اصول و مبانی آموزش مسائل دینی به کودکان و نوجوانان
فارسی 7472 نمایش |آموزش
در آموزش و تعلیم هر موضوعی، اصول و مبانی ساختار آن موضوع از اهمیت ویژه و اساسی برخوردار است. اصول و مبانی هر علمی به منزله ستون و پایه ساختمان است که در استحکام و عمر آن نقش اساسی دارد. در علوم گوناگون نیز مانند جامعه شناسی، روان شناسی، تعلیم و تربیت، و راهنمایی و مشاوره، اصول و مبانی این علوم نقش اساسی بر عهده داشته و در واقع، فعالیت ها و روش ها مبتنی بر اصول آن علم است; مثلا، در راهنمایی و مشاوره، اصول و مبانی این علم به فعالیت ها، روش ها و فنون مشاور جهت می دهد و نقش بنیادی و اساسی در فعالیت های مشاور ایفا می کند. روش ها و شیوه های آموزش مسائل دینی در کودکان و نوجوانان بر اصولی استوار است که مهمترین آن ها عبارتند از:
فطری بودن مسائل دینی
نیاز به پرستش و نیایش یکی از نیازهای اساسی و عمیق است که در عمق روان بشر وجود دارد. در بررسی تاریخی، این موضوع ثابت شده است که پرستش جزئی از وجود و کشش فطری انسان است. گاهی که این میل و روح پرستش توسط انبیا (ع) در مسیر صحیحی قرار گرفته، به خداپرستی ختم شده، اما گاهی بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشیای گوناگون مانند سنگ و چوب، ماه، خورشید، آتش، گاو و پول مورد پرستش قرار گرفته اند.
استاد شهید علامه مطهری در این باره می فرماید: «یکی از پایدارترین و قدیمی ترین تجلیات روح آدمی و یکی از اصیل ترین ابعاد وجود انسان ها حس نیایش و پرستش است. مطالعه آثار زندگی بشر نشان می دهد هر زمان، هرجا که بشر وجود داشته است، نیایش و پرستش هم وجود داشته است. چیزی که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است; از نظر شکل، از رقص ها و حرکات دسته جمعی موزون هم راه با یک سلسله اذکار و اوراد گرفته تا عالی ترین خضوع ها و خشوع ها.» همه کودکان به طور فطری کنجکاو و کاوشگر بوده و به دنبال پاسخ به سؤالات و چراها هستند و میل به پرستش و نیایش در وجودشان موج می زند; مثلا، وقتی بزرگ ترها به آن ها محبت و نوازش می کنند، ممکن است قادر به تفهیم تشکر و سپاس خویش به آنها نباشند، ولی با پیام هایی که از طریق چشم و نگاه های معصومانه و چهره متبسم به ما می دهند، تشکر و قدردانی خویش را ابراز می دارند.
تجربیات و مشاهدات نیز مؤید این مطلب است که کودکان در تقلید و یادگیری مفاهیم و مسائل دینی مثل نماز و روزه آمادگی بیشتری در مقایسه با دیگر رفتارها و موضوعات از خود نشان می دهند. این موضوع مؤید فطری بودن خداجویی در کودکان است. طبق منابع اسلامی، برای ما مسلم و متقن است که میل به پرستش، نیایش، کمال طلبی و حقیقت جویی در کودک، فطری و درونی است. این موضوع را شواهد تاریخی (پرستش بت، خورشید، گاو و ساختن بهترین مکان ها برای معابد) و آیات و روایات تأیید می کند. خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید، می فرماید: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطرالناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثرالناس لا تعلمون؛ پس روی خود به سوی دین حنیف کن که مطابق فطرت خداست; فطرتی که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونی نیست، این است دین مستقیم، ولی بیشتر مردم نمی دانند.» (روم/ 30)
اگر مشاهده می شود که گروهی از کودکان و نوجوانان نسبت به مسائل دینی (از جمله نماز) رغبت و تمایلی از خود نشان نمی دهند، این مربوط به عوامل محیطی است که فطرت کودک را از مسیر خود منحرف کرده است. متأسفانه بعضی از والدین به دلیل عدم حساسیت و اهمیت نسبت به مسائل دینی و گاهی به دلیل سخت گیری ها و آموزش های غلط و عدم آشنایی آنان با سیره ائمه اطهار (ع) و روش های تربیتی، به گونه ای با کودک رفتار می کنند که آنان نسبت به مسائل دینی بی تفاوت، کم رغبت و بعضا از آن متنفر می شوند. با کمال تأسف، باید گفت که بعضی از والدین حساسیت و دقتی که در امور دنیوی (تغذیه، لباس، درس و مانند آن) فرزندانشان از خود نشان می دهند در مسائل معنوی و دینی آن ها ندارند.
به راستی، این گروه از والدین مصداق کلام نورانی رسول خدا (ص) هستند که می فرماید: «وای بر فرزندان آخرالزمان، از دست پدرانشان!» گفتند: «یا رسول الله، منظور شما پدران مشرکند؟» فرمود: «خیر، بلکه پدران مؤمنی که واجبات دینی را به فرزندان خود نمی آموزند و اگر آنان خود بخواهند احکام دین را فرا گیرند، ایشان جلوگیری می کنند (و حال آن که) اگر کالایی به دست بیاورند از آنان راضی و خوشحال خواهند شد. من از ایشان بیزار و آنان نیز از من بیزارند.» با توجه به این اصل که خداجویی امری فطری و درونی است، علمای تعلیم و تربیت اسلامی باید به فکر تهیه و تدوین کتبی باشند که شیوه های صحیح رشد و پرورش این حس را بر مبنای فطری بودن آن به والدین آموزش دهد تا آنان به شیوه ها و روش های نادرست متوسل نشوند.
اختیاری بودن مسائل دینی
انسان به اقتضای فطرت الهی خود و به دلیل آن که موجودی است چند بعدی و به اعتبار کرامتی که خداوند برای او مقرر نموده، موجودی است مختار و کرامت خویش را می تواند با اختیار خود کسب نماید. در واقع، از دیدگاه اسلام، انسان موجودی است که دارای میل ها و جاذبه های معنوی است که سایر موجودات فاقد آن می باشند. انسان قادر است در برابر میل های درونی خود ایستادگی کند و فرمان آن ها را اجرا نکند یا به بعضی از آن ها پاسخ گوید و بعضی دیگر را مهار نماید یا از آن ها در جهتی خاص استفاده کند. این توانایی انسان به حکم نیرویی است که آن را «اراده» می نامند و تحت فرمان عقل عمل می کند. این توانایی بزرگ از مختصات انسان است و بر اساس این توانایی است که انسان یک موجود آزاد، انتخابگر، صاحب اختیار می باشد. در قرآن و منابع تعلیم و تربیت اسلامی، دلایل متعددی وجود دارد دال بر آزادی و اختیار انسان; از جمله آن هاست:
«انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛ ما راه راست را به او (انسان) نشان دادیم; یا شکرگزار خواهد بود یا کفران خواهد ورزید.» (انسان/ 3)
«فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر؛ پس هرکه می خواهد ایمان بیاورد و هرکه می خواهد کفر بورزد.» (کهف/ 29)
«کل نفس بما کسبت رهینة؛ هر کس در گرو اعمالی است که آن را کسب کرده.» (مدثر/ 38)
این که انسان می تواند مشرک باشد یا موحد دلیل بر اختیار اوست. وجود انبیا (ع) و تعلیم و تربیت و مسؤول بودن انسان دلیل دیگری است بر مختار بودن او. در دعوت کودکان و نوجوانان به دین، باید به گونه ای عمل کنیم که آن ها احساس آزادی کنند و با توجه به این موضوع که انسان فطرتا خداجوست، با تذکر روش های صحیح، این فطرت را در وجود آنان بیدار نماییم و آن ها را به طرف پذیرش دین سوق دهیم. پیامبر گرامی (ص) نیز با نرم خویی و با زبان لین افراد را به دین اسلام دعوت می کردند. به تجربه نیز ثابت شده است که با زور و اکراه نمی توان کسی را به راه راست هدایت کرد. خداوند تعالی می فرماید: «افأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین؛ ای رسول! تو کی توانی همه را با جبر و اکراه مؤمن گردانی؟» (یونس/ 99) اگر به مفاد آیه «لا اکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغی؛ در دين هيچ اجباری نيست و راه از بيراهه به خوبی آشكار شده است.» (بقره/ 256) توجه نماییم، خداوند می فرماید: ای پیامبر، وظیفه تو تبیین است. تبیین کردی، دیگر جای اکراه وجود ندارد. و یا می فرماید: «انما علیک البلاغ انما انت منذر؛ کار تو فقط ابلاغ است، تو فقط منذر هستی.» (آل عمران/ 20) بنابراین، نباید هیچ گاه کودکان و یا نوجوانان را مجبور به دینداری کنیم یا برای آن که دیندار شوند، نباید به آن ها مزایای زیادی بدهیم.
اگر بدون استفاده از این دو حربه تهدید و تطمیع، بتوانیم آن ها را به عقیده ای معتقد کنیم، آن اعتقاد درونی خواهد بود; یعنی اعتقادی که نه برای جلب منفعت است و نه به دلیل ترس از قدرت. وقتی نوجوان مجبور به دینداری نشود (و در دوره کودکی، سالم و عاری از انحراف پرورش یافته باشد) و دین به نحو منطقی و در شرایط مناسب به او عرضه گردد، با توجه به این که به تفکر انتزاعی رسیده است اگر دلایل و اعتقادات ما محکم و قابل دفاع باشد، دین یا مذهب را خواهد پذیرفت و این دین داری او وراثتی یا ریاکارانه و هم راه با ناخالصی نخواهد بود، بلکه «دین خالص» خواهد بود و در پی آن، به دستوراتش عمل خواهد کرد. در دین اسلام، تأکید فراوان بر این مطلب می شود که اصول دین تقلیدی نیست، بلکه فرد باید با آگاهی و آزادی آن را بپذیرد. بنابراین، باید تلاش کنیم که کودک و نوجوان را به طریقی مثبت و ترغیب کننده، به دین دعوت نماییم و از افرادی که دارای مبناهای اعتقادی و فکری قوی هستند در این زمینه، کمک بگیریم. باید توجه داشته باشیم که کودک و به ویژه نوجوان، در مقابل برخوردهای آمرانه، مقاومت می کند.
اگر والدین می خواهند فرزندان آن ها نمازخوان و معتقد بار آیند، سعی کنند اولا، خودشان عامل به دستورات و تعالیم دینی باشند و به دور از ریا و با خلوص نماز را به پای دارند و خودشان بدان معتقد باشند. ثانیا، توجه داشته باشند که در دوران کودکی، فرزندانشان را با نماز و مجالس و محافل مذهبی مأنوس سازند و سعی کنند که خاطرات خوشی را در ذهن آنان ایجاد نمایند و از سختگیری، اجبار و اکراه آن ها خودداری ورزند. پدری که برای بیدار کردن دختر تازه بالغ خود برای ادای نماز صبح، دستی به گیسوان او می کشد و با نوازش و محبت او را از خواب شیرین صبحگاهی بیدار می کند، انجام این تکلیف دینی را با شیرینی محبت پدرانه خویش می آمیزد و عبادت را در کام فرزندش شیرین می سازد.
ثالثا، والدین نسبت به مسأله نماز و مسائل اعتقادی هم چون سایر مسائل حساسیت نشان دهند. اگر آن ها به سفارش ها و سیره ائمه اطهار (ع) و بزرگان دین عمل کنند، قطعا فرزندانی معتقد و با نماز خواهند داشت.
آموزش تدریجی مسائل دینی
آموزش معارف و مسائل دینی دارای مراتب و درجاتی است و هر مرتبه و درجه ای از آن، اصول و مقتضیاتی دارد که باید مراعات شود. تفاوت این مراتب و درجات به دلیل تفاوت های فردی در رشد استعدادهای ذهنی و روحی و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات و شرایط گوناگون اجتماعی و فرهنگی در متعلمان است. بدین روی، باید مطالب و مفاهیم آموزشی و دینی متناسب با سطح درک و قوای ذهنی و روانی متعلمان باشد. والدین و بزرگسالان نباید توقع داشته باشند که کودک آن ها سریع اهل عبادت و نماز شود. برنامه عادت دادن و آموزش آن ها به نماز باید بر اصل تدریج مبتنی باشد. کودک نباید یکباره بار سنگینی از وظایف دینی را بر دوش خود احساس کند و خود را به انجام آن موظف بداند. تکالیف سنگین و زودهنگام و خارج از طاقت و توان کودک ممکن است صدمه ای جبران ناپذیر بر اعتقادات دینی و مذهبی او وارد آورد. در تعالیم اسلامی، توصیه های فراوانی در زمینه آموزش تدریجی مسائل دینی آمده است.
امام جعفر صادق (ع) می فرمایند: «وقتی کودک به سن سه سالگی رسید، از او بخواهید که هفت بار «لا اله الا الله» بگوید، سپس او را به حال خود واگذارید تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد. در این هنگام، به او آموزش دهید که هفت بار بگوید «محمد رسول الله» و سپس تا چهار سالگی او را آزاد بگذارید. در آن هنگام، از وی بخواهید که هفت مرتبه «صلی الله علیه و آله» را تکرار نماید و سپس تا پنج سالگی او را رها کنید. در این وقت، اگر کودک دست راست و چپ خود را تشخیص داد، او را در برابر قبله قرار دهید و سجده را به او بیاموزید و در سن شش سالگی رکوع و سجود و دیگر اجزای نماز را به او آموزش دهید. وقتی هفت سال او تمام شد، به او بگویید دست و صورت خود را بشوید (در مورد وضو نیز به تدریج، وضو گرفتن را به او بیاموزید) سپس به او بگویید نماز بخواند. آن گاه کودک را به حال خود واگذارید تا نه سال او تمام شود در این هنگام، وضو گرفتن صحیح را به او بیاموزید و او را به نماز خواندن وادارید.»
در مورد روزه گرفتن نیز به همین صورت است. امام صادق (ع) می فرماید: «ما اهل بیت هنگامی که کودکانمان به پنج سالگی رسیدند، دستور می دهیم نماز بخوانند. پس شما کودکان خود را از هفت سالگی به نماز امر کنید. و ما در هفت سالگی امر می کنیم به اندازه تواناییشان نصف روز و یا بیشتر و یا کمتر روزه بگیرند و دستور می دهیم هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد، افطار کنند. این کار برای آن است که به روزه گرفتن عادت کنند. پس شما کودکان خود را در نه سالگی (در مورد پسران) به اندازه تواناییشان امر به روزه گرفتن کنید و چون تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گردید، افطار کنند.»
تعالیم اسلام به صورت تدریجی به مردم عرضه گردیده و قرآن نیز به تدریج بر مردم خوانده شده، شراب و ربا هم تدریجا تحریم گردیده است. بعضی از والدین و مربیان، متأسفانه، قصد دارند در فرصتی کوتاه و سریع فراگیران خود را به سر منزل مقصودی که در ذهن خود دارند، برسانند، بدون این که آنان خود فرصت دستیابی خویش را فراهم نمایند. علمای تعلیم و تربیت در این باره چنین اظهار نظر کرده اند اگر پیام تربیتی با سرعت و تعجیل و بدون در نظر گرفتن فرصت درون سازی از جانب کودک به او ارائه گردد (هر چند یک انتقال صوری انجام گرفته است)، اثر آن پایدار و مانا نخواهد بود. بنابراین، بهتر است کودک هر چیزی را هرچند اندک باشد، خوب یاد بگیرد و هضم و جذب نماید، وگرنه دیگران و خود را با دانش سطحی و قشری خویش گول خواهد زد. آنچه تا کنون مشخص گردیده نشان دهنده آن است که سرعت بیش از اندازه و به دور از توانمندی و جذب ظرفیت طبیعی کودک، فرایند درون سازی مفاهیم تربیتی را مختل می سازد. در واقع، هماهنگی مشترک بین توانایی و قابلیت متربی از یک سو و امکانات مناسب تربیتی از سوی دیگر است که میزان سرعت متناسبی را می طلبد که تشدید و یا تخفیف بیش از حد آن به اختلال در فرایند تربیت و حتی اختلال در تعادل شخصیت متربی منجر می گردد.
یافته های اسمد اسلاند (smed slund (1961 نیز نشان می دهد که اگر فرایند تربیت در قالب مراحل تحول روانی با تسریع بیش از حد همراه باشد، یادگیری مفاهیم و ارزش های اخلاقی- تربیتی ناپایدار خواهد بود تا حدی که کودک قادر به تعمیم اصول یادگرفته شده به شرایط جدید و موقعیت های تازه نیست. مربیان آگاه، عالم و بصیر زمان مناسب را تشخیص داده و آموزش را بر مبنای آمادگی و توانایی ذهنی و روانی کودک منطبق کرده، نتیجه مطلوب را به دست می آورند.
اعتدال در آموزش مسائل دینی
اعتدال و میانه روی، زیربنای تعالیم است، به گونه ای که در همه دستورات و مقررات آن، از هرگونه افراط و تفریط جلوگیری به عمل آمده است; در عبادت، تحصیل علم، خوردن، پوشیدن، رفاقت، دشمنی و در سایر شؤون زندگی، همه جا میانه روی توصیه شده است. اصل تعادل از اصولی است که در قرآن کریم بدان عنایت شده است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «و لذلک جعلناکم امة وسطا؛ ما شما را امتی میانه و معتدل قرار دادیم.» (بقره/ 143) هم چنین در حیات سراسر نورانی پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدی (ع)، در تمامی اعمال و رفتارشان می توان تعادل را مشاهده کرد. امام علی (ع) درباره پیامبر (ص) می فرماید: «سیرته القصد؛ سیره آن حضرت تعادل و میانه روی بود.»
انسان موجودی است چند بعدی و چند کانونی. اسلام نیز، که دین جامع و کاملی است، به تمام نیازهای انسان توجه کرده است. برای رشد، تعالی و کمال بشر، لازم است همه ابعاد انسان به صورت هماهنگ و متعادل رشد و تکامل یابد تا انسان حقیقی پرورش یافته، انسانیت او تحقق یابد. عدم توجه به تمام ابعاد وجودی انسان و یا توجه بیش از حد به یک بعد و نادیده گرفتن ابعاد دیگر، جامعیت و وحدانیت وجود آدمی را نادیده گرفته، انسان را یک بعدی و تک ساحتی می سازد. اگر انسان را فقط در یک بعد ببینیم و او را در همان بعد تربیت کنیم، در حقیقت، موجبات مرگ و نابودی شخصیت انسانی او را فراهم کرده ایم. متأسفانه بیشتر انسان ها و بسیاری جوامع فاقد این اصل در زندگی بوده و هستند و در دام افراط و یا تفریط غلتیده اند و از مسیر صحیح و تعادل و تکامل خارج شده اند. ریشه بسیاری از انحرافات فردی، اجتماعی، اخلاقی و روانی را می توان در عدم رعایت اصل تعادل جستجو کرد.
دکتر رجبعلی مظلومی می نویسد: «میانه روی در عبادت هم باید مراعات شود. درست است که توصیه ها و تشویق های پیشوایان دین هر انسان محب پروردگار را به انجام عبادات راغب می گرداند، اما توانایی ها و آمادگی های روحی او نیز شرط است. اگر او با تحمیل عبادت بر خود، لذت عبادت را از خویش سلب کند و خود را در آن به تکلف اندازد، نه عبادت او عبادتی سالم محسوب می شود و نه خود او از عبادتش بهره معنوی می برد.» ظرفیت انسان برای عبادت، محدود است. از این رو، باید سعی شود عبادت با نشاط باشد. اگر نشاط از بین برود، عبادت جنبه تحمیلی پیدا می کند و در حکم خوردنی نامطبوع و مهوعی می گردد که واکنش بدن پس زدن و نپذیرفتن آن است. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «دین اسلام دینی است متین، محکم و منطقی و مبتنی بر ملاحظات دقیق روانی و اجتماعی; سفارش می کند که با مدارا و متانت حرکت کنید و عبادت خود را مبغوض و منفور نفس خویش قرار ندهید; به گونه ای عمل نکنید که نفستان عبادت را دشمن بدارد، بلکه طوری عمل کنید که نفس، عبادت را دوست بدارد و مجذوب آن گردد. مانند اسب سواری نباشید که در اثر تندی و شتاب زیاد (سواره ای که میزان توانایی مرکوب را در نظر نمی گیرد و تنها شلاق را می شناسد: (نه خود به مقصد می رسد و نه برای مرکب او کمر و توانایی می ماند (زانو می زند و قدم از قدم نمی تواند بردارد).»
پیامبر گرامی (ص) همانگونه که با غرق شدن در مسائل مادی و شهوانی مخالف بودند، با رهبانیت و عبادت های صوفیانه نیز مخالفت می ورزیدند و در برخورد با کسانی که نسبت به مسائل زندگی بی اعتنا شده و به عبادت پرداخته بودند، می فرمودند: «بدن شما و زن و فرزند و یارانتان بر شما حقوقی دارند و باید آن ها را رعایت کنید.» عثمان بن مظعون، که از یاران پیامبر اکرم (ص) و از مسلمانان فداکار بود، روزی همسرش خدمت رسول اکرم (ص) آمد و عرض کرد: «شوهرم، عثمان، مدتی است از کار و زندگی دست کشیده و کمر به عبادت خدا بسته است. او تمام روزها روزه می گیرد و تمام شب ها را به نماز و عبادت می گذراند.» رسول اکرم (ص) که همواره درس اعتدال و میانه روی به مردم می دادند و با هرگونه افراط و تفریط مبارزه می کردند، از شنیدن این خبر غضبناک شدند و بلافاصله به جایگاهی که عثمان برای عبادت انتخاب کرده بود، رفتند. عثمان مشغول نماز بود، وقتی رسول خدا (ص) را دید، زود نماز را به پایان رسانید و در پیشگاه آن حضرت عرض ادب کرد. پیامبر (ص) به او فرمود: «ای عثمان، خداوند در آیین من رهبانیت و ترک دنیا قرار نداده، بلکه مرا با دینی پاک و آسان و گشاده مبعوث کرده است. من که پیامبر شما هستم، هم روزه می گیرم، هم نماز می خوانم و هم به زن و زندگی خود می رسم. کسی که آیین مرا دوست دارد، باید روش های مرا سرمشق خود قرار دهید. یکی از روش های من ازدواج و تشکیل خانواده و توجه به زن و زندگی است.»
امام جعفرصادق (ع) می فرماید: «در جوانی، سخت مشغول عبادت بودم. پدرم به من فرمود: فرزندم، (زیاد خود را خسته مساز) کمتر از این مقدار هم می توانی انجام دهی. به درستی که خداوند اگر بنده ای را دوست داشته باشد، به عبادت اندک او راضی خواهد شد.»
همچنین ابوبصیر از امام صادق (ع) روایت کرده است: «(زمانی که به همراه پدرم به حج مشرف شده بودم) روزی با پدرم طواف می کردم، در حالی که جوان بودم. (در یکی از شوط ها) سخت مشغول عبادت بودم و عرق می ریختم. در این حال، پدرم از کنارم عبور می کرد، مرا دید و فرمود: جعفر! فرزندم! اگر خداوند بنده ای را دوست داشته باشد، او را به بهشت می برد و از او به عبادتی اندک خشنود می شود.» فجیع عقیلی می گوید: امام حسن (ع) به من فرمود: هنگامی که پدرم در حال احتضار بود، وصیت کرد: در عبادت، میانه رو باش و آنچه را همیشه می توانی انجام دهی و در توان توست، انجام ده (نه آنچه را که تاب و توان آن را نداری).» بی اطلاعی برخی از والدین و مربیان از مراحل رشد و تحول روانی کودکان و نوجوانان و هم چنین ناآگاهی آنان از روش های برخورد ائمه اطهار (ع) در این زمینه، و نیز اتکا به دانسته ها و تجربیات غیر علمی و غلط خویش و نیز اظهار نظرهای غیر مسؤولانه بعضی از مبلغان، که سخنانشان پایه و اساس دینی، علمی و منطقی ندارد، موجب می شود چنان رفتاری با کودکان و نوجوانان داشته باشند، که بعضا به حال آن ها مضر است. تأکید بیش از حد والدین و علاقه مفرط آنان به مذهبی شدن فرزندانشان و بی توجهی به توان، استعداد و نیازهای روحی و روانی آنان و خارج شدن از مرز اعتدال، عواقب ناگوار و نامطلوبی در پی خواهد داشت.
تکرار و مداومت در آموزش مسائل دینی
تکرار و استمرار سبب یادگیری درست، سرعت عمل و کسب مهارت در هر زمینه ای می شود. «کار نیکو کردن از پر کردن است.» هیچ کس نمی تواند منکر باشد که اگر مفاهیم و لغات آموخته شده از زبان بیگانه، تمرین و تکرار نشود، دیر یا زود به فراموشی سپرده می شود. تحقیقات ابینگموس نیز این مطلب را تأیید می کند که روش تمرین و تکرار در یادگیری مطالب و مفاهیم تأثیر دارد. به عنوان مثال، تجربه کرده ایم که کودکان جدول ضرب را در دوران ابتدایی از همین طریق یاد می گیرند. دکتر قائمی در این باره می نویسد: «برای تقویت و ایجاد رفتاری ثابت و عادتی استوار در کودک و نوجوان، باید از مجرای «تکرار» وارد شد. بسیاری از افکار و اعمال در سایه تمرین و عمل مکرر در انسان تثبیت می شوند. حتی ایمان آدمی هم نوعی تثبیت در سایه عمل است (لا یثبت الایمان الا بالعمل) و هر قدر عمل مکررتر باشد، امکان تثبیت آن بیشتر خواهد بود. هم چنین در تربیت دینی، این اصل وجود دارد که از راه ظاهر و عمل ظاهری، می توان در باطن نفوذ داشت و بر عکس. کودک را باید به مظاهر عمل و تکرار در این ظاهر انس دهیم تا باطن او شکل گیرد. تجارب و تعالیم علمی نشان داده اند که حتی عمل ریایی، در صورت تکرار، در فردی تثبیت می شود و پس از تثبیت، می توان یک عمل ریایی را به صورت واقعی و بی ریا درآورد، بدان شرط که نیت عمل را عوض نمایند. این روش، خصوصا در مورد کودک مؤثر است; مثلا، ممکن است کودک و یا نوجوانی از طرف امام جماعت و... تشویق شود و خاطره خوشی در ذهنش شکل گیرد و مدتی به خاطر همین تشویق به مسجد برود، ولی پس از مدتی جاذبه های معنوی مسجد و حالات نمازگزاران به هنگام نماز، کودک و نوجوان را مجذوب خود نماید و فردی مذهبی بار آید. بدین سان، ما کودک را به تکرار ظاهر در عبادت سوق می دهیم تا زمینه برای انس او به عبادت، تثبیت عمل و ایجاد عادت در او فراهم آید. به ویژه که طبیعت کودک طبیعت تکرار است. یک کتاب قصه را اگر ده ها بار برایش بخوانیم، خسته نمی شود و باز می خواهد آن را برایش تکرار کنیم.»
پیامبر گرامی (ص) بزرگ مربی مکتب اسلام، در زمینه آموزش نماز و تکرار آن برای نوه گرامیشان، حضرت امام حسین (ع) چنین رفتاری داشتند. گویند روزی رسول مکرم حضرت محمد (ص)، قصد خواندن نماز داشتند و امام حسین (ع) در کنار جد بزرگوارشان، در صدد همراهی با آن حضرت بودند. پیامبر (ص) تکبیر گفتند، ولی امام حسین (ع) نتوانستند آن را تکرار کنند. پیامبر (ص) تکبیر دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم را گفتند. در نهایت، برای هفتمین بار، تکبیر امام حسین (ع) صحیح ادا شد و نماز آغاز گردید. این شیوه رفتار نبی مکرم (ص) می تواند الگوی خوبی برای والدین و مربیان باشد. آنان باید همانند پیامبر عظیم الشأن (ص) مراحل رشد کودک را در نظر گرفته، سعی کنند با صبر و حوصله، به نیازهای فطری کودکشان پاسخ دهند. هنر بزرگ والدین و مربیان در این است که دنیای کودک را درک نمایند و بدانند که برخی از مسائل که ممکن است برای بزرگسالان خسته کننده باشد، برای کودکان لذت بخش است. کودک از تکرار مکررات خسته نمی شود; ذکر مکرر قصه ها و داستان ها آنان را اصلا خسته نمی کند; به خصوص اگر بیان این داستان ها با صوت خوش و آهنگ مطلوبی باشد، آنان کاملا مجذوب و علاقه مند می شوند.
مادران در این باره خوب می دانند که بعضی از قصه ها را صدها بار تکرار کرده اند و باز هم کودک به آن علاقه نشان داده است. از این رو، توصیه می شود که والدین نماز را با حال و با صوت و آهنگ موزونی قرائت کنند تا کودکان بیشتر مجذوب کلام الهی شوند. برای این کار می توانند به قرائت نمازهای علمای ربانی گوش فرا دهند و از آن ها بهره گیرند. در پایان، متذکر می شود که والدین صبورانه در مقابل رفتارهای کودک عمل کنند و بدانند که سرنوشت و آینده کودک به دست آنان رقم می خورد. به تعبیر دیگر، کودکان آیینه تمام نمای والدین هستند. اگر آنان با حال و حوصله و توجه و عشق نماز را اقامه کنند و بهترین حالات آنان زمانی باشد که به نماز می ایستند، مسلما فرزندانشان نیز چنین شیوه ای را پیشه خود خواهند کرد.
آسان گیری در آموزش مسائل دینی
رسول خدا (ص) در مناسبت های گوناگون، به دفعات و با تأکید، می فرمودند: «اسلام دین آسانی است و دین داری مشکل نیست. مبادا افراد نادان بر خود سخت بگیرند و مبادا متولیان امور دینی کاری انجام دهند که مردم تصور کنند دینداری مشکل است و با سختگیری های بی جا مردم را از دین فراری دهند.» روزی پس از نماز، مردم اطراف پیامبر (ص) را گرفتند و از ایشان مسأله ای پرسیدند. چند بار سؤال کردند: «آیا فلان کار اشکال دارد؟» آن حضرت فرمودند: «نه، اشکال ندارد.» «ای مردم، دین خدا در آسانی است.» این سخن را پیامبر (ص) سه بار تکرار کردند. قرآن به صراحت، اعلام کرده که تکالیف دینی سخت نیست. در این باره، آیات ذیل قابل توجه است:
«خداوند آسانی را برای شما می خواهد و سختی و مشقت برایتان نمی خواهد.» (بقره/ 185)
«خداوند در دین اسلام، تکلیف سختی بر شما تحمیل نکرده است.» (حج/ 78)
«خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی کند.» (بقره/ 286)
پیامبر گرامی (ص) می فرمایند: «خداوند اسلام را تشریع کرد و آن را سهل و آسان و گشاده قرار داد، نه سخت و تنگ.» ایشان وقتی افرادی را برای تبلیغ و ارشاد مردم و آشنا کردن آن ها با مبانی اسلام اعزام می کردند، یکی از مهمترین رهنمودهایشان این بود که «مژده بدهید، نترسانید، آسان بگیرید و سخت نگیرید.» در برنامه های جمعی و عبادات اجتماعی اسلام، روی موضوع خودداری از تندروی و سخت گیری و خسته کردن افراد عنایت خاصی مبذول گردیده و اولیای گرامی (ع) توصیه های فراوانی نموده اند که مبادا از رعایت حال و حفظ نشاط افراد غفلت شود و در عبادات و مراسم اسلامی، به جای جاذبه و علاقه و سازندگی، تنفر و دافعه صورت گیرد. به همین دلیل، در احادیث متعددی، توصیه شده است که نمازهای جمعه و جماعات به گونه ای نباشد که به سبب طولانی شدن و سنگین بودن، حقوق ضعیفان و سالمندان و کودکان تضعییع گردد. در این باب، از سوی اولیای عظیم الشأن اسلام، توصیه های فراوانی رسیده است از جمله:
انس بن مالک روایت کرده که پیامبر اکرم (ص) نمازشان از همه کاملتر و کوتاهتر بود. معاذ بن جبل که در یکی از مساجد مدینه پیش نماز بود، روزی در نماز جماعت سوره بزرگی را تلاوت کرد و نماز را آن قدر طول داد که مردی در اثر خستگی و ناتوانی طاقت نیاورد و نتوانست نماز خود را با جماعت به پایان برساند; در میان نماز، قصد فرادا کرد، نماز خود را تمام نمود و به سراغ کار خود رفت. وقتی این خبر به اطلاع پیامبر (ص) رسید، آن حضرت بسیار ناراحت شدند و دستور دادند معاذ را حاضر کنند. آن گاه با ناراحتی به او فرمودند: «یا معاذ، ایاک ان تکون قتانا; ای معاذ، این طور نباشد که مردم را از نماز جماعت فراری بدهی.»
آسان گیری در مسائل دینی کودکان، از اهمیت مضاعف و به سزایی برخوردار است. در دوران خردسالی، در نماز باید به گونه ای عمل کنیم که کودک احساس خستگی نکند. نباید نماز را برای او سنگین و کسل کننده بسازیم. به مصلحت اوست که نمازها را با ذکرهای طولانی و رکوع و سجودهای خسته کننده، طولانی نکنیم. حتی سفارش شده است به خاطر چند کودکی که با شما به نماز ایستاده اند، آن را سریع تر بخوانید، از برخی کارهای مستحبی صرف نظر کنید، هشیار باشید که او کودک است و حال و روحیه شما را ندارد، به ویژه که از حالات و رفتار شما سردرنمی آورد و معنای عبارات شما را نمی فهمد.
مرحوم میزرای نوری در مستدرک الوسائل می نویسد: امام سجاد (ع) کودکانی را که نزد ایشان بودند، وامی داشتند تا نماز «ظهر و عصر» و «مغرب و عشا» را با هم بخوانند. به آن حضرت اعتراض شد، فرمودند: «این کار برای آن ها سبکتر و بهتر است و سبب می شود به خواندن نماز پیشی بجویند و برای خوابیدن یا سرگرمی با کار دیگری نماز را ضایع نسازند.» امام، کودکان را به چیز دیگری غیر از نماز واجب دستور نمی دادند و می فرمودند: «اگر قدرت و طاقت بر خواندن نمازهای واجب داشتند، آنان را محروم نسازید.» ابن قداح روایت کرده است که امام صادق (ع) فرمودند: «ما به فرزندان خود دستور می دهیم مادامی که در حال وضو هستند و مشغول کار دیگری نشده اند، نماز ظهر را با نماز عصر، و نماز مغرب را با نماز عشا بخوانند.»
خاطره ای خواندنی از یکی از عرفای بزرگ گویای این مطلب است که اگر الگوهای کودک و نوجوان اشخاصی عالم، آگاه، بصیر و آشنا به مسائل تربیتی باشند، می توانند اثرات سازنده و مثبتی بر کودک و نوجوان بگذارند: روزی از سهل شوشتری، که از عرفای بزرگ و اهل کرامات بود، پرسیدند: «چگونه به این مقام و مرتبه رسیدی؟» پاسخ داد: «در کودکی نزد دایی ام زندگی می کردم. وقتی هفت ساله بودم، نیمه شب ادرار به من فشار آورد، به ناچار از رخت خواب برخاستم و به دستشویی رفتم. وقتی برگشتم که بخوابم، دایی ام را دیدم که رو به قبله نشسته، عبایی به دوش کشیده، عمامه ای دور سرش پیچیده و مشغول نماز خواندن است. از حالت او خوشم آمد. کنارش نشستم تا نمازش تمام شد، آن گاه از من پرسید: "پسر، چرا نشسته ای؟ برو بخواب!" گفتم: "از کار شما خوشم آمده و می خواهم پهلوی شما بنشینم." گفت: "نه، برو بخواب." رفتم و خوابیدم. شب بعد نیز از خواب بیدار شدم. وقتی از دستشویی برگشتم، باز هم دایی مشغول نماز خواندن بود. کنارش نشستم. به من گفت: "برو بخواب." گفتم: "دوست دارم هر چه شما می گویید، من هم تکرار کنم." دایی ام مرا رو به قبله نشانید و گفت: یک مرتبه بگو: "یا حاضر و یا ناظر" من هم تکرار کردم. سپس دایی گفت: "برای امشب کافی است، حالا برو بخواب."
این کار چند شب تکرار شد و هر شب عبارت "یا حاضر و یا ناظر" را چند بار تکرار می کردم. کم کم، وضو گرفتن را هم آموختم و پس از آن که وضو می گرفتم، هفت بار می گفتم: "یا حاضر و یا ناظر" بالاخره، کار به جایی رسید که من بدون این که نزد دایی بروم، خودم قبل از اذان صبح بیدار می شدم و پس از نماز تسبیح به دست می گرفتم و پیوسته تکرار می کردم: "یا حاضر و یا ناظر" و از این کار حظ روحانی می بردم تا این که به این مقام و مرتبه رسیدم.»
بعضی از والدین و مربیان اصرار دارند، حتی از روی جبر و اکراه، بدون توجه به حال و روحیه کودک، او را نمازخوان بار آورند، اما ناخودآگاه افرادی لامذهب و عقده ای می پرورانند. چنین افرادی در نخستین فرصتی که به قدرت و استقلالی دست یابند، ترک دین و عبادت خواهند گفت. روشن است که مسؤولیت چنین کاری بر عهده کسانی است که چنین زمینه ای فراهم ساخته اند. آموزش مسائل مذهبی به کودکان و نوجوانان، آگاهی، بصیرت و فنون تربیتی را می طلبد. والدین باید بدانند که شیوه های سنتی و منسوخ، که هیچ سنخیتی با تعالیم آسمانی اسلام و علوم جدید ندارد، جوابگوی نیازهای کودکان و نوجوانان نمی باشد و با این روش ها نمی توانند کودکان و نوجوانان خود را مذهبی بار آورند. بدین روی، توصیه می شود با مطالعه و بررسی سیره ائمه اطهار (ع) و سفارش های آنان، به تربیت مذهبی کودکان و نوجوانان اقدام نمایند.
ایجاد هماهنگی میان خانه، مدرسه و جامعه در آموزش مسائل دینی
یکی از عوامل مؤثر در تکوین شخصیت علمی، معنوی و جسمی کودک و نوجوان، ایجاد هماهنگی و همکاری مثبت و سازنده بین خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانه ها و...) است. برای رسیدن به اهداف تربیت دینی و ترویج فرهنگ نماز، همکاری همه نهادها، به خصوص نهادهای فرهنگی و تربیتی، ضرورت تام دارد. خانه، مدرسه و جامعه در انجام وظایف تربیتی و پرورش مسائل دینی مکمل یکدیگرند. پیوند و ارتباط نزدیک خانه، مدرسه و جامعه در واقع، پیوند استوانه های تربیت صحیح و منطقی است. امروزه لازم است مدارس علاقه ای واقعی و باطنی برای حضور مستمر و ارتباط نزدیک دانش آموزان با مساجد در آنان ایجاد کنند. در این زمینه، مدارس نباید تنها به ساختن نمازخانه ها اکتفا کنند. با وجود آن که ساخت و توسعه نمازخانه ها اقدامی مثبت و ارزنده برای رسیدن به ارزش ها و مقدسات والای دینی است، اما هیچ گاه جای مساجد و اثرات سازنده آن ها را نمی گیرد.
لازم است تمام تلاش دست اندرکاران تعلیم و تربیت (والدین، معلمان، ائمه جمعه و جماعات و رسانه های گروهی) بر این باشد که پیوندی واقعی (نه ظاهری و صوری) بین خانه، مدرسه و جامعه ایجاد کنند که با این گونه پیوندی، هم خانه فضای اسلامی و ارزش های معنوی می شود و هم مدرسه نقش سازنده و هدایتگری در زمینه ارزش های دینی می یابد; چرا که فضای حاکم و ارزش های معنوی و دینی موجود در خانه و مدرسه هماهنگ و یکسان می گردد و بسیاری از تعارضات و مشکلاتی را که ممکن است برای کودکان در نتیجه عدم هماهنگی بین خانه، مدرسه و جامعه ایجاد شود، برطرف می سازد. البته این پیوند باید مستمر باشد، نه مقطعی و وابسته به شرایط خاص. چنین پیوندی یک کار گروهی و یک حرکت اجتماعی را می طلبد و کاری است بس پیچیده، و با چندبار بردن دانش آموزان به مسجد و حضور فیزیکی آنان نمی توان به نتایج مطلوب و رضایتبخش رسید.
فرهنگ انس با مسجد و در رأس آن، نماز به عنوان یک حرکت ارادی، آگاهانه و مستمر، باید از آغاز دوران کودکی در نظام تربیتی خانه، مدرسه و جامعه به عنوان یک اصل مهم تربیتی، مدنظر قرار گیرد تا فطرت خداجوی کودک به گونه ای رشد و پرورش یابد که هیچ عامل و شرایطی نتواند موجبات انحراف او را فراهم سازد. در آموزش و پرورش قدیم، همه مسؤولیت های تربیتی را مدرسه به عهده می گرفت، اما در تربیت جدید، این حقیقت پذیرفته شده است که آموزش و پرورش مدرسه بدون هم کاری آگاهانه و فعالانه خانواده، نتیجه مطلوب نخواهد داد; زیرا کودک بیش تر اوقات فراغت خود را در خارج از مدرسه و غالبا در خانه و جامعه می گذراند و از والدین و جامعه متأثر می شود که خنثا کردن اثرات محیط خارج از محیط در مدت محدود درسی بسیار سخت و گاهی غیر ممکن است. در واقع، امروز اگر خانواده، مدرسه و جامعه نسل جدید را به سوی یک هدف و روش واحدی سوق ندهد، نمی توان امیدی به پیشرفت دینی جامعه داشت و اگر این مثلث تربیتی (خانه ـ مدرسه ـ جامعه) در برنامه ها و روش ها هماهنگی لازم را نداشته باشد، در روند رشد دینی کودک و نوجوان اختلال به وجود خواهد آمد که اولین عارضه آن تعارض است.
منـابـع
محمدرضا رضوان طلب- پرستش آگاهانه- صفحه 51
محمدرضا مطهرى- راهنمايى و مشاوره از ديدگاه اسلام- صفحه 42
محمدعلى سادات- راهنماى آموزش تعليمات دينى در مدارس- صفحه 27
رجبعلى مظلومى- با تربيت مكتبى آشنا شويم- صفحه 142
غلامعلى افروز- روش هاى پرورش احساس مذهبى (نماز) در كودكان و نوجوانان- صفحه 19- 20
محمّدرضا مطهرى- مقاله اصول و مبانى آموزش مسائل دينى به كودكان و نوجوانان- مجله معرفت
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها