دو فساد بزرگ تاریخی بنی اسرائیل
فارسی 7860 نمایش |بنی اسرائیل
از جمله گروه ها و دشمنانی که خداوند در قرآن مکررا به آن ها اشاره کرده است، بنی اسرائیل می باشند. بنی اسرائیل در قرآن بارها به عنوان قومی پیمان شکن، حیله گر، حسود، بهانه گیر، ناسپاس و تنبل معرفی شده است؛ به نحوی که حتی مردم این قوم، عنایات خداوند را نادیده گرفته و به جیفه های پست مادی مشغول بوده اند. خداوند در آیات بسیاری از قرآن به بیان کارشکنی ها و نافرمانی های قوم بنی اسرائیل پرداخته و مسلمانان را از پرداختن به اعمال و رفتار آن ها باز داشته است.
خداوند در سوره اسراء می فرماید: «و قضینا إلى بنی إسرائیل فی الکتاب لتفسدن فی الأرض مرتین و لتعلن علوا کبیرا* فإذا جاء وعد أولاهما بعثنا علیکم عبادا لنا أولی بأس شدید فجاسوا خلال الدیار و کان وعدا مفعولا* ثم رددنا لکم الکرة علیهم و أمددناکم بأموال و بنین و جعلناکم أکثر نفیرا* إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم و إن أسأتم فلها فإذا جاء وعد الآخرة لیسوؤا وجوهکم و لیدخلوا المسجد کما دخلوه أول مرة و لیتبروا ما علوا تتبیرا* عسى ربکم أن یرحمکم و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنم للکافرین حصیرا؛ ما به بنى اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و برترى جویى بزرگى خواهید نمود. هنگامى که نخستین وعده فرا رسد مردانى پیکارجو را بر شما مى فرستیم (تا سخت شما را در هم کوبند حتى براى به دست آوردن مجرمان) خانه ها را جستجو مى کنند، و این وعده اى است قطعى. سپس شما را بر آنها چیره مى کنیم و اموال و فرزندانتان را افزون خواهیم کرد و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار مى دهیم. اگر نیکى کنید بخودتان نیکى مى کنید، و اگر بدى کنید باز هم به خود مى کنید، و هنگامى که وعده دوم فرا رسد (آن چنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و اندوه در صورتهایتان ظاهر مى شود و داخل مسجد (اقصى) مى شوند، همانگونه که در دفعه اول وارد شدند، و آنچه را زیر سلطه خود مى گیرند درهم مى کوبند! امید است پروردگارتان به شما رحم کند، هر گاه برگردید ما باز مى گردیم، و جهنم را زندان سخت کافران قرار دادیم.» (اسراء/ 4- 8)
در این آیات به ذکر گوشه اى از تاریخ پر ماجراى بنى اسرائیل پرداخته و مى گوید: «ما در کتاب تورات به بنى اسرائیل اعلام کردیم که شما در زمین، دو بار فساد خواهید کرد، و راه طغیان بزرگى را در پیش خواهید گرفت.» "قضاء" گر چه داراى معانى مختلفى است اما در اینجا به معنى "اعلام" است. منظور از کلمه "الارض" به قرینه آیات بعد سرزمین مقدس فلسطین است که "مسجدالاقصى" در آن واقع شده است.
در آیات بعد به شرح این دو فساد بزرگ و حوادثى که بعد از آن به عنوان مجازات الهى واقع شد پرداخته چنین مى گوید. هنگامى که نخستین وعده فرا رسد و شما دست به فساد و خونریزى و ظلم و جنایت بزنید، ما گروهى از بندگان رزمنده و جنگجوى خود را به سراغ شما مى فرستیم، تا به کیفر اعمالتان شما را درهم بکوبد «فإذا جاء وعد أولاهما بعثنا علیکم عبادا لنا أولی بأس شدید». این قوم جنگجو آن چنان بر شما هجوم مى برند که حتى براى یافتن نفراتتان هر خانه و دیارى را جستجو مى کنند «فجاسوا خلال الدیار». و این یک وعده قطعى و تخلف ناپذیر خواهد بود. «و کان وعدا مفعولا».
سپس الطاف الهى بار دیگر به سراغ شما آمد و شما را بر آن قوم مهاجم پیروز کردیم «ثم رددنا لکم الکرة علیهم». و شما را به وسیله اموال و ثروت سرشار و فرزندان و نفرات بسیار تقویت نمودیم. «و أمددناکم بأموال و بنین». آن چنان که نفرات شما بر نفرات دشمن فزونى گرفت «و جعلناکم أکثر نفیرا». این گونه الطاف الهى شامل حال شما مى شود شاید به خود آئید و به اصلاح خویشتن بپردازید دست از زشتیها بردارید و به نیکى ها رو آرید، چرا که اگر نیکى کنید به خود نیکى کرده اید و اگر بدى کنید به خود بدى کرده اید «إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم و إن أسأتم فلها».
این یک سنت همیشگى است نیکى ها و بدیها سرانجام به خود انسان باز مى گردد، هر ضربه اى که انسان مى زند بر پیکر خویشتن زده است، و هر خدمتى به دیگرى مى کند در حقیقت به خود خدمت کرده است، ولى مع الاسف نه آن مجازات شما را بیدار مى کند و نه این نعمت و رحمت مجدد الهى باز هم به طغیان مى پردازید و راه ظلم و ستم و تعدى و تجاوز را پیش مى گیرید و فساد کبیر در زمین ایجاد مى کنید و برترى جویى را از حد مى گذرانید. سپس وعده دوم الهى فرا مى رسد: هنگامى که این وعده دوم فرا مى رسد باز گروهى جنگجو و پیکارگر بر شما چیره مى شوند، آن چنان بلائى به سرتان مى آورند که آثار غم و اندوه از صورتهاى شما مى بارد «فإذا جاء وعد الآخرة لیسوؤا وجوهکم».
آنها حتى بزرگ معبدتان بیت المقدس را از دست شما مى گیرند و در آن داخل مى شوند همانگونه که بار اول داخل شدند «و لیدخلوا المسجد کما دخلوه أول مرة». آنها به این هم قناعت نمى کنند، تمام بلاد و سرزمینهایى را که اشغال کرده اند درهم مى کوبند و ویران مى کنند «و لیتبروا ما علوا تتبیرا». با این حال باز درهاى توبه و بازگشت شما به سوى خدا بسته نیست باز هم ممکن است خداوند به شما رحم کند «عسى ربکم أن یرحمکم». و اگر به سوى ما بازگردید ما هم لطف و رحمت خود را به شما باز مى گردانیم، و اگر به فساد و برترى جویى گرائید باز هم شما را به کیفر شدید گرفتار خواهیم ساخت «و إن عدتم عدنا». و تازه این مجازات دنیا است و ما جهنم را براى کافران زندان سختى قرار داده ایم. «و جعلنا جهنم للکافرین حصیرا».
دو فساد بزرگ تاریخى بنى اسرائیل
در آیات فوق، سخن از دو انحراف اجتماعى بنى اسرائیل که منجر به فساد و برترى جویى مى گردد به میان آمده است، که به دنبال هر یک از این دو، خداوند مردانى نیرومند و پیکار جو را بر آنها مسلط ساخته تا آنها را سخت مجازات کنند و به کیفر اعمالشان برسانند.گر چه تاریخ پر ماجراى بنى اسرائیل، فراز و نشیب بسیار دارد، و پیروزیها و شکستها در آن فراوان دیده مى شود اما در اینکه قرآن به کدام یک از این حوادث اشاره مى کند در میان مفسران گفتگو بسیار زیاد است، که به عنوان نمونه چند قسمت از آنها عبارتند از:
1- آنچه از تاریخ بنى اسرائیل استفاده مى شود این است که نخستین کسى که بر آنها هجوم آورد و بیت المقدس را ویران کرد، بخت النصر پادشاه بابل بود، و هفتاد سال بیت المقدس به همان حال باقى ماند، تا یهود قیام کردند و آن را نوسازى نمودند، دومین کسى که بر آنها هجوم برد قیصر روم اسپیانوس بود که وزیرش "طرطوز" را مامور این کار کرد، او به تخریب بیت المقدس و تضعیف و قتل بنى اسرائیل کمر بست، و این حدود یکصد سال قبل از میلاد بود.
بنابراین ممکن است دو حادثه اى که قرآن به آن اشاره مى کند همان باشد که در تاریخ بنى اسرائیل نیز آمده است، زیرا حوادث دیگر در تاریخ بنى اسرائیل آن چنان شدید نبود که حکومت آنها را به کلى از هم متلاشى کند، ولى حمله بخت النصر، قدرت و شوکت آنها را به کلى درهم کوبید، این تا زمان "کورش" ادامه داشت، و پس از آن بنى اسرائیل مجددا به قدرت رسیدند و این وضع ادامه داشت تا بار دیگر قیصر روم بر آنها هجوم برد و حکومتشان را متلاشى کرد و این در به درى هم چنان ادامه یافت (تا در این اواخر که به کمک قدرتهاى جهانخوار و استعمارگر حکومتى براى خود دست و پا کردند).
2- "طبرى" در تفسیر خود نقل مى کند که پیامبر (ص) فرمود: «مراد از فساد اول قتل حضرت زکریا و گروهى دیگر از پیامبران، و منظور از وعده نخستین، وعده انتقام الهى از بنى اسرائیل به وسیله "بخت النصر" مى باشد، و مراد از فساد دوم شورشى است که بعد از"آزادى به وسیله یکى از سلاطین فارس" مرتکب شدند، و دست به فساد زدند، و مراد از وعده دوم هجوم "انطیاخوس" پادشاه روم است.»
این تفسیر با تفسیر اول تا اندازه اى قابل انطباق است، ولى هم راوى این حدیث مورد وثوق نیست و هم انطباق تاریخ "زکریا" و "یحیى" بر تاریخ "بخت النصر" و "اسپیانوس یا انطیاخوس" محرز نمى باشد، بلکه بنا به گفته بعضى بخت النصر معاصر "ارمیا" یا "دانیال" پیامبر بوده، و قیام او حدود ششصد سال پیش از زمان یحیى صورت گرفته بنا بر این چگونه قیام بخت النصر مى تواند براى انتقام خون یحیى اقدام کرده باشد.
3- بعضى دیگر گفته اند بیت المقدس یک بار در زمان داود و سلیمان ساخته شد و بخت النصر آن را ویران کرد که این همان وعده اولى است که قرآن به آن اشاره مى کند، و بار دیگر در زمان پادشاهان هخامنشى ساخته و آباد شد و آن را "طیطوس" رومى ویران ساخت (توجه داشته باشید طیطوس یا طرطوز که در بالا ذکر شد قابل انطباق است) و از آن پس هم چنان ویران ماند تا در عصر خلیفه دوم که آن سرزمین به وسیله مسلمانان فتح شد. این تفسیر نیز چندان منافات با دو تفسیر بالا ندارد.
4- در برابر تفسیرهاى فوق و تفاسیر دیگرى که کم و بیش با آنها هماهنگ است، تفسیر دیگرى داریم که سید قطب در تفسیر فى ظلال احتمال آن را داده است که با آنچه گفته شد به کلى متفاوت مى باشد، و آن اینکه این دو حادثه تاریخى در گذشته و در زمان نزول قرآن واقع نشده بوده بلکه مربوط به آینده است که یکى از آنها احتمالا فساد آنها در آغاز اسلام بود که منجر به قیام مسلمانان به فرمان پیامبر (ص) بر ضد آنان شد و به کلى از جزیره عرب بیرون رانده شدند، و دیگرى مربوط به قیام نازیهاى آلمان به ریاست هیتلر بر ضد یهود بوده است. ولى اشکال این تفسیر این است که در هیچ یک از آنها داخل شدن قوم پیروزمند در بیت المقدس تا چه رسد به ویران کردن آن، وجود ندارد.
5- اینکه بعضى احتمال داده اند این دو حادثه مربوط به رویدادهاى بعد از جنگ جهانى دوم و تشکیل حزبى به نام "صهیونیسم" و تشکیل دولتى به نام "اسرائیل" در قلب ممالک اسلامى است، منظور از فساد اول بنى اسرائیل و برترى جویى آنها همین است، و منظور از انتقام اولى آن است که ممالک اسلامى در آغاز که از این توطئه آگاه شدند دست به دست هم دادند و توانستند بیت المقدس و قسمتى از شهرها و قصبات فلسطین را از چنگال یهود بیرون آورند، و نفوذ یهود از مسجد اقصى به کلى قطع شد. و منظور از فساد دوم هجوم بنى اسرائیل با اتکاى نیروهاى استعمارى جهانخوار و اشغال سرزمینهاى اسلامى و گرفتن بیت المقدس و مسجد الاقصى است. و به این ترتیب باید مسلمانان در انتظار پیروزى دوم بر بنى اسرائیل باشند به طورى که مسجد اقصى را از چنگال آنها بیرون آورند و نفوذشان را از این سرزمین اسلامى به کلى قطع کنند، این همان چیزى است که همه مسلمین جهان در انتظار آنند و وعده فتح و نصرت الهى است نسبت به مسلمانان.
فتنه شائول در مسیحیت و ابوبکر در اسلام دو فساد بزرگ بنی اسرائیل در زمین
در اولین فساد بزرگ، فتنه انحراف در دین حضرت عیسی (ع) را با داخل نمودن شائول برنامه ریزی و اجرا کردند تا جایی که امروزه، وی حتی از حضرت عیسی هم در نزد مسیحیان مقدس تر است و افکار شیطانی او ذره ای از تعالیم و بشارتهای این پیامبر اولوالعزم را در مسیحیت کنونی باقی نگذاشته است و در دومین فساد بزرگ که در زمین انجام دادند یعنی فتنه ورود ابوبکر به جمع یاران پیامبر اسلام و انحراف در دین اسلام را پایه گذاری نمودند و با رحلت رسول اکرم خلافت الهی حضرت علی (ع)، که در روز غدیر خم به مسلمانان ابلاغ گردید را به دموکراسی و حکومت اکثریت جاهل بر اقلیت نخبه و عالم تبدیل نمودند و سرنوشت و آینده بشریت را تا به امروز به نفع خود تغییر دادند تا جایی که در عصر حاضر، اکثریت مسلمانان که اهل تسنن و پیروان ابوبکر و عمر و عثمان و در حقیقت پیروان دین ساختگی یهودیت با لباس اسلامی را تشکیل می دهند از قرآن و احکام اسلام به جز نامی را یدک نمی کشند و حاکمان آنها در مقابل بسیاری از مسائل مهم دنیا فقط سکوت و انفعال را پیش گرفته اند.
قوم بنی اسرائیل که توسط حضرت موسی (ع) و به دستور خداوند از چنگال فرعون و فرعونیان رهایی یافته بودند، پس از رفع خطر فرعونیان، به ناسپاسی نعمت های خدا پرداختند و گوساله پرستی اختیار کردند. اما مجددا لطف خدا شامل حال آنان شده و به شریعت حضرت موسی (ع) بازگشتند. پس از فوت حضرت موسی (ع)، بنی اسرائیل به جای پیروی از دین آسمانی، شروع به ترویج تعالیم انحرافی مصری کردند که قبلا این تعالیم را در مصر آموخته بودند. آنان تعالیم الحادی مصری و تعالیم الحادی ملل مجاور را به هم آمیختند و از امتزاج آنان تعالیم منحرف و الحادی کابالا را پایه گذاری کردند و با وقاحت تمام، این تعالیم منحرف را عرفان یهودی! نامیدند. آن ها حتی به پیامبران الهی نیز رحم نکرده و حضرت سلیمان (ع) را (نعوذ بالله) کافر و مشرک نامیدند تا برای خود شریک جرم بیافرینند. در ادامه، کاهنان بنی اسرائیل تعالیم الحادی کابالا را به عده ای از جنگجویان صلیبی به نام شوالیه های معبد آموزش دادند و از طریق آنان این تعالیم را در سراسر اروپا و سپس آمریکا منتشر نمودند.
البته در تفسیر پنجم و چهارم باید فعلهاى ماضى که در آیه ذکر شده است همه به معنى مضارع باشد، و البته این معنى در جایى که فعل بعد از حروف شرط واقع مى شود از نظر ادبیات عرب بعید نیست. ولى ظاهر آیه «ثم رددنا لکم الکرة علیهم و أمددناکم بأموال و بنین و جعلناکم أکثر نفیرا» (اسرا/ 5) آن است که حد اقل فساد اول بنى اسرائیل و انتقام آن در گذشته واقع شده است. از همه اینها گذشته مساله مهمى که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که ظاهر تعبیر «بعثنا علیکم عبادا لنا أولی بأس شدید» (شعرا/ 5) ما گروهى از بندگان خود را که قدرت جنگى زیادى داشتند بر ضد شما مبعوث کردیم، نشان مى دهد که گروه انتقام گیرنده مردان با ایمان بودند که شایسته نام "عباد" و عنوان "لنا" و همچنین "بعثنا" بوده اند و این معنى در بسیارى از تفاسیر که در بالا گفته شد دیده نمى شود.
البته نمى توان انکار کرد که عنوان بعث (برانگیختن) همیشه در مورد پیامبران و مؤمنان به کار نرفته، بلکه در غیر آنها نیز در قرآن استعمال شده مانند آنچه در داستان هابیل و قابیل مى خوانیم: «فبعث الله غرابا یبحث فی الأرض؛ خداوند کلاغى را برانگیخت که زمین را جستجو مى کرد.» (مائده/ 31) و در مورد عذابهاى زمینى و آسمانى این کلمه به کار رفته است «قل هو القادر على أن یبعث علیکم عذابا من فوقکم أو من تحت أرجلکم؛ بگو او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد.» (انعام/ 65) و نیز کلمه "عباد" و یا "عبد" در افرادى که مورد مذمتند احیانا به کار رفته است، از جمله به کار رفتن این کلمه در مورد گنهکاران در آیه 58 فرقان «و کفى به بذنوب عباده خبیرا؛ همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاه است.» و در آیه 27 سوره شورى در مورد طغیانگران «لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الأرض؛ اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند مسلما در زمين سر به عصيان برمى دارند.» و در مورد خطاکاران و منحرفان از اصل توحید در آیه 118 سوره مائده مى خوانیم: «إن تعذبهم فإنهم عبادک؛ اگر عذابشان كنى آنان بندگان تواند.»
ولى با همه اوصاف نمى توان انکار کرد که اگر قرینه قاطعى قائم نشود ظاهر آیات مورد بحث در بدو نظر آنست که جمعیت انتقام گیرنده مردمى باایمانند. به هر حال آیات فوق اجمالا به ما مى گوید که بنى اسرائیل دو بار سخت به فساد دست زدند و استکبار ورزیدند و خدا از آنها انتقام سختى گرفت، و هدف از بیان این موضوع درس عبرتى براى آنها و ما و همه انسانها است تا بدانیم ستمگریها و فسادانگیزى ها در پیشگاه خدا بدون مجازات نمى ماند.
تطبیق آیات بر تواریخ اسلامى
در روایات مختلفى مى بینیم که آیات فوق بر حوادث تاریخ مسلمانان نیز تطبیق شده است از جمله فساد اول و دوم اشاره به قتل على (ع) و ضربه بر پیکر امام حسن (ع) است و یا منظور از «بعثنا علیکم عبادا لنا أولی بأس شدید» حضرت مهدى (ع) (قائم) و یارانش مى باشند و در بعضى دیگر اشاره به جمعیتى گرفته شده است که قبل از مهدى (ع) قیام مى کنند. پر واضح است که هرگز مفهوم این احادیث تفسیر آیات فوق در محتواى لفظیش نیست، چرا که این آیات با صراحت تمام از بنى اسرائیل سخن مى گوید، بلکه منظور این است که مشابه همان برنامه در این امت از فسادها و مجازاتها رخ مى دهد، و این دلیل روشنى است بر این که برنامه فوق هر چند در مورد بنى اسرائیل ذکر شده اما یک قانون کلى است در همه اقوام و ملل و یک سنت جارى عمومى است در طول تاریخ بشر.
در آیات فوق به این اصل اساسى اشاره شده که خوبیها و بدیهاى شما به خودتان بازمى گردد، گرچه ظاهرا مخاطب این جمله بنى اسرائیلند ولى بدیهى است بنى اسرائیل در این مساله خصوصیتى ندارند، این قانون همیشگى در طول تاریخ بشر است، و خود تاریخ گواه آن است. بسیار بودند کسانى که سنتهاى زشت و ناروا و قوانین ظالمانه و بدعتهاى غیر انسانى گذاردند و سرانجام دامان خودشان و دوستانشان را گرفت، و در همان چاهى که براى دیگران کنده بودند افتادند. مخصوصا ایجاد فساد در روى زمین، و برترى جویى و استکبار (علو کبیر) از امورى است که اثرش در همین جهان دامان انسان را مى گیرد، و به همین دلیل بنى اسرائیل بارها گرفتار شکست هاى سخت و پراکندگى و بدبختى شدند، چرا که دست به فساد در ارض زدند.
منـابـع
سید قطب- تفسیر فى ظلال- جلد 5 صفحه 308
حسین بن علی ابوالفتوح رازی- تفسیر ابو الفتوح رازى- جلد 7 پاورقى صفحه 209
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 12 صفحه 26-32
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 13 صفحه 46
شيخ عبد على بن جمعه عروسى حويزى- تفسیر نور الثقلین- جلد 3 صفحه 138
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها