آشنایی با اسماعیلیان و فرقه نزارى
فارسی 7361 نمایش |در ادامه و در قسمت دوم "آشنایی با اسماعیلیان" به مطالبی چون تاریخ و سرنوشت اسماعیلیان نزارى، هویت مجعول و افسانه ای اسماعیلیان و مطالعات جدید درباره اسماعیلیان، پرداخته می شود.
اسماعیلیان نزارى
اسماعیلیان نزارى سرنوشت کاملا متفاوتى داشته اند. اسماعیلیان ایران که تا سال 487 ق 1094م تحت رهبرى حسن صباح قرار گرفته بودند، در مشاجره مستعلوى نزارى از حقوق نزار حمایت کردند. حسن صباح که سیاست مستقلى در پیش گرفته بود، در آن زمان انقلاب گسترده اى را بر ضد حکومت ترکان سلجوقى تدارک مى دید و موفق شده بود دولت مستقلى در قلب قلمرو سلاجقه تأسیس نماید. وى در این زمان یک دعوت مستقل نزارى را نیز بنیان گذارى کرد و روابطش را با پایگاه دعوت در قاهره و حکومت فاطمى قطع کرد. نزاریان در دوران حکومت حسن صباح (متوفاى 518ق 1124م) و جانشینان او در الموت مشغول فعالیت هاى انقلابى خود و زنده ماندن در یک محیط خصمانه بودند. در نتیجه، جامعه نزاریان ایران متکلمان و فقهاى زیادى به بار نیاورد که در خور مقایسه با داعیان عالم روزگار فاطمى باشند. گذشته از این، حسن صباح از ابتدا زبان فارسى را به جاى عربى زبان دینى نزاریان فارسى زبان کرد و به همین جهت نزاریان ایران به معنایى از ادبیات اسماعیلى دوره فاطمى که کلا، به استثناى آثار ناصرخسرو، به زبان عربى کتابت شده بود بریده شدند، هرچند آثار عربى روزگار فاطمى در دسترس نزاریان شام که زبان عربى را به کار مى بردند، قرار داشت. در چنین اوضاع و احوالى نزاریان ادبیات مشابهى پدید نیاوردند و اکثر نوشته هاى محدود آنان نیز یا در حملات مغول از میان رفت یا بعدها در دوره ایلخانیان نابود گردید.
مسائل و اعتقادات کلامى اسماعیلیان نزارى
على رغم شرایط نامساعد، اسماعیلیان نزارى یک سنت ادبى پرداختند و بعضى از مسائل کلامى کماکان در کانون تفکر آنان در دوره الموت قرار داشت. حسن صباح خود متکلمى دانشمند بود و اعتبار تأسیس یک کتابخانه بزرگ در قلعه الموت اندکى پس از آن که آن جا را در سال 483ق 1090 م به دست آورد، به او مى رسد. بعدها قلعه هاى نزارى دیگر در دیلم و خراسان و شام با مجموعه هایى از کتاب و ابزارهاى علمى مجهز شدند. در زمینه اعتقادات، نزاریان از آغاز همچنان بر نظریه امامت، یا وجوب تعلیم از سوى معلمى صادق، تأکید مى ورزیدند. در چنین اوضاع و احوالى براى خارجیان این ادراک پیدا شد که نزاریان دعوت جدیدى در مقابل دعوت قدیم دوره فاطمى آغاز کرده بودند. اما این دعوت جدید در واقع همان عقیده متقدم شیعه به امامت بود که اکنون در قالب جدیدى ارائه شده بود و به نام «نظریه تعلیم» خوانده مى شد. این نظریه که توسط حسن صباح به صورتى پرتوان تر در یک رساله کلامى از نو بیان گردیده بود، شالوده تمام تعالیم بعدى نزاریه را در دوره الموت فراهم آورد و بدین علت خارجیان نزاریان را «تعلیمیه» نیز مى نامیدند. چالش عقلانى که این عقیده، که در عین حال مشروعیت خلیفه عباسى را به عنوان سخنگوى روحانى مسلمانان مجددا به پرسش مى کشید، در برابر دستگاه اهل سنت قرار داد، موج تبلیغات مجادله آمیز جدیدى را برضد اسماعیلیان برانگیخت. بسیارى از متکلمان اهل سنت، که سرکرده آنان ابوحامد محمد غزالى (متوفاى 505ق 1111م) بود، اکنون اسماعیلیان و نظریه تعلیم ایشان را مورد حمله قرار دادند.
حمایت اسماعیلیان نزارى از علم و دانش
اسماعیلیان نزارى در قلاع کوهستانى خود از علم و دانش نیز حمایت مى کردند و این حمایت را به دانشمندان غیر اسماعیلى نیز تعمیم مى دادند، از جمله تعدادى علماى اهل سنت و شیعه اثناى عشرى و حتى غیر مسلمانان. این دانشمندان غیر اسماعیلى، به خصوص در پى آغاز فتوحات مغولان، به قلاع نزارى در خراسان و سپس شمال ایران پناه جسته، از کتابخانه هاى نزارى بهره مند مى گشتند. در واقع، حیات فکرى جامعه نزارى ایران بر اثر سرازیر شدن دانشمندان خارجى به داخل آن در طى دهه هاى واپسین دوره الموت قوه و تحرک خاصى پیدا کرد. برجسته ترین فرد از میان این دانشمندان خارجى خواجه نصیر الدین طوسى (متوفاى 672ق / 1274م) بود که سه دهه را در قلاع نزاریه ایران گذراند که از پربارترین دوران زندگى این عالم بزرگ بود. طى این مدت که خواجه نصیرالدین آثار زیادى از جمله تألیفات بزرگ خود در اخلاق را پدید آورد، رسالاتى هم در باب اصول عقاید نزاریه نوشت که مهم ترین آنها همان کتاب روضة التسلیم منسوب به او است. در واقع، محققان معاصر بیش از هر منبع دیگر بر مبناى این کتاب است که تفکر نزاریه دوره الموت را مورد بررسى قرار داده اند. با حملات مغول به ایران در سال 654ق 1256 م، دولت نزاریه منقرض گردید و نزاریان براى همیشه اقتدار و اهمیت سیاسى خود را از دست دادند، ولى جوامع نزارى و سلسله امامان آنها پاى برجا باقى ماندند. از آن تاریخ به بعد، نزاریان به صورت جوامع و گروه هاى متفرق، به طور پنهانى و با مراعات دقیق تقیه، در مناطق مختلف به خصوص آسیاى مرکزى، شبه قاره هند، افغانستان، ایران، سوریه (شام)، سواحل شرقى آفریقا، و در دهه هاى اخیر در کشورهاى اروپایى و شمال آمریکا به سر برده اند. بدین ترتیب، اسماعیلیه به عنوان یک جامعه شیعى که نظریه امامت محور اصلى تعالیمشان بود، پدیدار گشتند، و این نظریه شالوده سنت هاى مختلف عقلانى و ادبى اى را که آنان در سراسر تاریخ پرحادثه خود در قرون وسطا پرداختند، تشکیل مى داده است.
هویت مجعول اسماعیلیان در آثار نویسندگان
آنچه ما اکنون درباره تاریخ و اصول عقاید اسماعیلیه مى دانیم تا چند دهه قبل دانسته نبود، زیرا اسماعیلیان تقریبا منحصرا بر مبناى منابع و شرح هایى مورد بررسى قرار مى گرفتند که غیر اسماعیلیان، که اغلب نسبت به آنان نظریات دشمنانه داشتند، نوشته بودند. در تحت چنین شرایطى، افسانه ها و اتهامات نادرست گوناگونى نیز درباره اسماعیلیه رواج پیدا کرده بود اسماعیلیان، به عنوان انقلابى ترین فرقه شیعه با اهدافى دینى سیاسى که معطوف به براندازى خلافت عباسیان و استقرار حکومت امامان اسماعیلى بود، از آغاز کارشان دشمنى اهل سنت و دستگاه خلافت عباسى را برانگیختند. با تأسیس دولت فاطمى، این مخاصمات شدیدا افزایش پیدا کرد، به طورى که دستگاه خلافت عباسى به سلسله اقداماتى پرداخت که به تبلیغات رسمى و گسترده ضد اسماعیلى منجر گردید. هدف از این برنامه تبلیغاتى طولانى آن بود که کل نهضت اسماعیلیه را از سرچشمه آن از اعتبار ساقط کند تا بتوان اسماعیلیان را به عنوان ملاحده و کسانى که از راه حقیقى دین به دور افتاده اند، محکوم ساخت. ملل و نحل نویسان، متکلمان، فقها و تاریخ نگاران به گونه هاى مختلف در تبلیغات ضد اسماعیلى شرکت داشتند. اما از همه مهم تر، سنیان اهل جدل بودند که سرآغازشان ابن رزام بود که در حوالى نیمه قرن چهارم ق دهم م در بغداد مى زیست و رساله مشروحى در رد اسماعیلیه نوشته است. در هر صورت، ابن رزام و دیگر سنیان اهل جدل شواهد و مدارک لازم را براى اثبات محکومیت اسماعیلیان در زمینه هاى خاص عقیدتى به راحتى جعل کردند و درباره اهداف شیطانى، عقاید ضاله و اعمال اباحى آنان داستان ها پرداختند. مضافا اهل جدل گزارش ها و رسالاتى جعل کردند که در آنها انواع عقاید و افعال الحادى به اسماعیلیان نسبت داده مى شد، و سپس این جعلیات را به عنوان نوشته هاى اصیل اسماعیلى به جریان مى انداختند. از جمله این جعلیات مى توان از کتاب مجهول المؤلفى موسوم به کتاب السیاسة نام برد. این اثر که به جا نمانده، ولى قطعاتى از آن در کتاب الفرق بین الفرق عبدالقاهر بغدادى (متوفاى 429ق 1037م)، و منابع متأخر دیگر، نقل شده، همچنین حاوى تشریح شیوه هایى است که، به ادعاى مؤلف آن، از سوى داعیان اسماعیلى براى جلب پیروان جدید در هفت مرحله از گرویدن یا «بلاغ» به کیش اسماعیلى به کار برده مى شد تا نوکیشان را بالاخره در مرحله هفتم به خدانشناسى و بى دینى بکشاند. در هر صورت، این آثار اولیه جدلى به عنوان منابع قابل اعتماد و مورد بهره بردارى نسل هاى بعدى از اهل جدل، مانند اخوم حسن، و نیز ملل و نحل نویسان، مانند بغدادى و ابن حزم (متوفاى 456 ق 1064 م)، قرار گرفت و تا حد زیادى به تشکل عقاید ضد اسماعیلى مسلمانان دیگر نیز کمک کرد. در چنین شرایطى، نویسندگان اهل سنت که علاقه خاصى به بررسى تقسیمات داخلى تشیع نداشتند و کلا تمام تعبیرهاى شیعى را از اسلام رفض و یا حتى بدعت گر و الحادى مى دانستند، از فرصت دیگرى که پیش آمده بود استفاده کردند و مسئولیت تمام یغماگرى و شرارت هایى را که قرمطیان بحرین مرتکب شده بودند، به گردن فاطمیان و در حقیقت کل جامعه اسماعیلى افکندند. روایات جدلیان و نویسندگان کتب فرق و ملل و نحل به عنوان منابع مورد استفاده نسل هاى مختلفى از متکلمان و فقها و تاریخ نگاران مسلمان که درباره اسماعیلیه مطالبى مى نوشتند، واقع گردید.
اتهامات و جعلیات ضد اسماعیلى افسانه هاى حشاشین
به طور خلاصه، نویسندگان اهل سنت با پخش اتهامات و جعلیات ضد اسماعیلى خود تدریجا طى قرن چهارم ق دهم م «افسانه سیاهى» درباره اسماعیلیه خلق کردند. طبق این افسانه، مذهب اسماعیلى یک کیش الحادى کامل بود که به دست عده اى از شیادان غیر علوى، و یا احتمالا یک جادوگر یهودى که به جامه مسلمانان در آمده بود، طراحى شده بود تا دین اسلام را از درون آن متلاشى سازد. این افسانه بعد از آن که از نسلى به نسل منتقل گردید و مشروعیت یافت به عنوان توصیف درست و قابل اعتمادى از انگیزه ها، عقاید و اعمال الحادى اسماعیلیان پذیرفته شد و منجر به نوشته هاى ضد اسماعیلى بیشترى و نیز تحریک آرا و عقاید جامعه مسلمانان به طور کلى بر ضد اسماعیلیان گردید. قیام اسماعیلیان ایران به رهبرى حسن صباح برضد ترکان سلجوقى واکنش شدید دیگرى را از جانب اهل سنت و دستگاه عباسیان برضد اسماعیلیه به طور کلى و نزاریه خاصا برانگیخت. اکنون موج جدیدى از آثار جدلى ضد اسماعیلى پدید آمد که با کتاب فضائح الباطنیه مشهور به المستظهرى که غزالى به درخواست خلیفه عباسى المستظهر نوشت، آغاز گردید. بارى، اجزاى «افسانه سیاه» ضد اسماعیلى که به دست نویسندگان اهل سنت در قرون وسطا پرداخته شده بود، تا دوران معاصر همچنان مورد استناد نویسندگان مسلمان که درباره اسماعیلیه به تحقیق مشغول مى شدند، قرار مى گرفت.
داستان هاى خیال آمیز اروپاییان درباره اسماعیلیان
در این میان، اروپاییان قرون وسطا نیز داستان هاى خیال آمیز خود را درباره اسماعیلیان پدید آوردند. اروپاییان آن دوره، على رغم آن که صلیبیون طى دو قرن با تعدادى از جوامع مسلمان در خاورمیانه از نزدیک تماس حاصل کردند، تقریبا در جهل کامل از اسلام و تقسیمات درونى آن به عنوان یک دین باقى ماندند. در واقع، اسماعیلیان نزارى در شام اولین جامعه شیعى بودند که صلیبیون از آغاز قرن ششم ق دوازدهم م با آنها برخوردهاى مختلفى پیدا کرده بودند. اما اندکى بعد، در دوره راشدالدین سنان (متوفاى 589ق 1193 م)، مهم ترین داعى نزاریه شام، بود که سیاحان غربى و وقایع نگران جنگ هاى صلیبى شروع به گردآورى اخبار و اطلاعات پراکنده اى درباره نزاریان شام کردند. آنان به ویژه تحت تأثیر گزارش ها و شایعات اغراق آمیزى بودند که درباره مأموریت هاى فدائیا ننزارى که در راه از میان برداشتن دشمنان مهم جامعه خود معمولا جان مى باختند، شایع شده بود. در هر صورت، صلیبیون و ناظران اروپایى آنان نیز در این زمان متوسل به قوه تخیلات خود شدند تا براى رضایت خاطر خودشان علل جانبازى فدائیان نزارى را توجیه کنند. تا اواسط قرن هفتم ق سیزدهم م تعدادى از وقایع نگاران صلیبى و دیگر منابع اروپایى که همچنان درباره اسلام و اسماعیلیه در جهل کامل باقى مانده بودند، مدعى شدند که اطلاعات درخور اعتمادى درباره سیاست ها و اعمال کاملا محرمانه اسماعیلیان نزارى و رهبر آنان، شیخ الجبل، به ویژه در مورد استخدام و تعلیم و تربیت فدائیان ایشان، کسب کرده اند. این اطلاعات، یا به طور دقیق تر افسانه هایى که به افسانه هاى «حشاشین» معروفیت یافته اند، تدریجا و مرحله به مرحله تکامل یافتند و سرانجام به صورت روایتى که سیاح معروف ایتالیایى، مارکوپولو، آن را مشهور و عامه پسند کرد، به اوج خود رسید. تحت تأثیر این افسانه ها، اسماعیلیان نزارى در منابع اروپایى قرون وسطا و بعد از آن به شکل فرقه اى شیطانى از آدم کشانى معتاد به حشیش و داروهاى مخدر دیگر تصویر شدند که هدفى جز جنایات بدون هدف نداشتند. بدین ترتیب، «افسانه سیاه» ضد اسماعیلى نویسندگان سنى را که ریشه در دشمنى اهل سنت با اسماعیلیه داشت، اکنون «افسانه هاى حشاشین» اروپاییان که از جهل و تخیلات واهى سرچشمه مى گرفت، تکمیل مى کرد و این دو رشته افسانه قرن ها در شرق و غرب به عنوان توصیف هاى دقیق تعالیم و اعمال اسماعیلیه، تا حدود نیم قرن قبل، در جریان بود.
مطالعات جدید درباره اسماعیلیه
شرق شناسان قرن نوزدهم میلادى بررسى هاى محققانه ترى درباره اسلام بر مبناى نسخ خطى اسلامى که اکثرا به وسیله مؤلفان اهل سنت نوشته شده بود، آغاز کردند. در نتیجه، آنان اسلام را از دیدگاه اهل سنت مطالعه کردند و تشیع را به طور کلى به عنوان تعبیرى بدعت آمیز و خارج از «درست دینى» به حساب آوردند. شرق شناسان اکنون براى اولین بار در غرب به درستى اسماعیلیه را یک فرقه مسلمان شیعى شناختند، اما به ناچار آنها را بر اساس منابع دشمنانه اهل سنت و توصیف هاى افسانه آمیز غربیان دوران صلیبى مورد بررسى قرار دادند، و بدین ترتیب بر افسانه هاى اسماعیلى مهر تأیید زدند. افسانه هاى اسماعیلى قرون وسطا در حقیقت به وسیله شرق شناسى عمرى دوباره یافتند و این وضع نابسامان مطالعات اسماعیلى تا دهه 1930 میلادى همچنان ادامه یافت.
در این میان، بازیابى و مطالعه منابع و متون اصیل اسماعیلى مبناى علمى و محققانه اى براى مطالعات اسماعیلى ایجاد کرد، و این در واقع انقلابى در این رشته جدید از مطالعات اسلامى پدید آورد. شمارى اندک از آثار اسماعیلى در قرن نوزدهم به اروپا راه یافته بود. در دهه هاى آغازین قرن بیستم نیز منابع بیشترى که تا آن زمان در مجموعه هاى خصوصى اسماعیلیان در یمن و آسیاى مرکزى حفظ شده بود، در دسترس کتابخانه ها و محققان قرار گرفت، ولى تا دهه 1920 میلادى، دانش محققان و محافل علمى درباره ادبیات اسماعیلى هنوز بسیار محدود بود. فتح باب قطعى در زمینه مطالعات اسماعیلى بر اثر کوشش هاى ولادیمیر ایوانف (1886ـ1970) و تعدادى دانشمندان اسماعیلى که همگى در آن زمان در شهر بمبئى مستقر بودند، پدید آمد. وى از طریق شبکه دوستان اسماعیلى خود در هندوستان و دیگر مناطق موفق شد که تعداد بسیارى از منابع اسماعیلى را به دست آورد و براى اولین بار آنها را در یک فهرست توصیفى که در سال 1933م منتشر کرد، بشناساند. در واقع، مى توان آغاز مطالعات جدید اسماعیلى را به انتشار این فهرست ردگیرى کرد؛ زیرا این فهرست که مشتمل بر هفتصد عنوان مستقل بود و بر غناى ناشناخته میراث ادبى اسماعیلیان گواهى مى داد، اکنون یک قالب علمى براى پیشبرد مطالعات در این زمینه فراهم کرده بود. تا سال 1963م که ایوانف ویرایش جدیدى از کتاب شناسى اسماعیلى خود را منتشر ساخت، اقلام بسیار بیشترى از آثار و منابع خطى اسماعیلى که در کتابخانه هاى خصوصى در یمن و سوریه و افغانستان و تاجیکستان و پاکستان و هند نگهدارى شده بودند، شناخته شده بود. گذشته از مطالعات پیشگامانه ایوانف و چند دانشمند از اسماعیلیان بهره، مانند آصف فیضى و حسین همدانى و زاهد على، متون اسماعیلى بى شمارى اکنون به شیوه هاى علمى ویراسته شده و زمینه را براى پیشرفت هاى بیشتر فراهم مى ساخت. در این ارتباط به ویژه باید از ویرایش انتقادى تعدادى متون اسماعیلى دوره فاطمى به وسیله دانشمند مصرى، محمد کامل حسین (1901ـ1961)، و نیز از ویرایش آثار اسماعیلى دیگرى توسط هانرى کربن (1903ـ1978) که جزو «گنجینه نوشته هاى ایرانى» در تهران و پاریس منتشر مى شد، نام ببریم. پیشرفت در مطالعات اسماعیلى اکنون با سرعت بى سابقه اى به جریان افتاده بود، به طورى که تا سال 1977م، بیش از 1300 عنوان کتاب از بیش از 200 مؤلف اسماعیلى شناسایى شده و در کتاب شناسى جامع اسماعیلى پونا والا توصیف و معرفى شده بود. بسیارى از این متون اکنون به تصحیح انتقادى رسیده و چاپ شده اند، و در همان حال مطالعات ثانوى بى شمارى در زمینه هاى مختلف تاریخ و تفکر اسماعیلیه به وسیله سه نسل متوالى از محققان انجام شده است.
منـابـع
اسماعیلیه (مجموعه مقالات)- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1380
فرهاد دفترى- تاریخ و عقائد اسماعیلیه- تهران- نشر فرزان روز- 1375
www. adyan. org
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها