سبک خراسانی قرن پنجم (فرخی و منوچهری)
فارسی 11184 نمایش |فرخی سیستانی
پس از عنصری، مقتدرترین و پرآوازه ترین شاعر عصر محمود غزنوی، فرخی سیستانی است. وی نیز از قصیده پردازان و ثنا گستران معروف زبان فارسی است که سبک سخن او تا قرن ششم مورد توجه شاعران بوده و خود در قصیده پردازی به شیوه رودکی و در تغزل به غزلهای شهید بلخی و در توصیف طبیعت به شیوه کسایی نظر داشته است.
ویژگی های شعر فرخی سیستانی
وی طبعی ظریف، سخنی ساده و نرم، آهنگین و سهل و ممتنع دارد. در سخن پردازی و آوردن تعبیرها تواناست. شعر او، شعری است روان و خوش آهنگ و چون موسیقی نیز می دانسته و ساز می نواخته، بی شک در آهنگین بودن شعر نیز تحت تأثیر موسیقی بوده است. سخنش از حشو و تعقید و واژه های مهجور، خالی است. جمله بندیهای کلام او معمولا به شکل محاوره و از نظر جمله بندی نسبتا منظم است و شرایط فصاحت و بلاغت را نیز رعایت کرده است.
قصاید فرخی
عمده اشعار او مشتمل بر قصیده است و چند ترجیع بند و غزل و بعضی اشعار پراکنده در دیوان او جمع آمده است. ظاهرا کهن ترین ترجیع بندهای موجود در شعر فارسی از اوست. قصایدش از نظر تعداد ابیات معمولا متوسط است و بیشتر آنها تغزلی نسبتا کوتاه دارد. تغزلهای او در توصیف طبیعت و یا در عشق و توصیف معشوق است و معمولا با حالات ممدوح متناسب. در توصیفها موفق است و عشق و حالات درونی خود را نیز در این تغزلها و غزلهای آخر دیوان بیان کرده است. معشوق او در بسیاری از موارد ترکی لشکری است و این، نوعی انحراف عشقی را در شعر او نشان می دهد. تغزلهای فرخی، نمونه اعلای تغزل در شعر فارسی (پیش از تکامل) غزل است و بیان حالات عاشقانه در شعر او (که مردی است مرفه و معشوق را به زر می خرد) با حالات عاشقانه در غزل متفاوت است. در مجموع، فرخی اهل عیش و عشرت است. با اینکه لذات جسمانی را بسیار دوست می داشته و در طلب آن بوده، نوعی تظاهر به دین داری و تعصب مذهبی نیز در شعر او دیده می شود. ظاهرا این تظاهر به دینداری و تعصب مذهبی، برای خوش آمد خاطر محمود غزنوی و تأیید سیاستهای او در شعرش راه یافته، زیرا مکرر ممدوح را به برانداختن قرمطیان و بد مذهبان تشویق کرده و این حدیثی است که محمود غزنوی نیز خود مدعی آن بوده است.
تفکر و استدلال در شعر فرخی
اگرچه فرخی در توصیف قوی دست است و تخیلی وسیع دارد، بر خلاف عنصری شعرش از نظر تفکر، عمیق نیست و مفاهیم عشقی و تغزلی او بیشتر بر بیان عشقهای تند و وحشی، شادمانی و خوشگذرانی مبتنی است و در سخنش استدلال و برهان کمتر دیده می شود. ظاهرا تحصیلات عمیقی نیز نداشته است، به همین سبب مفاهیم و اصطلاحات علمی در شعرش اندک است.
وجود صنایع ادبی در شعر فرخی
کاربرد صنایع بدیعی در شعرش قوی است، اما هیچگاه به تکلف نیفتاده است. در شعر او ترصیع و توازن فراوان دیده می شود:
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر *** زآسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه به روی بوستان اندر کشد پیروزه لوح *** گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا *** هر زمانی آسمانی را پرده ای سازد دگر
در بیابان بیش از آن حله است کاندر سیستان *** در گلستان بیش از آن دیباست کاندر شوشتر
هر کجاباغی است برشد بانگ مرغان از درخت *** هر کجا کوهی است برشد بانگ کبکان از کمر
سوسن سیمین وقایه برگرفت از پیش روی *** نرگس مشکین عصابه برگرفت از گرد سر
وی بیشتر از تشبیهات حسی استفاده کرده و چون شاعری است درباری هم تشبیهات اشرافی در شعرش راه دارد و هم تشبیهاتی که از شغل و زندگی درباریان نشأت گرفته است. مانند:
زلف او حاجب لب است و لبش *** نپسندد به هیچ کس بیداد
توصیفهای فرخی، دقیق، جاندار و متحرک است و از تشخیص بسیار استفاده کرده است. فرخی با اینکه با درباریان ارتباط داشته و اهل تجمل بوده و مال و مکنت و برده و کنیز فراوان داشته، طبع روستایی و همت کوتاه خویش را نیز در شعر نشان داده و گاه از ممدوح، چیزهای بی ارزش خواسته است. فرخی در مدایح خود گهگاه مبالغه هایی نیز به کار برده است و این شیوه ای است که سایر شاعران همعصر او، معمولا از آن پرهیز داشته اند. از این گونه است بعضی از مبالغه های او:
بلی سکندر سر تا سر جهان را گشت *** سفر گزید و بیابان برید و کوه و کمر
ولیکن او ز سفر آب زندگانی جست *** ملک، رضای خدا و رضای پیغمبر
و گر تو گویی در شأنش آیت است، رواست *** نیم من این را منکر که باشد آن منکر
به وقت آنکه سکندر همی امارت کرد *** نبد نبوت را بر نهاده قفل به در
به وقت شاه گر پیمبری بودی دویست *** آیت بودی به شأن شاه اندر
فرخی سیستانی نیز چون عنصری در انتخاب قافیه ها خود را به تکلف نینداخته و بیشتر تابع طبع روان خود بوده است، به همین سبب در دیوان او قافیه های دشوار و مهجور و سنگین چون، ق، غ، س، واو دیده نمی شود و دشوار ترین قافیه ای که انتخاب کرده حرف گاف است مانند «جنگ» و «رنگ».
منوچهری دامغانی
پس از عنصری و فرخی، منوچهری دامغانی، بنام ترین شاعر عصر اول غزنوی است. وی مدتی از عمر خویش را در مازندران و ری گذرانده و به سال 424 ه. ق. به دربار مسعود غزنوی راه یافته است. منوچهری در جوانی در گذشته، به همین سبب شعر او از نظر فکر و سبک به کمال خود نرسیده است اما از همین دیوان موجود او، قدرت طبع او آشکار است. دیوان منوچهری بیشتر مشتمل است بر قصیده و مسمط. اکثر قصاید او با تغزلهایی نسبتا بلند آغاز شده و طبق سنت قصیده پردازان با بیت تخلص به مدح ممدوح وارد شده و قصیده را با شریطه به پایان برده است. وی در مسمطهای خود که کهن ترین مسمطهای موجود در دیوانهای فارسی است مانند قصیده عمل کرده است. تغزلهای قصاید و مسمطهای او بیشتر در توصیف طبیعت به ویژه بهار و در وصف شراب است؛ البته توصیف خزان و زمستان و باران و اسب و شتر و بیابان و شب نیز در شعرهای او هست.
منوچهری، شاعری مشتاق طبیعت
منوچهری، مشتاق ترین شاعر به وصف طبیعت در شعر فارسی است و چون در دامغان تولد یافته و رشد کرده و هم زمینهای گرم و خشک و هم طبیعت سرسبز مازندران و هم هوای معتدل خراسان را آزموده است، تأثیر همه این نواحی را در توصیفهای او می توان دید. در آغاز یکی از قصاید معروف و زیبای خویش نیز، لغز شمع را آورده که بی اغراق می توان آن را زیباترین لغز در شعر فارسی دانست. وی در اوصاف خویش نام پرندگان فراوان، گلهای بیشمار، نام پارچه ها و نام دستگاه های موسیقی را مکرر به کار برده و در توصیف شب از نام ستارگان و حالت قرار گرفتن آنها در آسمان و آراء منجمان بسیار بهره گرفته و این خود نشان آن است که علم نجوم می دانسته است. در توصیفهای منوچهری، جوش و خروش و حرکت، سهمی به سزا دارد. خواننده شعر او احساس آرامش و سکون نمی کند زیرا در شعر او همه چیز جاندار و متحرک است و خود نیز در گروهی از تغزلات خویش «حرکت» را مدار توصیفها و تغزلهای خویش قرار داده است مانند قصیده «الا یا خیمگی» و بعضی قصیده های دیگر.
تأثیر ادب عرب در اشعار منوچهری
منوچهری در ادب عرب استاد بوده و اشعار عربی فراوان از حفظ داشته تأثیر عربی دانی او در دیوانش آشکار است: در تشبیه و تمثیل، پیرو ابن معتز (مقتول به سال 296) است مکرر از شاعران مختلف عرب نام برده و به اشعار و قصاید آنان اشاره کرده و پاره هایی از ابیات آنها را در شعر خویش آورده و گاه ابیات آنها را تضمین کرده است:
آنکه گفته ست آذنتنا آنکه گفت الذاهبین *** آنکه گفت السیف اصدق آنکه گفت ابلی الهوی
ابر زیر و بم شعر اعشی قیس *** همی زد زننده به مضرابها
و کأس شربت علی لذه ***و اخری تداویت منهابها
لکی یعلم الناس انی امرؤ *** اخذت المعیشة من بابها
جز این موارد در بعضی از قصاید، لغات عربی فراوان به کار برده و بعضی مضامین خاص شعر عرب را که نشأت گرفته از زندگی قبیله ای و بادیه نشینی اعراب است، از شعر عرب گرفته و در شعر خویش وارد ساخته است. گریه بر ربع و رسم و اطلال و دمن و نوای غربت ساز غراب البین از جمله این موضوعات است. که نخستین بار در شعر منوچهری دیده می شود و پس از او لامعی گرگانی و امیر معزی و دیگران بعضی از آنها را در شعر خویش آورده اند.
بهره منوچهری از صنایع شعری
منوچهری در صور خیال شعر خویش بیشتر از تشبیه و به خصوص از تشبیه مرکب فراوان، استفاده کرده است. بعضی از انواع دیگر تشبیه مانند تشبیه ملفوف نیز در شعرش هست. تشبیهات او بیشتر حسی است. از استعاره، نیز در توصیفهای خویش بهره گرفته است اما نه به اندازه تشبیه. منوچهری در توصیف بسیار قوی است و به زوایا و ریزه کاریهای مناظر پرداخته و در تشبیه ها، رنگ و شکل هندسی و... را وجه شبه قرار داده است و در بعضی از تشبیه های او، بیش از یک وجه شبه می توان جست. گاهی در ابیات متعدد چیزی واحد را توصیف کرده و برای او تشبیه های متعدد آوده است. از این گونه وصف باران. منوچهری به استعمال صنایع بدیعی نیز راغب بوده و در شعر او می توان از صنایع گوناگون لفظی نشان یافت، اما چون دیگر شاعران این دوره در کاربرد صنایع معمولا خود را به تکلف نینداخته است.
ویژگی های زبان شعری منوچهری
زبان شعری منوچهری استحکام و پختگی زبان عنصری و نرمی و روانی زبان فرخی را ندارد و در مواردی نوعی ناهمواری و خشونت که ظاهرا از طبع جوان و ذهن ناپروده او نشأت گرفته است در شعرش دیده می شود. در مواردی واژه های زمخت و تخفیفهای فراوان و حشوها به کاربرده است. تخفیفها مانند:
رگها ببردشان، ستخوانها بکندشان *** پشت و سر و پهلوی به هم درشکندشان
اگر ایدون که به کشتن نمرند این پسران *** آن خورشید و قمر باشند این جانوران
زان کجا نیست مه روشن و خورشیدمران *** به نسب بازشوند این پسران با پدران
اما در شعر او شور و شوق و نشاط و عشق به شراب خواری موج می زند. عشق او به شراب خواری و بر کنار ماندن از ماجراهای عجیب و غریب دربار مسعود غزنوی، او را بسیار شبیه ساخته است به قاضی منصور که احوال وی را بیهقی به اختصار آورده است. شعر منوچهری از نظر فکری نیز چون شعر فرخی، شعری است سطحی و نوع اندیشه های فلسفی در آن دیده نمی شود و کلامش بنیان استدلالی نیز ندارد.
پیوستگی مطلب در تغزلات منوچهری
در تغزلات منوچهری نوعی پیوستگی مطلب می توان یافت که در قصیده های شاعران معاصر و قبل از او دیده نمی شود. خواننده توصیف و تغزل را از نقطه ای معین آغاز می کند و همراه با شاعر به پیش می رود و شاعر با نوعی تداعی، ذهن خواننده را از مفهومی به مفهومی دیگر انتقال می دهد. این شیوه که در تغزلات و توصیفهای او به کار رفته، گاهی شعر او را جنبه داستانی و روایی بخشیده است.
منـابـع
محمد غلامرضایی- سبک شناسی شعر پارسی- اتشارات جامی- 1377
فرخی سیستانی- دیوان- کتاب فروشی زوار- چاپ 4- تهران- 1373
منوچهری دامغانی- دیوان- کتاب فروشی زوار- تهران- 1347
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها