بررسی زمینههای فرقهگرایی شیعه در مسئله امامت (فرقه کیسانیه)
فارسی 4940 نمایش |در قسمت قبل به اختلافات و گروه بندی شیعیان در قبال جانشینی امام علی، امام حسن و امام حسین (ع) پرداخته شد و در این قسمت به گروه بندی پیروان محمد حنفیه (کیسانیان) درباره امام پس از وى در دو قسمت پرداخته خواهد شد.
قسمت اول: بررسی زمینه های فرقه گرایی شیعه در مسئله امامت فرق کیسانیه
اختلاف در میان کیسانیان
پیروان محمد حنفیه که همان کیسانیان بودند، درباره امام پس از وى با هم به اختلاف برخاستند و به سه فرقه منشعب شدند.
الف- گروه اول: معتقدان به زنده بودن محمد حنفیه و سکونت او در کوه «رضوى»
معتقد شدند که محمد حنفیه زنده است و در کوه «رضوى» میان راه مکه و مدینه سکونت دارد، در حالى که شیرى از سمت راست و پلنگى از سمت چپ وى مأمور حفاظت از او هستند تا هنگامى که وقت قیام او فرا برسد. و مى پنداشتند که او قائم آل محمد (ص) و همان مهدى است که پیامبر (ص) بشارتش را داده و به مردم خبر داده که جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. گروه زیادى از کیسانیان از جمله کمیت بن زید اسدى و کثیر بن عبدالرحمان خزاعى یعنى «کثیر عزة» بر این اعتقاد بودند. کثیر همان کسى است که در باب امامت چنین سروده است:
«هان اى مردم! امامان همگى از قریش اند
آنان رهبران راه حقیقت و هر چهار نفر همتاى یکدیگرند،
آنان مولاى ما هستند و ما به دستور خدا
موظف به خیرخواهى و وفادارى نسبت به آنان هستیم
آن چهار نفر على (ع) و سه تن از فرزندان او هستند
که بدون هیچ ابهامى، اسباط و نوادگان رسول خدایند
اولى سبط ایمان و نیکى است
و دومى همان سبطى است که خاک کربلا او را در خود جاى داده است.
اما سبط سوم طعم مرگ را نخواهد چشید تا آنگاه
که رهبرى سپاهى را بر عهده گیرد که یک پرچمدار آن را جلودارى مى کند
او مدتى است که از چشم ما پنهان شده
و در کوه رضوى غایب گشته و در آنجا نزد خود آب و عسل دارد»
سید بن محمد حمیرى نیز بر همین عقیده است. همان که در این باره سروده است:
«فرزند خوله به گونه اى از نظرها غایب گشت
که جز او هیچ انسان غریبى در زندگانى خود چنین غیبت نکرده است
من به دوست خود که مدتى با وى هم نشینى کرده
و میان من و او درگیرى و ناراحتى هایى رخ داده، مى گویم
اگر او به مقدار عمر حضرت نوح (ع) هم از دیده ما پنهان بماند، باز
هم دل و جان ما به بازگشت او یقین دارد
من به او امید بسته و منتظرش هستم
چنان که حضرت یعقوب (ع) سال ها در انتظار حضرت یوسف (ع) ماند»
مراد شاعر از فرزند خولة، همان محمد حنفیه است. زیرا اسم حنفیه مادر محمد خوله بوده است. فرقه کیسانیه همچنین مى پنداشتند که محمد حنفیه هفتاد سال در کوه رضوى غایب مى شود. آنگاه ظهور مى کند و براى پیروان خود حکومتى برپا کرده، ستمگران بنى امیه را مى کشد. او در آغاز ظهور و شروع حکومتش سوار بر ابر شده و شمشیر آخته اى در دست مى گیرد و فرشتگان با او همراهى مى کنند. آنگاه در صحن مسجدالحرام فرود آمده و مردان به عدد سپاهیان جنگ بدر 313 نفر در کنار حجرالاسود با او بیعت مى کنند. سپس خداى عزوجل شیعیان او را از قبرهایشان بر مى انگیزد تا با دیدن سلطنت و پیروزى وى شادمان گردند و ]کار دیگرش آنکه پیروان دشمنانشان را از روى زمین برمى دارد.
در همین رابطه سید حمیرى که یکى از شاعران این فرقه است چنین سروده است:
«هان، اى انسان به کسى که در منزلش در سرزمین رضوى ساکن شده
تحیت بگو و سلامى به او هدیه کن
سلام انسان عاشق در راه خدا
که در تمام مدت غیبت او، همت خویش را حفظ کرده است
و هنگامى که افراد آسوده خاطر و فرومایه در خواب اند
شب را به بیدارى سپرى مى کند
بگو اى فرزند وصى پیامبر (ص)،
جانم به فدایت،
اقامتت در این کوه چه طولانى شد!
به گروهى از دوستدارانت که تو را
خلیفه و امام خود مى دانند آسیب ها رسید
آنان در راه رضاى تو با تمامى اهل زمین
که هفتاد سال از نظر آنان غایب شده اى دشمنى کردند
اکنون اى زاده خوله، اگر همچنان درآن سرزمین بمانى
مایه بسى غم و اندوه است
ما در حالى کوه رضوى را مشاهده مى کنیم که تو
درنزدیکى آن هستى ولى با این حال ما نمى توانیم در کنار هم اجتماع کنیم.
مردمان عقیده ما را درباره تو منحرف باطل مى شمرند
و با ما به دشمنى و خصومت رفتار مى کنند
و در گفتارى دراز به ما چنین مى گویند که:
آیا مردى را انتظار مى کشید که مرده است
و با خاک گورستان هم جوار گردیده
و میان ما و او سدى استوار برقرار شده است
اما ما آنان را خسته و درمانده کردیم
و تنها به ریسمان محکم تو اى فرزند خوله چنگ زده و تمسک جستیم
و اینکه به فرمانت گردن نهادیم
موجب افزایش اندوه و ناراحتى آنان شد.
پاسخ ما به آنان این است که شما دروغ مى گویید
و سوگند به آن کسى که انسان ها را آفرید شما شکست خورده اید
او در دره حاصل خیز رضوى است
و فرشتگان با وى به گفتوگو مى نشینند.
پسر خوله طعم مرگ را نچشیده
و هیچ زمینى استخوان هاى او را در بر نگرفته است
او در آن سرزمین چاشتگاهى مناسب و جایگاهى دارد
که بزرگ مردان با وى سخن مى گویند
او از خوردنى ها ارتزاق مى کند
و از نوشیدنى ها بهره مند مى شود
آنگاه که شما بر ما ستم روا داشتید
خداوند ما را به وسیله او به راه رشد، هدایت کرد
و ما سختى ها را به خاطر او تحمل مى کنیم
ما به مهدى عشق مى ورزیم، تا روزى که
پرچم هاى برافراشته سپاه او را پى در پى و منظم مشاهده کنیم
و ببینیم که سپاه او چنان آب را از چشمه سارها جارى مى سازند
که گویى افعى بلندى بر زمین راه مى رود
در آن روز آنچه را احزاب مختلف در زمین بنا کرده اند منهدم مى سازد
و اهل زمین را به سزا و کیفر اعمالى که مرتکب شده اند مى رساند
ستمگرانشان را نابود کرده
از آنان به سختى انتقام مى گیرد
این هنگامى است که مادران
با سروپاى برهنه در حالى که نقابى بر چهره ندارند ظاهر شده
با سپاهى... به دمشق وارد مى شوند. سپاه مهدى
به سوى آنان تیرها افکنده،
آنان را بدون مهریه به همسرى خود در مى آورند
و بدون آنکه حرامى مرتکب شده باشند
با آنان بیتوته خواهند داشت
هان اى زنان بنى امیه! ما با تیرهایمان
زهر را به همسران شما نوشاندیم.
اى پسر خوله پیشانى تو از نزدیک
به قرص ماه کامل مى ماند
مردم بدون هیچ حائلى او را مشاهده خواهند کرد،
درحالى که شمشیر برنده اى را در دستش تکان مى دهد
و چنان در سایه درخشش خورشید، شمشیرش را حرکت مى دهد
که همانند برق آسمان تاریکى ها را مى زداید.
گروهى به شمار سپاه جنگ بدر با او بیعت خواهند کرد
مردانى که خواهان دنیاى بى ارزش نباشند
آنان در مکه با او بیعت کرده
و به گفته ملامت گرانى که مردم را از او باز مى دارند توجهى نمى کنند»
سروده های دیگری در رثای محمد حنفیه
هنگامى که هفتاد سال از مرگ محمد حنفیه گذشت و پیروان او به هیچ یک از آرزوهاى خود نرسیدند، شاعرشان چنین سرود:
«اگر محمد حنفیه به مقدار عمر حضرت نوح (ع) هم از ما غایب گردد،
باز دل هاى ما یقین دارد که او خواهد آمد.
من به آمدنش امیدوارم و چنان که
حضرت یعقوب (ع) سال ها به انتظار حضرت یوسف (ع) نشست، همچنان او را انتظار مى کشم.»
شاعر دیگرى از آنان درباره بازگشت پس از مرگ چنین سروده است:
«هنگامى که آثار پیرى در چهره انسان ظاهر شده
و آرایشگران موى سرش را خضاب کنند
طراوت از صورت او رخت بر بسته به یغما مى رود
در این هنگام به او بگو
اى انسان، بر جوانى خویش گریه کن
ولى بدان که آنچه از دست رفته براى هیچ کس باز نمى گردد
تا هنگامه رجعت فرا رسد.
هنگامى که پیش از روز قیامت مردم
دوباره به دنیاى خویش باز مى گردند.
من در عین آنکه نسبت به روز محشر هیچ گونه شکى ندارم
به روز رجعت نیز سخت ملتزم و پاى بندم
چرا که خداوند در کتاب خود، از مردانى خبر داده است
که پس از مرگ دوباره زنده شده و به دنیا بازگشته اند.»
بیت اخیر به گونه دیگرى هم روایت شده: چرا که خداوند از مردانى خبر داده که پس از مرگ و سر فرو بردن در خاک زنده گشته اند.
استدلال هاى کیسانیان بر مهدى بودن محمد حنفیه
از دیگر استدلال هاى آنان براى اثبات اینکه محمد حنفیه همان مهدى اى است که پیامبر (ص) بدان بشارت داده، این است که آنان معتقد بودند حضرت، امت خود را از اینکه نام و کنیه او را با هم داشته باشند برحذر داشته و به حضرت على (ع) فرموده بود: «به زودى پس از من از تو فرزندى زاده مى شود که من نام و کنیه خودم را به او بخشیده ام.» پس از پیامبر (ص) فرزند حضرت على (ع) از حنفیه به دنیا آمده حضرت او را محمد نامید و کنیه اش را ابوالقاسم نهاد. در روایات چنین آمده که پیامبر (ص) فرموده است: «مهدى مردى از خاندان من است که هم نام و هم کنیه من است.» از این احادیث پى مى بریم که اگر شخص دیگرى جز محمد حنفیه میان نام و کنیه پیامبر (ص) جمع کند گنهکار است. زیرا پیامبر(ص) دیگران را از این کار برحذر داشته است. مهدى حجت خداى عزوجل بر مردم است و حجت باید معرفتش نسبت به خدا و اطاعتش از او بیش از دیگران باشد. پس چگونه ممکن است با پیامبرش به مخالفت برخیزد؟ کیسانیه با این استدلال مدعى شده اند که محمد حنفیه همان مهدى است.
گروه دوم و سوم: معتقدان به مرگ محمد حنفیه و جانشینی وی
گروه دوم کیسانیه که مرگ محمد حنفیه را پذیرفته بودند، معتقد بودند که پس از او ابوهاشم عبدالله فرزند محمد امام است، اما در مورد امام پس از مرگ عبدالله به دو دسته تقسیم شدند:
دسته اى مى پنداشتند که امامت از ابوالقاسم به عبدالله بن معاویه، نواده عبدالله بن جعفر بن ابى طالب (ص) منتقل شده است؛ اینان همان گروه «حربیه» پیروان عبدالله بن حرب مدائنى هستند. دسته دیگر معتقد بودند که پس از ابوهاشم امامت به محمد بن على، نواده عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب (ص) مى رسد و مى گفتند که ابوهاشم امامت را براى او وصیت کرده است، زیرا ابوهاشم در سرزمین شراة نزد او بود و همان جا وفات کرد و هنگام وفات محمد بن على را به امامت برگزید و محمد، فرزندش ابراهیم، معروف به امام را به امامت منصوب کرد. ابراهیم کسى است که ابومسلم را براى تبلیغ مذهب کیسانیه به خراسان گسیل داشت. وى پس از خود امامت را براى ابوالعباس سفاح یعنى عبدالله بن محمد سفارش نمود. سپس امامت به ابوجعفر منصور دوانیقى رسید. به عقیده این گروه ها شیعیان عباسى از محمد حنیفه نشئت گرفته اند. اینان معتقدند که ابومسلم خراسانى مردم را به این مذهب فرا مى خواند. این فرقه ها همان «بکیریه» پیروان بکیر بن ماهان هستند که از مبلغان محمد بن على نواده عبدالله بن عباس در عراق بوده است پیش از آنکه این دعوت در خراسان ظهور کند.
ادامه دارد ...
(در قسمت دوم به بخش دوم بررسی ظهور فرق کیسانیه در قبال مسئله امامت در شیعه پرداخته می شود.)
منـابـع
عبدالله بن محمد ناشی اکبر- فرقه های اسلامی و مسئلۀ امامت- مترجم علیرضا ایمانی ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1386
ویلفرد مادلونگ- مکتب ها و فرقه هاى اسلامى در سده هاى میانه- ترجمه جواد قاسمى- آستان قدس- مشهد- 1375 ش.
www. adyan. org
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها