ظهور انشعابات در میان شیعه
فارسی 4131 نمایش |پس از رحلت امام یازدهم و غیبت امام دوزدهم در سال 260هـ. شیعه امامیه رفته رفته شکل قطعی گرفت و سازمان یافت. پس از استقرار حکومت خاندان شیعی آل بویه در بغداد به سال (334هـ. )، امامیه موفق شدند مذهب فقهی خود را تا حدی به رسمیت بشناساند و مجموعه ای از تالیفات فقهی امامیه آغاز بسط و گسترش نهاد. به موازات آن، تدوین موضع کلامی آنان نیز صورت گرفت. رساله در اعتقادات امامیه از شیخ صدوق (وفات: 381هـ.)، که اکنون ترجمه انگلیسی آن نیز در دست است نشانمی دهد که کلام شیعه به طور قطعی شکل گرفته است. امامیه از حیث بینش، خیلی دور از برخی از معتزله نیستند و مثلا قرآن را مخلوق می دانند؛ لیکن روشن نیست که تاثیر و تاثر معتزله و شیعه دقیقا به چه صورت و از چه راهی بوده است. منبع متاختر نشان می دهند که امامیه از مفاهیم کلام فلسفی، در انتقاد از اشعریان بهره جستند. لذا امامیه به اعتباری جزو جریان عمده کلام اسلامی بودند. از سوی دیر، آرائی که مورد انتقاد قرار گرفته بندرت متوجه آراء مخالفان همعصر یا متاخر آنان است، و این امر نشان می دهد که شمار کمی از متکلمان امامیه فعالانه درگیر منازعات کلامی بوده ند. تا وقتی که بررسی بیشتری انجام نگرفته، در این باب بدشورای می توان از این بیش سخن گفت.
الف. ظهور زیدیه و نقش کلامی آنان
وضع شاخه زیدیه تشیع نیز از لحاظ کلام مجهول مانده است، هرچند درباره برخی کامیابی های کم اهمیت تر سیاسی آنان معلوماتی در دست است. در نواحی گوناگون از جنوب دریای خزر، از حدود 2757 تا 520 هـ. دولتی از زیدیه وجود داشت. دولت دیگری، که پیش از سال 287هـ. در یمن استقرار یافت، توانست به طریقی زیر فرمان امامان زیدیه صنعا تا به امروز ادامه حیات دهد. این امر موجب شده است که فقه ویژه زیدیه بسط و گسترش یابد. ولی این فقه به مذاهب اربعه سنیان بسیار نزدیک است و چه بسا بتوان آن را به عنوان مذهب پنجم فقهی به شمار آورد. زیدیه با معتزله ارتباط نزدیکتری دارند تا امامیه به معتزله، و ظاهرا از برخی از نظرگاه ها با شاخه ای از معتزله همسان اند، هرچند به گرویدن کسانی، از زیدیه به موضع معتزله اشاراتی رفته است. پاسخ این معماها را احتمالا وقتی می توانیم داد که بهتر دریابیم در اواخر قرن دوم هجری در بغداد زیدیه چه موضعی داشته اند. دولت های زیدیه، البته، در مناطق کوهستانی نستبا دور افتاده مستقر بودند، و هر چند گاه گاه علمای شایسته ای از میان آنان بر می خاستند، انتظار نمی رفت که بتوانند در شد و تکامل کلی کلام اسلامی نقش مهمی ایفا نمایند.
ب. بسترهای اجتماعی و فرهنگی ظهور اسماعیلیه
درباره اسماعیلیه، از شاخه های دیگر شیعه، گفتنی نسبتا بیشتر است. با این همه، باید به خاطر سپرد که هرچند مذهب اسماعیلی با سلسله فاطمی در مصر پیوستگی داشت، به عنوان آیین، دارای نوعی حیات مستقل از فاطمیان بود. مثلا قرمطیان، در مشرق عربستان، گاهی سیادت فاطمیان را به رسمیت می شناختند و گاهی با آنان نبرد می کردند. برخی از نویسندگان اهل تسنن کوشیدند تا مذهب اسماعیلی را به عنوان ظهور مجدد مذاهب کهن پیش از اسلام معرفی کنند، و گرایش محققان متقدم اروپایی این بود که آن را نهضت ملی یا نژادی ایرانی بدانند. نظر اخیر به وضوح نادست است، زیرا بسیاری از غیر ایرانیان اسماعیلی بودند، در حالی که طبقات حاکم ایرانی بیشتر سنی شدند. لذا محققان متاخر، مذهب اسماعیلی را اساسا سلسله ای از نهضت های انقلابی تلقی کرده اند که در میان کارگران، صنعتگران و دیگر طبقات ستمکش پدید آمده بود. نارضایی از وضع موجود احتمالا در بسیاری از مراکز به ایجاد حالت عصیان منجر شد. تا حدی نبوغ سازماندهی پیشوایان اسماعیلی بود که آنان را قادر ساخت در میان گروه های مجزای متعدد که در سرزمین پهناوری پراکنده بودند وحدت ظاهری پدید آورند و بدون پایگاه اعتقادی چندان مشخصی، یک نهضت انقلابی زیرزمینی ایجاد کنند. اصل مهم، فرمانبرداری از مافوق در داخل نهضت بود، همراه با این اعتقاد که فرمان مافوق نهایتا از ناحیه خود امام صادر شده که منزه از خطاست.
گفته اند که سازمان این نهضت سلسله مراتبی داشته است و به افراد هر درجه آموزش بیشتری نسبت به درجه پایینتر داده می شده است. در پایین ترین سطح، آنچه مرحل ای بالاتر، ظاهرا به اعضا چنین تعلیم داده می شد که حقیقت در ادیان لافعل، همواره نسبی بوده است، و همه حقایقی که در آنها وجود داشته در مذهب اسماعیلی فراهم آمده است. آنان در رفتار با مسلمانان، بی ظاهر و باطن فرق قائل شدند. آنان مدعی شدند که قرآن، صرف نظر از معنا برونی و ظاهری، معنایی درونی و باطنی دارد، و این معنای باطنی را فقط از امام می توان آموخت. به علت همین نکته در تعالیمشان، گاهی آنان را باطنیه نامیده اند.
اسماعیلیه معتقد بودند که پس از امام اسماعیل پسر امام جعفر صادق (ع) که نامشان ماخوذ از اسم اوست، چند امام غایب بوده اند تا آنکه سرانجام پسر یکی از اینان، دولت فاطمی را در سال 297هـ. بنیاد نهاد. فاطمیان، به علت موضع اعتقادی کلی خود، مدعی شدند که خلفای واقعی امت اسلامی اند سیادت عباسیان را به رسمیت نشاختند. پس از آنکه مصر را گشودند، امید بسیار داشتند که بتوانند این دعوی را به کرسی بنشانند، و تبلیغ خود را درمناطق که عباسیان ر به رسمت می شناختند شدت بخشیدند. چند صباحی بعد، درست در اوضاع آشفته پیش از استقرار سلجوقیان در بغداد، سرداری تک که بیعت خود را با فاطمیان اظهار نموده بود، شهر را در تصرف گرفت، و نزدیک یک سال به جای نام عباسیان، نام فاطمیان در خطبه نماز جمعه یاد می شد. با این همه، پس از این زمان جریان پیشروی دچار وقفه شد، و مسلم گردید که بعید است فاطمیان بتوانند از شام، که تا مدتی آن را در تصرف داشتند، به سمت مشرق پیش روند. چنین اظهار نظر شده است که فاطمیان پس از تاسیس دولت خود رفته رفته از شدت لحن انقلابی دعوت خود کاستند، و بیشتر بر دعوی های برتر خود نسبت به خلافت تاکید کردند. هرچه باشد، مسلم است که پیش از 495هـ برای مسئولان اداره امور در مصر معلوم شد که در عین تعهد این مهم، ارضای سوداهای انقلابی محل است.
ج. ظهور اخوان الصفا
در میان گروه های وابسته به نهضت فاطمی در مراحل اولیه آن، احتمالا محفلی از فلاسفه و علمای طبیعیات را می توان بازشناخت که در اواخر قرن دهم میلادی (اواخر قرن چهارم هجری) در بصره می زیستند. آنان خود را اخوان الصفا می نامیدند و مجموعه ای از پنجاه یا پنجاه و یک رساله از خود به جای گذاشته اند. محققان اروپایی قرن نوزدهم شدیدا تحت تاثیر این رسایل قرار داشتند آنها را روشن گردیده که آموزش ظاهری آنها نسبتا سطحی است، تا آنکه یکی از نویسندگان متاخر آنها را «انقلاب، در لباس تنویر افکار» تعریف کرده است. اخوال الصفا، بیگمان التقاطی بوده اند و به اندیشه های عرفانی نوفیثاغوری گرایش داشته اند؛ و مانند بیشتر اسماعیلیان بدان جهت متمال بوده اند که ادیان بالفعل، از جمله حتی اسلام، را دارای فقط حقیقت نسبی تلقی کنند.
چ. اسماعیلیه از بسط کلامی اسلامی
ملخصی از اصول اعقتادی اسماعیلی زیر عنوان اعتقاد نامه فاطمیان منتشر شده که می توان آن را اصول اعتقادی حکومت فاطمیان پنداشت، هرچند مولف آن در نزدیک به نیم قرن پس از سقوط سلسه فامی در گذشته بود. این اثر اساسا معرفی بی طرفانه یک موضع اعتقادی است، بی احتجاج صریح به ضد صاحبان مواضع دیگر؛ لیکن این صورت از اسلام، اسلام راستین معرفی گردید. و مولف چنان کلماتی به کار برده که می توان ستنباط نمود که مذهب تسنن و سایر مذاهب مورد نکار قرار گرفته اند. در این اثر، قرابتی با مفاهیم کلام فلسفی تسنن دیده می شود، لیکن هیچ مباحثه آشکاری در آن وجود ندارد. این، یکی از مبادی اساسی اسماعلیل بود که عقل انسانی محدودیت هایی دارد و نمی تواند به حقیقت تام برسد، و حقیقت تام را تنها از پیامبر (ص) یا یکی از امامان (ع) می توان به دست آورد. بر چنین پایه ای، کلام فلسفی منتفی است. بدین سان، هرچند آثار اسماعیلی متعددی هستند که اکنون به آنها دسترسی هست و باید مورد مطالعه قرار گیرند، این آثار، حداکثر می توانند درباره تحول این آیین اعتقادی اطلاعات مشروح تری به دست دهند. با این همه، به رغم این واقعیت که اسماعیلیان در بحث های کلامی با دیگر مسلمانان شرکت نکردند، در جریان کلی بسط و گسترش کلام تاثیر زیادی داشتند، زیرا برای دوره قابل ملاحظه ای، می بایست از تسنن در برابر مذهب اسماعیلی از نظر عقلانی دفاع شود.
ح. ظهور اسماعیلیان الموت
مدتها پیش از زوال سلسله فاطمیان، در داخل نهضت اسماعیلی، انشعابی جدی روی داد که احتمالا در تحلیل نهایی ناشی می شد از ناسازگاری میان منافع مدیران مسئول و انقلابیون غیر مسئول. در بخش آسیایی جهان اسلام، انقلابیون زیاد بودند. هرقدر اکراه دولت فاطمی نسبت به اقدام تهاجمی به آسیا و ناتوانی او نسبت به آن بیشتر شد، کاسه صبر انقلابیون بیشتر لبریز گردید و شورشی رخ داد. این شورش در تصرف الموت و دیگر قلاع مناطق کوهستانی کامیاب شد، لیکن به گشودن هیچ شهر مهمی یا به بیرون راندن سلجوقیان از مراکز خود اصلا توفیق نیافت. امری که از نظر کلامی اهمیت دارد واقعه ای است که هنگام مرگ مستنصر، امام فاطمی، در 487 هـ (که از سال 427هـ. حکومت داشت)، روی داد. وزیر او، که فرمانروای واقعی مصر بود، موفق شد به جای نزار، وارث تعیین شده خلاف، مستعلی، پسر دیگر مستنصر را بنشاند؛ انقلابیون ایران و شام از این واقعه استفاده کردند و با تبلیغ پیروی از نزار، ریشه پیوند خود را با مصر گسستند. جالب اینکه، هرچند نزار غایب شد و احتمالا، به قتل رسید، پیشوایان اسماعیلیه در آسیا مدعی شدند که وی در غیبت به سر می برد و آنان هنوز با وی در تماس اند. در واقع، در سال 561هـ خداوند جدیدالموت مدعی شد که دو نامه از وی دریافت شده و بر اساس این نامه ها مرحله جالبی را در حیات این فرقه گشود که همان «عصر رستاخیز» باشد.
تاریخ متاخیر اسماعیلیان، بیشتر سیاسی است، هرچند بعضی آثار کلامی از این دوره موجود است. ناریان بعدا به خار مبادرت به قتل های سیاسی شهرت یافتند، و نام خود یعنی assassins را وارد بیشتر زبانهای اورپایی ساختند؛ اصل این کلمه واژه ای است عربی (احتمالا به صورت حشاشین)، که به معنی حشیش کشان است؛ ولی به طور قطع معلوم نیست که چرا آنها بدین نام خوانده شده اند. صلیبیون قصه های بدیع چند درباره آنها و پیشوایان «پیرمرد کوهستان» نقل می کردند. نزارین و پیروان مستعلی هر کدام به دو گروه تقسیم شدند، و همه این گروه ها، لااقل قسمتی از اعضای آنها، مآلا راه هند در پیش گرفتند.
د. فرق افراطی
در این مقام، شایسته است از وجود برخی فرقه ها یاد کنیم که چندان راه افراط در پیش گرفتند که شک است بتون باز آنها را متعلق به اسلام شمرد. مذهب دروزیه ( که بیشتر در کوهستانهای لبنان، حوران و اطراف دمشق زندگی می کنند)، از راه قبول الحاکم، خلیفه فاطمی 386- 411 هـ. ) به عنوان آخرین تجسم الوهیت، از مذهب اسماعیلی برآمده رشد کردند؛ لیکن دیگر اندیشه های مذهبی کهن خاورمیانه در آن وارد شده بود. فرقه دیگری که اعتقاداتش عمدتا از مذهب اسماعیلی سرچشمه گرفته فرقه نصیریه یا علویه است، که در بخشهای گوناگون سوریه سکنی دارند و گروههای کوچکی از آنان در دیگر جاهای خاورمیانه پراکنده اند. یکی از معتقدات خاص آنها این است که علی را تجسم خداوند و برتر از محمد (ص) می دانند. نامشان، مانند دیگر نامهای فرق در خاورمیانه، غالبا سهل انگاری به کار می رود، و گاهی بشواری می توان تعیین کرد که افرادی که بدین نام خوانده می شوند واقعا عضو این فرقه هستند یا نه. سرانجام، یزیدی ها یا شیطان پرست ها هستند که تقریبا همه کردند؛ هرچند اسمشان اسلامی است، مشکل بتوان دانست که آیا دینشان از اسلام برخاسته یا بسط و گسترش دینی کهنتر است. همه این فرقه ها جماعات محلی کوچکی را تشکیل می دادند که تقریبا پیوند خود را یکسره با حیات فکری و فرهنگی کلی دنیای اسلام گسسته بودند.
منـابـع
منتگمری وات- فلسفه کلامی اسلامی- ترجمه ابوالفضل عزتی عملی و فرهنگی- صفحه 120- 114
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها