تاریخ و قلمرو فرقه اباضیه
فارسی 4819 نمایش |پیدایش فرقه هاى خوارج
بعد از مرگ یزید بن معاویه در سال 64 هجرى و ادعاى خلافت توسط عبدالله بن زبیر در مکه، رهبران خوارج کوفه و بصره با هدف دفاع از مکه و کعبه به وى پیوستند و با او به عنوان خلیفه مسلمین و امام بیعت کردند. اما پس از چندى خوارج دیدگاه عبدالله بن زبیر را در باب عثمان جویا شدند. او نسبت به عثمان و طلحه اظهار ارادت کرد و زبیر را مورد ستایش قرار داد و از خوارج تبرى جست. به همین علت خوارج از او روى گردانده، عازم بصره و کوفه گردیدند و عده اى نیز راه یمامه را در پیش گرفتند.
نافع بن ازرق به عنوان یکى از بزرگان خوارج تندرو پس از چندى از بصره به اهواز عزیمت کرد و در نامه اى که به سران خوارج نوشت، عقاید خود را بیان کرد. وى اقامت خوارج در میان کفار، و قعود و تقیه را تقبیح کرد و آنها را به هجرت دعوت نمود. وى چنین مى پنداشت که هر کس حتى از خوارج براى امر به معروف و نهى از منکر خروج نکند، کافر گمراهى است که کشتنش جایز است. نامه نافع بن ازرق و بیان پاره اى از عقاید خاص وى در باب مرتکب کبیره باعث پیدایش فرق خوارج نخستین و جدایى بزرگان خوارج از یکدیگر شد. بنابراین سال 65 هجرى مقطعى مهم در پیدایش فرقه هاى گوناگون خوارج است. بزرگان خوارج همچون عبدالله بن اباض، نجدة بن عامر و عبدالله بن صفار (یا اصفر) با وى به مخالفت پرداخته، هر کدام مؤسس فرقه اى در تاریخ خوارج گردیدند. ملل و نحل نویسان تعداد خوارج را تکثیر کرده تا اختلاف میان گروه هاى اسلامى را زیاد نشان داده و عدد 73 را تکمیل نمایند. ملطى در التنبیه والرد خوارج را بیست و پنج فرقه، بغدادى در الفرق بین الفرق بیست فرقه، شهرستانى در الملل والنحل بیست و سه فرقه، ابن جوزى در تلبیس ابلیس دوازده فرقه، ابومحمد یمنى در عقائد الثلاث والسبعین فرقة شانزده فرقه، و بقیه ملل و نحل نویسان نیز مشابه این نویسندگان به شمارش و تکثیر خوارج پرداخته اند.
ناشى اکبر نیز در کتاب مسائل الامامه مى گوید: «خوارج چهار دسته اند: 1. ازارقه: پیروان نافع بن ازرق؛ 2. نجدیه: پیروان نجدة بن عامر حنفى؛ 3. اباضیه: پیروان عبدالله بن اباض؛ 4. صفریه: پیروان عبدالله بن صفار، و دیگر فرقه هاى خوارج از این چهار فرقه منشعب شده اند؛ زیرا امروزه کسى از خوارج را نمى یابى جز آن که ولایت یکى از این چهار نفر را پذیرفته، گمان مى کند که با او هم عقیده است و از مخالفان وى در خوارج تبرى مى جوید. گرچه پیدایش این فرق چهارگانه هم زمان بوده است، ولى در فراخوانى و دعوتشان، برخى بر دیگرى مقدم اند». (مسائل الامامة، ص68.)، ابوالحسن اشعرى در مقالات الاسلامیین مى نویسد: «اصل اقوال خوارج از ازارقه، اباضیه، صفریه و نجدیه است و همه اصناف دیگر از صفریه منشعب شده اند». (مقالات الاسلامیین، ج1، ص169.) به هر حال اگرچه به نظر مى رسد که فرقه هاى مهم خوارج شش تا باشند و بیهسیه، پیروان ابوبیهس هیصم بن جابر، و عجارده، پیروان عبدالکریم بن عجرد نیز از فرقه هاى مهم خوارج اند، ولى چهار فرقه مذکور از اهمیت بیشترى برخوردارند.
ظهور اباضیه و بنیانگذاران
پیشوای اباضیه، ابوالشعثاء جابربن زید، در سال 22 هجری دیده به جهان گشود و در سال 96 هـ درگذشت. پیروان این مذهب برخلاف قاعده به عبدالله بن اباض تمیمی، یکی از شخصیتهای نامدار این فرقه نسبت داده شده اند و ظاهرا این نام را برخی از کارگزاران حکومت اموی در عهد عبدالملک بن مروان بدانها داده اند. دلیل این نامگذاری نامه نگاری ها و مباحثات طولانی عبدالله با عبدالملک، حرکت فعالانه انتقادی عبدالله از شیوه، حکومت اموی به سبب دور شدن آن حکومت از روش خلفای راشدین، دعوت آشکار او از حکومتگران به اعتدال یا دخالت نکردن در کارهای مسلمانان، و سرانجام موضع گیریهای سرسختانه فکری عبدالله در برابر خوارج بود به طوری که وی را در نظر توده مردم در مقام پیشوا و رهبر قرار داد. اما خود اباضیه خویشتن را «اهل الدعوة» (دعوتگران) می نامیدند و مدت زمانی پس از مرگ جابر به اباضیه معروف شدند. با این حال آنان تنها زمانی این عنوان را برای خود به رسمیت شناختند که در میان مردم رایج شده بود و بدان شهرت یافته بودند. دومین پیشوای اباضیه ابوعبیده مسلم بی ابی کریمه است. وی از جابر و دیگران دانش آموخت و از طرق شاگردان آن دو بود که مذهب اباضی در بیشتر سرزمین های اسلامی انتشار یافت. برخی از این شاگردان که آورندگان دانش (حملة العلم) به مشرق و مغرب بودند، به نام و شهرت دست یافتند.
دروران تدوین و تألیف اباضیه
اباضیه خیلی زود دست به تألیف و تدوین زدند. به گفته کتب تاریخی، جابر دیوان قطوری تألیف کرد که روایت و آرای خود را در آن گرد آورد. این دیوان در روزگار عباسیان از میان رفته است. ربیع بن حبیب نیز در قرن دوم «صحیح» خود را نگاشت. این کتاب که هنوز هم تکیه گاه اباضیه در حدیث به شمار می آید، به دلیل سه سندی بودن، از صحیح مسلم و بخاری ارزشمندتر است. عبدالرحمن بن رستم و هود بن محکم هواری بر قرآن تفسیر نوشتند و ابوالقیظان محمد بن افلح چندین کتاب در موضوع «استطاعت» و ابوغانم مجموعه خود را در حدیث و آثار به رشته تحریر درآوردند. همه اینها در قرن اول و دوم هجری صورت پذیرفت و علاوه بر آنها، آثار دیگری نیز در همین دوره تألیف شد. این جریان تألیف در شعبه ها و رشته های مختلف فرهنگ اسلامی، در دوره های بعد نیز ادامه یافت. اگر از مجموع نوشته های اباضیه و دیگر مذاهب اسلامی آماری تهیه کنیم و تألیفات هر یک از این مذاهب را نسبت به تعداد پیروان آن بسنجیم در خواهیم یافت که شمار تألیفات اباضیه، اگر نگوییم بالاترین یکی از بالاترین درصدها را تشکیل می دهد. اما از آنجا که اباضیه همواره تحت پیگرد و اعمال انواع فشارها و سختگیری ها از جمله گاه سوزاندن کتابها و کتابخانه ها از سوی حکومتگران بودند که در موارد بسیاری از آن دست فقهای متعصب را در تحریک دستگاه حکومت به آزار و اذیت مخالفان خود می توان مشاهده کرد، لهذا بسیاری از آثار اباضیه نابود شد و تاکنون نیز بیشترین و مهمترین کتب این مذهب حتی برای پیروان آن، ناشناخته مانده است.
عوامل این ناشناختگی عبارتند از:
1ـ کسانی که نسخه هایی از این آثار را در اختیار داشتند، از ترس این که مبادا این نسخه ها نابود شوند، در محافظت آنها سخت می کوشیدند؛ چه، آنان تجربه های تلخی از نابودی کتابهای ارزشمند پیش رو داشتند.
2ـ وضعیت نابسامان و آشفته ای که اباضیه در آن به سر می بردند و موجب می شد بسیاری از آنان برای حفظ جان خود پیوسته نقل مکان کنند، به آنها اجازه نمی داد که از تمامی اشیای ارزشمند، بویژه اگر سنگین وزن بودند، نگهداری کنند.
3ـ تعصبات خشک مذهبی عده ای از اباضیه و مخالفان آنها.
4ـ زمینه مساعدی که مخصوصا در عصر حدیث برای کتابهای دیگر مذاهب اسلامی فراهم بود، برای اباضیه فراهم نبود.
دولتهای اسلامی پیرو مذاهب مختلف کار نشر کتابهای این مذاهب را به عهده گرفتند و بدین منظور مؤسسه های عظیمی تأسیس کردند که این کتابها را به همه جا می رساندند و در دسترس عمومی قرار می دادند.
اصل عقاید فرقه اباضیه
پیروان فرقه اباضیه از دیگر فرقه هاى خوارج معتدل تر و از نظر اندیشه و اعتقاد، به امت اسلامى نزدیک تر و در مقایسه با سایر گروه هاى خوارج، از غلو و تندروى دورترند، و به همین جهت تا کنون باقى مانده اند. اینان فقهى نیکو دارند و در میانشان دانشمندان برجسته اى وجود دارد. گروه هایى از آنان در آبادى هاى صحراى باخترى و گروهى دیگر در منطقه زنگبار ساکن اند. این فرقه اندیشه هایى فقهى دارند که پاره اى از آنها اساس برخى از قوانین کشور مصر در خصوص میراث، یعنى مسئله ارث بردن از طریق ولایت عتق است؛ چه اینکه قانون مصر رتبه این گونه وارث را پس از دیگر ورثه، حتى ارثى که به همسر پرداخت مى شود، قرار مى دهد؛ با اینکه مذاهب چهارگانه رتبه آن را به دنبال طبقه نسبى، و پیش از پرداخت به نزدیکان صاحب سهم قرار داده است.
خلاصه اى از عقاید و اندیشه هاى اباضیه بدین قرار است:
الف) آنان مخالفان مسلمان خود را نه مشرک مى دانند و نه مؤمن، ولى کافر مى نامند، معتقدند که آنان به نعمت خدا کفر ورزیده اند، نه اینکه کفر اعتقادى داشته باشند؛ زیرا به خدا کافر نشده اند، بلکه فقط درباره خداى متعال کوتاهى کرده اند.
ب) خون مخالفان خود را محترم شمرده و سرزمین آنان به جز لشکرگاه سلطان را دارتوحید و خانه اسلام مى دانند، ولى این عقیده را آشکار نمى کنند و فقط در پنهان معتقدند که خانه مخالفان و خون آنان محترم است.
ج) از غنایم جنگى مسلمانانى که با آنان مى جنگند، فقط مرکب و اسلحه و هر آنچه را که موجب تقویت توان جنگى آنان مى شود، حلال مى دانند، ولى طلا و نقره را به آنان بازمى گردانند.
د) شهادت دادن مخالفان و ازدواج با آنان جایز و رابطه توارث میان آنان با خوارج برقرار است. از تمام این موارد میانه روى آنان و رعایت انصاف در برخورد با مخالفان خود آشکار مى شود.
سرزمینهای اباضی نشین
عمان
بیشتر مردم عمان اباضی هستند. از همان روزگار اموی، اباضیان در این سرزمین حکومتی مستقل از دارالخلافه برای خود تشکیل دادند که تاکنون نیز ادامه یافته است. این حکومت گاه به روش امامت عادله پیش می رود و گاه به شیوه پادشاهی خود کامه، و گاه به دو حکومت امامتی و پادشاهی تقسیم می شود تا آن که سرانجام یکی از آن دو قدرت را قبضه می کند. در این کشور نهضت علمی شکوفا شد، پیشوایان بزرگی ظهور کردند و دایرة المعارف های علمی نگاشته شد که به هفتاد جلد بالغ می شود. این دایرةالمعارف ها همچنان در انتظار دستهایی است تا غبار از آنها بزداید و در دسترس عموم قرارشان دهد.
نیز حیات اقتصادی در این سزمین به شکوفایی رسید و کشتیهای تجارتی عظیمی ساخته شدند که در طول سواحل شرقی آفریقا و جنوب آسیای اقیانوس هند تردد می کردند. بعدها این ناوگان تجاری به ناوگان جنگی بزرگی تبدیل شد که توانست جلو یورشهای دد منشانه غربیان با هدف استثمار ثروت شرق را بگیرد و با قدرت و قاطعیت در برابر نفوذ پرتغالی ها و سپس استعمار بریتانیا ایستادگی کند. این ناوگان آخرین پایگاهی بود که، در پی باز ایستادن ملتهای مجاور از مقاومت، در خطوط دفاع سقوط کرد. غرش گلوله های عمانیان در پیکار با انگلیس همچنان تا دهه پنجاه به گوش می رسید و زمانی که صدای آخرین گلوله عمانی علیه انگلیس خاموش شد، امت عرب بار دیگر از خواب بیدار شده و به مبارزه برخاسته بود و استعمار انگلیس گام های سنگین خود را از شرق بیرون می کشید. امید آن که بزودی تجاوزها و کارشکنی های این استعمارگر در تمامی سرزمین های اسلامی از بین برود.
(ادامه دارد...)
منـابـع
www. adyav. org
موسسه فرهنگی تبیان
ابوالحسن اشعرى- مقالات الاسلامیین- تصحیح هلموت ریتر- ویسبادن- هلند- 1400ق.
محمد ناشى اکبر- مسائل الامامة- تحقیق فان اس- المعهد الآلمانى للدراسات الشرقیة- بیروت- چاپ دوم- 2003م.
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها