شبهه در مورد ورود شیطان به بهشت
فارسی 6042 نمایش |داستان رانده شدن
برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه ای را در مورد داستان حضرت آدم ذکر نموده اند که: خداوند در سوره بقره می فرماید: «فأزلهما الشیطن عنها فأخرجهما مما کانا فیه و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فى الارض مستقر و متع إلى حین؛ و شیطان ایشان را از نعمت بهشت بینداخت و از آن زندگى آسوده که داشتند بیرونشان کرد، گفتیم: با همین وضع که دشمن یکدیگرید پائین روید که تا مدتى در زمین قرارگاه و بهره دارید.» (بقره/ 36)
مگر بهشت مقام قرب و نزاهت نیست و مگر درباره بهشت نیامده که در آن لغو و گناه نیست؟ شیطان چگونه دوباره به بهشت راه یافت. بهشت جاى اولیاى خدا است نه جاى شیطان. آنها می گویند: اولا مسئله داخل شدن ابلیس در بهشت، و اغواى آدم در آنجا، با اینکه بهشت اولا مقام قرب و نزاهت و طهارت است، و به حکم آیه: «لا لغو فیها و لا تأثیم؛ جاى لغو و گناه و نیرنگ نیست.» (طور/ 23) منافات دارد، و ثانیا بهشت در آسمان قرار دارد و ابلیس بعد از امتناعش از سجده بر آدم، به فرمان «فاخرج منها فإنک رجیم؛ پس خارج شد از آنجا همانا رانده شده بود.» (حجر/ 34) و نیز به حکم «فاهبط منها فما یکون لک أن تتکبر فیها؛ از بهشت رانده شد، و چون می خواست تکبر کند، و بهشت جاى تکبر نبود، فرود آمد.» (اعراف/ 12) و با این حال چطور دوباره به بهشت راه یافت؟ آنها می گویند: شیطان، چگونه توانست پس از رانده شدن وارد بهشت شود؟ در نتیجه بیان می کنند که این آیات در داستان حضرت آدم (ع) به همدیگر ناسازگاری دارد.
عناصر منطقی شبهه:
1- در داستان حضرت آدم طبق آیات قرآن بیان شده که شیطان وارد بهشت شده و آدم را فریفته است.
2- در حالی که طبق آیات قرآن بهشت مقام قرب و نزاهت است و جایگاه اولیاى خدا است و در آن لغو و گناه نیست.
3- پس چگونه شیطان وارد بهشت شده است.
پاسخ شبهه
بعد از خلقت حضرت آدم و حوا و امر کردن خداوند ملائکه را به سجده کردن آدم، این فرمان از طرق خداوند به آنها ابلاغ شد: «و قلنا یئادم اسکن أنت و زوجک الجنة وکلا منها رغدا حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظلمین؛ ای آدم، تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از نعمت های بهشتی هر چه می خواهید بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید بود.» (بقره/ 35)
اما شیطان به خاطر تکبری که داشت آدم را سجده نکرد و رانده درگاه حضرت حق گردید. آدم و حوا در بهشت مشغول زندگی بودند و از نعمت های بهشتی استفاده می کردند. شیطان که همه بدبختیهای خود و رانده شدن از درگاه پرفیض الهی را از ناحیه آدم می دانست و کینه او را به سختی در دل گرفته بود، در صدد بود به هر شیوه ای که ممکن است موجبات گمراهی آدم و فرزندانش را فراهم سازد و حتی در پیشگاه خدا سوگند یاد کرد که به هر نحوی و از هر سویی که بتوانم آدمیان را گمراه و جهنمی خواهم کرد. شیطان در چنین موقعیتی که حضرت آدم و حوا بهترین زندگی را دارند چگونه می تواند آسوده بنشیند و آدم را در آن همه لذت های بی منتهای مادی و معنوی مستغرق ببیند و نصیب وی فقط اندوه و حسرت و ندامت باشد؟ شاید اگر هم فکر انتقام در سر او نبود همان طبع حسود و تکبری که داشت او را آسوده نمی گذاشت و در صدد زایل کردن این نعمت های بی حد الهی از آدم و حوا بر می آمد.
نوع بهشت حضرت آدم
بهشت حضرت آدم (ع) حالت برزخى داشته است و بهشت خلد و جاوید نبوده است. بر اساس آنچه در روایات و تفاسیر بیان شده است، بهشت حضرت آدم، باغی از باغ های دنیا بوده است؛ زیرا اگر بهشت همان بهشت موعود نیکان و پاکان باشد، با آیات قرآن منافات دارد که می فرماید: «مقربان درگاه الهی در باغ هایی قرار دارند که در آنجا سخن بهیوده و لغو نمی شنوند و در آنجا گناهی صورت نمی گیرد.» پس بهشت جای ورود اشخاص آلوده به گناه نیست و شیطان که آلوده به گناه بود چطور می توانست به بهشتی که موعود نیکان است وارد شود؟!
از امام صادق (ع) روایت شده است که ایشان درباره بهشت فرمودند: «بهشت حضرت آدم، باغی از باغ های دنیا بود که خورشید و ماه بر آن می تابید و بسیار زیبا و آب و هوای خوبی داشت. اگر آن بهشت، بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن رانده نمی شد.» (تفسیر نورالثقلین/ج 1 ص 62)
توضیح شبهات
همانطور که بعضى دیگر نیز گفته اند: قرآن کریم آنچه از لغو و تاثیم که از بهشت نفى کرده، از بهشت خلد نفى کرده، یعنى آن بهشتى که مؤمنین در آخرت داخل آن می شوند و همچنین از بهشت برزخى که بعد از مرگ و رحلت از دار تکلیف در آنجا به سر مى برند، و اما بهشت دنیایى که آدم و همسرش داخل آن شدند، و هنوز در دار تکلیف و مورد توجه امر و نهى قرار نگرفته بودند، قرآن کریم درباره آن بهشت هیچ مطلبى بیان نکرده، و بلکه می توان گفت: به عکس گفتار اشکال کننده، جایى بوده که لغو و تاثیم در آن ممکن بوده، و شاهد بر آن همین کافى است، که قرآن وقوع عصیان آدم را در آن حکایت کرده. علاوه بر اینکه لغو و تاثیم از امور نسبى است، که وقتى تحقق پیدا مى کند که انسان در دنیا آمده باشد، و امر و نهى متوجه او شده، و خلاصه انسان مکلف شده باشد.
شیطان چگونه دوباره به بهشت راه یافت؟ اولا برگشتن ضمیر (هاء) در جمله (فاخرج منها)، و جمله (فاهبط منها)، به کلمه (سماء)، از آیه روشن نیست، و دلیلى نداریم که به ان برگردد، براى اینکه در کلام سابق نامى از سماء برده نشده، و معهود ذهن نبوده، پس ممکن است به عنایتى بگوئیم: مراد خروج از میانه ملائکه، و هبوط از میان آنان باشد، و یا مراد خروج و هبوط از منزلت و کرامت باشد.
این اولا، و اما ثانیا، ممکن است امر به خروج و هبوط کنایه باشد از نهى از ماندن در آن بهشت، و میانه ملائکه، نه از اصل بودن در آنجا، و عروج و عبور، خلاصه ماندن ابلیس چون ملائکه در بهشت ممنوع شد، نه بالا رفتن و عبورش از آن.
و این معنا از آیاتى که مى فرماید: ابلیس به آسمان مى رفت، تا استراق سمع کند، نیز استفاده می شود، در روایات هم آمده: که شیطانها تا قبل از بعثت عیسى (ع)، تا آسمان هفتم بالا مى رفتند، همین که آن جناب مبعوث شد، از آسمان چهارم به بالا ممنوع شدند، و سپس وقتى پیامبر اسلام (ص) مبعوث شد، از همه آسمانها ممنوع گردیدند، و هدف تیرهاى شهاب قرار گرفتند.
در کلام خداى تعالى نیامده که ابلیس داخل بهشت شده باشد، و بنابراین اصلا موردى براى اشکال نمى ماند، آنچه در این باره آمده، در روایات است، که آن هم به خاطر اینکه روایات آحاد است، و به حد تواتر نمى رسد، قابل اعتناء نیست، علاوه بر اینکه احتمال آن هست که راویان آنها روایت را نقل به معنا کرده باشند، و عین الفاظ امام را نیاورده باشند، و به همین خاطر چیزى در کلمات آنان اضافه شده باشد. تنها آیه اى از قرآن که دلالت دارد بر اینکه ابلیس داخل بهشت شده حکایت کلام ابلیس به آدم است، که مى فرماید: «و قال ما نهاکما ربکما عن هذه الشجرة، إلا أن تکونا ملکین، أو تکونا من الخالدین؛ ابلیس به آن دو گفت: پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرد، مگر براى اینکه دو فرشته نباشید، و از کسانى نشوید که جاودانه در بهشت هستند.» (اعراف/ 20) و دلالتش بر این معنا از این جهت است که کلمه (هذا؛ این درخت)، در آن آمده، و چون این کلمه مخصوص اشاره به نزدیک است، پس گویا ابلیس در نزدیکى آن درخت به آن اشاره کرده و این سخن را به آدم گفته است.
ولکن استدلال به این آیه نیز درست نیست، براى اینکه اگر کلمه (هذا) همه جا دلالت بر نزدیک بودن مکانى مشار الیه باشد، باید در آیه: «و لا تقربا هذه الشجرة، فتکونا من الظالمین؛ به این درخت نزدیک نشوید که همنا از ظالمین می شوید.» (اعراف/ 19) که نهى خدا و خطابش به ادم و همسر اوست، این دلالت را بکند، و حال آنکه خدا بزرگتر از آن است که به نزدیکى و دورى مکانى توصیف شود، (پس هم چنان که در این آیه دلالت ندارد، چه مانعى دارد که بگوئیم در آن آیه نیز دلالت ندارد)
علامه طباطبایی می فرماید: «از داستان بهشت آدم به تفصیلى که در سوره بقره آمده، چنین بر مى آید که قبل از اینکه آدم در زمین قرار گیرد خداوند بهشتى برزخى و آسمانى آفریده و او را در آن جاى داده، و اگر او را از خوردن از درخت مزبور نهى کرد براى این بود که بدین وسیله طبیعت بشرى را آزموده معلوم کند که بشر جز به اینکه زندگى زمینى را طى کرده و در محیط امر و نهى و تکلیف و امتثال تربیت شود، ممکن نیست به سعادت و بهشت ابدى نائل گردد، و جز با پیمودن این راه محال است به مقام قرب پروردگار برسد.» از اینجا نیز معلوم مى شود که هیچکدام از اشکالاتى که بر این داستان وارد کرده اند وارد نیست، براى اینکه بهشت آدم بهشت جاودان نبوده تا اشکال شود به این. و یا اشکال شود به اینکه بهشت جاى خلود است و کسى که وارد آن شد دیگر بیرون نمى شود پس آدم چطور بیرون آمد؟ و نیز بهشت دنیایى و مادى نبوده تا مانند سرزمین هاى دیگر دنیا جاى زندگى دنیوى باشد و اداره آن زندگى تنها به وسیله قانون و امر و نهى مولوى ممکن باشد، بلکه بهشت برزخى و جایى بوده که سجایا و اخلاق و خلاصه غرایز بشرى نه فقط آدم (ع) ظاهر و هویدا مى شده است.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 1 صفحه 215-217، جلد 8 ص 48
اسماعیل زارع پور- مقاله هبوط آدم (ع) در تفسير الميزان- سایت باشگاه اندیشه
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها