکات به وسیله وزن شعر، یعنی اشعار اوزان متفاوتی دارند. برخی از وزن ها در شنونده ایجاد سرور و شادی و برخی ایجاد حزن و اندوه می کند. برخی اوزان او را به رقص در می آورد و برخی به او حالت وقار می بخشد. محقق طوسی می فرماید: «به وزن که هم محاکات احوال کند و به این سبب مقتضی انفعالات باشد در نفوس، چه وزنی باشد که ایجاب طیش کند و وزنی باشد که ایجاب وقار کند.»
3- محاکات به وسیله نغمه و لحن: اگر شعر به همراه أهنگ و نغمه و آواز باشد، باز حکایتگری دیگری خواهد داشت؛ یعنی در ذهن و خیال شنونده صحنه های خاص و امور ویژه ای را تداعی خواهد کرد. محقق طوسی: «به لحن و نغمه، چه هر نغمتی محاکات حالی کند مانند نغمت درشت که محاکات غضب کند و نغمت حزین که محاکات حزن کند و ...»
محاکات در سایر هنرها
اگر معنای مورد نظر فیلسوفان اسلامی از محاکات را مد نظر قرار دهیم، چه بسا هیچ هنری بدون محاکات و خالی و عاری از آن نخواهد بود. درک حضور و وجود محاکات در برخی هنرها آشکار است؛ اما در برخی هنرها پی بردن به محاکات به کار رفته در آن به تأمل نیاز دارد. حضور محاکات در نقاشی، مجسمه سازی، تئاتر، فیلم، قصه نویسی و... بدیهی است؛ اما پی بردن به محاکات مورد بحث در هنرهایی مثل خطاطی و موسیقی و... به تأمل نیاز دارد.
معنای متعالی محاکات
درباره منشأ موسیقی و نغمه های خوش و زیبا دو دیدگاه بین حکیمان اسلامی رایج بوده که این دو دیدگاه درباره سایر مصادیق هنر هم کم و بیش گفته شده است؛ البته با اندکی تفاوت و تمایز.
1-دیدگاه اول
درباره سرچشمه و منشأ نخستین موسیقی و الحان و آواز خوش و نغمه های زیبا یک دیدگاه این است که حرکت افلاک و سیاره ها دارای نظم و حساب ویژه ای است و از هماهنگی و هارمونی ویژه ای پیروی می کند. از این حرکات هماهنگ، اصوات زیبا و دل انگیزی تولید می شود که فقط انسان های خاصی که دارای روح بسیار لطیف و منزه هستند می توانند آن ها را بشنوند. گفته می شود نخستین بار هرمس بود که این نغمات آسمانی را شنید و بر اساس آن علم و هنر موسیقی را پدید آورد و بعد از او فیثاغورث بود که به تکمیل و تدوین موسیقی پرداخت. آن اصوات زیبای آسمانی به موسیقی آسمانی معروف است. حکیمان اخوان الصفا چنین دیدگاهی داشته اند. به تعبیر مولوی:
پس حکیمان گفته اند این لحن ها *** از دوار چرخ بگرفتیم ما
بانگ گردش های چرخ است این که خلق *** می سرایندش به طنبور و به حلق
2-دیدگاه دوم
برخی از حکیمان و عارفان هم معتقدند این الحان خوش و موسیقی های دل انگیز یادگار آن ایامی هستند که انسان ها به تبع حضرت آدم در بهشت بودند و در آن جا آوازهای خوش و زیبا می شنیدند. بعد از این که به زمین هبوط شدند، گاهی در اثر برخی لطافت ها و تنزیه و تزکیه ها بعضی از آن آوازهای خوش و موسیقی های زیبا به یادشان می افتد و این منشأ و سرچشمه الحان خوش است؛ البته چنین دیدگاهی درباره خداشناسی فطری هم وجود دارد؛ در تفسیر آیه شریفه: «وإذ أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم وأشهدهم على أنفسهم ألست بربکم قالوا بلى شهدنا أن تقولوا یوم القیامة إنا کنا عن هذا غافلین؛ به خاطر بیاور زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آن ها را برگرفت و آن ها را گواه بر خویش ساخت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا گواهی می دهیم چنین کرد که مبادا روز رستاخیز بگویید: ما از این، غافل بودیم.» (اعراف/ 172)
حال این معرفت فطری به پروردگار را می توان تعمیم داد و شامل معرفت به الحان خوش و نغمات زیبا هم دانست و همین منشأ الحان زیبا و موسیقی دل انگیز است. مولوی:
مؤمنان گویند کآثار بهشت *** نغز گردانید هر آواز زشت
ما همه اجزای آدم بوده ایم *** در بهشت آن لحن ها بشنوده ایم
گرچه بر ما ریخت آب گل شکی *** یادمان آید از آن ها اندکی
این قسم محاکات یعنی محاکات از آسمان ها و ملکوت و بهشت را می توان محاکات متعالی نامید که با محاکات متعارف فاصله بسیاری دارد
منـابـع
صدرالمتالهين شيرازي- اسفار- دارالاحياء لتراث العربي- بيروت- جلد 1
نصيرالدين طوسي- اساس الاقتباس- تهران- انتشارات دانشگاه تهران- 1367 ش
ابن سينا- رسالة في ماهيّة العشق- احمد آتش- استانبول- 1953م
ابونصر فارابي- آرا اهل مدينه الفاضله- بيروت- دارالمشرق- السادسه- 1991م
لئون تولستوي- هنر چيست؟- كاوه دهقان- تهران- اميركبير- 1364
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها