اخلاق حاخامی

فارسی 4102 نمایش |

اخلاق حاخامى

کتاب مقدس عبرى اخلاقیات را مقوله دینى یا فکرى کاملا مجزایى قرار نداده است. همین نکته در مورد مجموعه آثار حاخامى اى که در میشنا و متون دیگر نوشته شده و درباره آن گرد آمده اند، صادق است. در این جا نیز هیچ متن مستقل و مجزایى که به صورت صریح و آشکار، موضوعات اخلاقى را مورد بررسى قرار داده باشد، وجود ندارد و اخلاق به عنوان بخش خاصى از اندیشه و تفکر که باید مستقل از موضوعات دیگر به آن نگریسته شود، به رسمیت شناخته نشده است. این موضوع حتى در مورد رساله معروف میشنایى به نام آووت نیز که مجموعه اى از پندها و نصایحى است که بسیارى از آنها آموزه هاى اخلاقى است، صدق مى کند.
به گفته هرفورد موضوع اصلى این رساله وصف و تبیین هویت مطلوب و دلخواه میشنا است، و از این رو، مطالب آن بیشتر مربوط به پرهیزگارى است تا اصول اخلاق. مجموعه گسترده اى از آثار حاخامى، اساسا در پیرامون یک موضوع نگاشته شده اند، که حتى در مقایسه با کتاب مقدس حجم وسیع ترى را در بر مى گیرد. این موضوع عبارت است از این که چگونه بر انسان لازم است تا با انجام فرامین الهى، خویشتن را پاک گرداند و در راه خداوند قدم گذارد؟ حاخام ها با وضع مجموعه اى وسیع و مفصل از قوانین براى مهار تمام جنبه هاى رفتارهاى آدمى، به این پرسش پاسخ دادند و نام آن را که در بر گیرنده موضوعات اخلاقى است، هر چند تنها محدود به آنها نمى شود، هلاخا گذاردند. به هر حال، حاخام هاى میشنا و تلمود که از ناکافى بودن وضع قوانین خاص براى پاسخ گویى به همه مشکلات اخلاقى به خوبى آگاه بودند، به سراغ طیف گسترده اى از قوانین و احکام کتاب مقدس نیز رفتند؛ احکامى نظیر: و بر شما لازم است رعایت نیکوکارى و آنچه را که در نزد پروردگار خوب و صحیح است، انجام دهید. آنان هم چنین، بر اساس تدبیرى که خود اندیشیدند، انجام اعمال دشوارتر از آنچه را که در شریعت آمده است، در جهت تحقق اراده الهى، لازم و ضرورى دانستند. هدف آنان این بود که یهودیان را به انجام رفتارهاى اخلاقى مستحب وادار کنند و توجیهشان این بود که انسان هیچ گاه نمى تواند تکلیف خویش در تقلید از خداوند را به طور کامل انجام دهد.

اهمیت اصل آفریده شدن انسان به صورت خداوند

اهمیت این اصل که انسان به صورت خداوند آفریده شده (که مبناى فرمان خداوند در تقلید از خود را تشکیل مى دهد)، در مجادله معروف میان دو حاخام میشنایى، بیش از پیش آشکار گردیده است. این دو دانشمند یهودى به نام هاى عقیوا و بن عزاى در بحث خویش، این سؤال را که مهم ترین پند و اندرز تورات چیست، مورد بررسى قرار داده اند. به عقیده عقیوا، مهمترین پند تورات این است که: بر شما لازم است به همنوع خود، چون خویشتن عشق ورزید. در مقابل، به عقیده بن عزاى، آیه این کتاب از آن تمام نسل هاى بشر است؛ نسلى که خداوند به صورت خود آفرید، داراى اهمیت ویژه اى است. آنچه در این مجادله وجود دارد، این است که در حقیقت، هیچ نزاع و اختلاف واقعى اى میان این دو نفر وجود ندارد. زیرا هر دو دانشمند یهودى بر این که اصل خلق انسان به صورت خدا، مهم ترین و اصلى ترین آموزه تورات است، توافق دارند؛ با این تفاوت که بن عزاى آیه اى را که عین آن اصل را بیان نموده ذکر کرده، ولى عقیوا آیه اى را که در بر گیرنده روشن ترین نتیجه اخلاقى آن است، بیان داشته است.
با توجه به سنت یهودى در ترجیح دادن عمل بر نصیحت و موعظه، جاى تعجب ندارد که عقیوا، دست کم در نزد عامه مردم، برنده مجادله یاد شده باشد. تأکید آیین یهود بر احترام به همنوع که ریشه در اصل آفرینش انسان به صورت خداوند دارد، در یکى از شناخته شده ترین آموزه هاى اخلاقى حاخامى با عنوان فرمان طلایى، که توسل هیلل تدوین شد، بیان شده است. هیلل در پاسخ به فردى غیر یهودى که از وى مصرانه خواسته بود تا تمام تورات را به وى آموزش دهد، مى گوید: «آنچه را که خود دوست ندارى براى دیگران دوست نداشته باش. این پیام کلى تورات است، و بقیه تورات در واقع تفسیر این جمله است. برو و بیاموز.»
این شاید طرز فکر ما باشد؛ ولى گمان مى کنیم که نوع بیان هیلل از این اصل نسبت به بیان یکى از معاصرین مشهور او که سعى در ارائه همان عقیده در قالب عبارتى اثباتى نموده، بهتر و برتر باشد: "با بقیه آن گونه رفتار کن که دوست دارى با تو رفتار کنند." زیرا که هیچ لطفى به همنوع، بالاتر و بهتر از این نیست که انسان آنان را به حال خود رها کند، اگر رفتار آنان موجب اذیت و آزار کسى نمى شود.

نقاط ضعف این متون
در مجموع، على رغم اهمیت آموزه هاى اخلاقى در کتاب مقدس و تلمود، این متون از هرگونه نظام اخلاقى اى که به صورت آگاهانه و تحت این عنوان طراحى شده باشد، خالیند. در دیدگاه این متون، اخلاق، حتى به عنوان مقوله و موضوع دینى، فکرى و انسانى مجزا و مستقلى نیز مطرح نیست. تنها در قرون میانه و در نتیجه تأثیرات آشکار شیوه یونانى در دسته بندى علوم، که توسط مسلمانان منتقل گردید، با اولین مجموعه آثار مستقل یهودیت که آگاهانه و آشکارا، صرفا درباره موضوعات اخلاقى نگاشته شده، برخورد مى کنیم. این مجموعه ها ممکن است در اصل و بنیاد، یونانى به نظر رسد و بررسى رفتارهاى اخلاقى و صحیح در آنها قدیمى باشد، ولى آنچه جدید و تازه است ترکیب و تدوین این متون است که پیرامون رفتارهاى اخلاقى خارج از متن و سیاق خشک و دقیق تورات و هلاخا نگاشته شده اند.

اخلاق قرون وسطایى

نوشته هاى این دوره را تیشبى و دن به چهار دسته تقسیم کرده اند: فلسفى، حاخامى، زهدگرایانه و قبالایى. از نظر ادبى، اخلاق در این دوره در متون فلسفى و عرفانى، مواعظ و خطابه ها، وصیت ها و نامه ها، قصه ها و حکایات، متون شعرى، تفاسیر کتاب مقدس، میشنا و رساله هاى مربوط به رفتارهاى اخلاقى، آموزش داده شده است.

اخلاق یهودی در نوشته هاى فلسفى قرون وسطی
با نگاهى به اولین دسته از گروه هاى چهارگانه کتاب هاى اخلاقى یهودیت در قرون وسطى، یعنى نوشته هاى فلسفى، به نظر مى رسد که موضوع اصلى و شالوده اساسى مباحث اخلاقى در میان فیلسوفان یهودى آن دوران، در پیرامون ذات و ماهیت خداوند بوده است. بدین سان که به عقیده آنان، میزان اهمیت قائل شدن افراد نسبت به رفتارهاى اخلاقى، بستگى به میزان ارزشگذارى آنان بر ماهیت و ذات انسانى دارد. و از آن جا که در آیین یهود، عقیده بر این است که انسان بر صورت الهى خلق شده است، کیفیت قضاوت و ارزیابى ما از ذات انسان به مقدار زیادى بسته به نحوه قضاوت ما نسبت به ذات الهى است؛ اگر خداوند را ذاتا فعال دانستیم، بر ما لازم است که تکامل و سعادت خویش را در فعالیت و رفتار خود بیابیم و از این رو، علم اخلاق در این جهت داراى نقش و سهم مهمى مى گردد؛ از طرف دیگر، اگر در نظر ما خداوند ذاتا فکور و اندیشمند باشد، تکامل و سعادت ما تنها در گرو تأمل و تعمق است و بنابراین، علم اخلاق نقش کم اهمیت ترى در زندگى ما خواهد داشت و تنها، وسیله اى مقدماتى در جهت رسیدن به تکامل عقلانى و فکرى شمرده خواهد شد.
این موضوع در آثار مهم ترین فیلسوف یهودى این دوران، موسى بن میمون، مورد توجه ویژه قرار گرفته است. او در یکى از کتاب هاى نسبتا مشهور خویش تحت عنوان اصول خصلت هاى شخصیتى، گونه اى نسبتا اصلاح شده از نظریه ارسطو را که به نظریه اعتدال مشهور است، مطرح و آن را مظهر آموزه هاى اخلاقى یهودیت قلمداد مى کند. ولى چنین به نظر مى رسد که او در کتاب فلسفى خویش، دلالة الحائرین، تفسیرى کاملا عقلانى و فکرى از یهودیت ارائه مى دهد و تکامل اخلاقى (و به دنبال آن، تکامل هلاخایى) را تا حد مقدمه اى ضرورى جهت دست یابى به تکامل فکرى پایین آورده، کم اهمیت جلوه مى دهد. هر چند که در اواخر کتابش، جهت گیرى اخلاقى و عملى یهودیت را مورد تأکید قرر داده، مى گوید: «پس از این که تشخص به بالاترین حد تکامل فکرى قابل دست یابى رسید، صحیح ترین و کامل ترین تکامل او در گرو تقلید کردن از محبت، عدالت و نیکوکارى خداوند قرار دارد.» ممکن است گفته شود که منظور ابن میمون فیلسوف در دعوت کردن به تقلید از خداوند، بیشتر جنبه عقلانى و ماوراى طبیعى دارد و از ما مى خواهد که با تعمق و تفکر ماوراى طبیعى به این مطلوب دست یابیم. ولى توجه به حاخام بودن وى این احتمال را رد مى کند. زیرا خود او بارها بر تأثیر گذارى عملى این تقلید بر زندگى افراد در درون جامعه، اصرار ورزیده است.

اخلاق یهودی در نوشته هاى حاخامى

فیلسوفان یهودى قرون وسطى، نویسندگانى که عمیقا و غالبا به سنت ها و آموزه هاى حاخامى آشنا و وفادار بودند (شاید در واکنش به آثار و کتاب هاى اخلاقى براى اثبات این عقیده که متون میشنا و تلمود تأمین کننده همه نیازهاى فرد جهت رسیدن به یک نظام اخلاقى کامل است) دست به خلق آثار و مقالات اخلاقى متعددى زدند که کاملا بر اساس متون میشنا و تلمود تنظیم شده بود. آنان که توصیه و فرمان حاخام ها را، در جهت تحقیق و جستجو کردن، تنها در تورات (به این دلیل که هر گونه مطلبى در آن وجود دارد) نپذیرفته بودند، اعتقاد داشتند که نیازى به مراجعه به ارسطو و فلسفه او در تدوین اخلاق، نه در شکل و نه در محتوا، نیست. به جاى آن لازم است که شخص تنها به مطالعه و تحقیق در تورات و نوشته هاى حاخامى پرداخته، از این طریق اصول اخلاق را تدوین کند. اخلاق حاخامى پدیده اى منحصرا قرون وسطایى نیست، بلکه نوشته ها و آثار متعدد دیگرى از این نوع و در این چارچوب تا به امروز نوشته شده و در حال نوشته شدن است. جنبش همه جانبه اى که در قرن گذشته آغاز گردید و در آن عناصر قابل توجهى از نوگرایى به چشم مى خورد و به جنبش موسر معروف است، شاید بهترین نمونه اخلاق حاخامى قرون وسطایى در زمان حاضر باشد.

اخلاق یهودی در نوشته هاى زهدگرایانه
نوشته هاى اخلاق زهدگرا به گروهى از صوفیان و پرهیزکاران یهودى، که به حاسیدهاى اشکناز معروف بودند و در قرون دوازدهم و سیزدهم میلادى در کشور آلمان فعالیت داشتند، مربوط مى شود. همه این نوشته ها درباره مشکلات خاص و جزئى و موقعیت هاى حقیقى و خارجى تدوین شده اند و در آنها خبرى از بحث و تحقیق درباره اصول و قوانین کلى اخلاق نیست. ویژگى خاص این نوع اخلاق توجه عمیق به پرهیزگارى، اعتقاد به عناصر خرافاتى، آن گونه که ویژگى قوم یهود و در عین حال، مباین با یک دین ممتاز است، و تأکید بر تلاش و کوشش بیشتر در انجام رفتارهاى اخلاقى یا مذهبى است. به اعتقاد آنان، هر اندازه که شخص در انجام یک تکلیف رنج و زحمت بیشترى ببرد، شایسته ستایش بیشترى است. این اعتقاد و عقیده مشابه دیگرى که براساس آن، بر شخص پرهیزگار (یا حاسید) واجب است از شریعت آسمانى که قانونى به مراتب سخت گیرتر و دشوارتر از قانون تورات است تبعیت کند، (تبعیت از قانون تورات بر دیگران لازم است) هر چند که در آیین یهود جدید و بى سابقه نیست، یقینا توسط گروه حاسیدهاى اشکناز مورد تأکید مجدد واقع شد و به طور گسترده اى مطرح گردید. به هر حال، دعوت این مکتب اخلاقى به روى آوردن به رفتارهاى اخلاقى مستحب تأثیر زیادى بر تحولات بعدى یهودیت در اروپا داشت.

اخلاق یهودی در نوشته هاى قبالایى
یکى از برجسته ترین تحولات عقلانى در تاریخ یهودیت قرون وسطایى، پیدایش و گسترش جنبش صوفى گرایانه یهودى به نام قباله بود. یکى از عقاید قباله اى که تأثیر مهمى بر اخلاق یهودى گذاشت، این بود که اعمال مذهبى مى تواند اثر عمیقى بر نفس ساختار و بناى عالم گذارد. البته این نظریه طبق مفاهیم نوعى جهان بینى معنادار است که تمامى مظاهر مادى و معنوى عالم را در حال تأثیرگذارى متقابل فعال و همیشگى بر یکدیگر مى داند. طبق این نگرش، اعتقاد به وجود نوعى رابطه على میان کردار آدمیان و تحولات عالم، منطقى به نظر مى رسد.

اخلاق جدید

تا پیش از سال 1789، در اروپا و مدت ها پس از آن در جهان اسلام، یهودیان به هیچ وجه مجاز به شرکت در کارهاى فرهنگى و تهذیب جوامع خویش نبودند. پس از آن سال ها، هنگامى که انجام این امور براى یهودیان ممکن گردید، آنان با شیفتگى زیاد از آن استقبال کردند. این فضاى باز فرهنگى و مشارکت بیشتر مردم در امور فرهنگى یکى از مهم ترین ویژگى هایى است که یهودیت معاصر را از یهودیت قرون وسطى متمایز مى کند. دیگر ویژگى متمایز کننده یهودیت این دوران، شیوه اى است که بر اساس آن، این آیین به جنبش ها، گرایش ها و حتى فرقه هاى رقیب متعدد تبدیل شده است. از این رو، آنچه یهودیت معاصر را از یهودیت قرون وسطى مجزا مى کند، ویژگى این آیین در استقبال از کلیه مشکلات نوگرایى و تجدد، و پاسخ گویى مناسب به آن است؛ پاسخ گویى اى که دیگر اثرى از یک صدایى در آن وجود ندارد (آن گونه که در قرون وسطى اعمال مى گردید و اگر هم در مواردى نظرات گوناگون وجود داشت، ذاتا در راستاى یک نظر و عقیده قرار مى گرفت؛ البته این نظر خلاف عقیده اى است که یهودیت را از ابتدا آیینى وفادار به پلورالیزم مى داند).
این وضعیت به ویژه در مورد اخلاق بیشتر جلوه مى کند. عده اى از متفکران یهودى عقیده دارند که اخلاق یهودى اساسا از اخلاق و منطق کانت مستقل و مجزاست. در حالى که عده دیگرى بر این واقعیت که اخلاق یهودى کاملا دنباله رو اخلاق کانتى بوده، هست و باید باشد، مباهات مى کنند. هر گونه دیدگاه ممکن درباره مسئله رابطه میان اخلاق و هلاخا در اعتقاد متفکران گوناگون یهودى، کاملا جزء نظرات معتبر و رسمى سنت یهودى به شمار مى آید. نمونه دیگرى که به گونه اى ملموس تر قابل استناد است، موردى است که به حاخام هایى مربوط مى شود. که بر جایگاه خویش به عنوان کارشناسان موثق، معتبر و مؤثر در شریعت و اخلاق یهودى افتخار مى کنند و آن موردى است که آنان در برابر کمیته پارلمانى یهودیت که مسئول بررسى حکم سقط جنین بود، مطالبى را ارائه کردند که کاملا با عقاید و نظرات این آیین درباره آن مسئله در تضاد بود. البته نظرات یهودیان و آیین یهودى در این زمینه منحصر به خود نیست، بلکه کم و بیش شبیه سایر ملل و عقایدشان است. واکنش شکننده یهودیت به مسائل پیش آمده در دنیاى متجدد امروز، به همان اندازه که بازتاب دهنده ماهیت یهودیت است، منعکس کننده طبیعت و خاصیت تجددگرایى نیز هست.

منـابـع

حبیب لوی- احکام و مقررات حضرت موسی (ع)- صفحه 89- 80، 38- 37

مناخیم کِلنر- مقاله اخلاق یهودى- ترجمه مهدى حبیب اللهى- فصلنامه هفت آسمان شماره17

آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- بخش یهودیت

عبدالله مبلغی آبادانی- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد 2

رحمن دلرحیم- مقاله نگاهی به تقوی و تزکیه روح در دین یهود

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد