اظهار ارادت شاعران به آستان علوی (قوامی و دیگران)
فارسی 5410 نمایش |در این قسمت از نوشتار پیرامون ذکر اظهار اعتقاد و مدح امام علی (ع) در شعر شاعران، به بررسی آثار تنی دیگر از شعرای علوی (قوامی رازی، حکیم نزاری قهستانی، ابن یمین فریومدی، ابن حسام خوسفی و...) می پردازیم.
قوامی رازی
قوامی رازی، شاعر قرن ششم که از دوستداران راستین خاندان پیامبر (ص) بوده است، قصاید زیادی در مدح ایشان دارد.
بدان خدای که کرد از شرف مدینه و در *** ز علم احمد مختار و حیدر کرار
که گر تو مهر در از عشق مهر دل نکنی *** درین مدینه نیابی چو حلقه بر در بار
ز بغض ایزد اگر قفل نیست بر در تو *** به راه دوزخ بر هفت در زنی مسمار
ز نار و جنت بالله که رنج و راحت نیست *** مگر ز کینه و مهر قسیم جنت و نار
ز مصطفی تو شوی زرد روی چون آبی *** ز مرتضی چو دل آکنده ای چو دانه نار
قوامی رازی در این ابیات علاوه بر اشاره به حدیث معروف «انا مدینه العلم و علی بابها»، در بیت چهارم به حدیثی از پیامبر گرامی اسلام درباره حضرت علی (ع) و قسیم بهشت و دوزخ بودن ایشان نیز اشاره می کند. وی با در نظر داشتن حدیث پیامبر (ص)، می گوید که باید یار و یاور خاندان حضرت رسول (ص) بود و به کمک و توجه حاکمان و شاهان دل را خوش نساخت؛ چرا که این یاری سودی ندارد و پایدار نخواهد بود:
مرتضی باید که بعد از مصطفی فرمان دهد *** تا بدین در علم دارو وار او درمان دهد...
یار اهل البیت حق باش و بدان غره مشو *** گر به باطل یاری امروزت همی سلطان دهد
یاری سلطان یک روزه ندارد قیمتی *** یاری آن یاریست کان سلطان جاویدان دهد
در جای دیگر، وی به مسئله خدایی بودن امامت و نیز علم پیشوایان دین اشاره کرده است:
ز بعد علی یازده سیدند *** به میدان دین در، ز عصمت سوار
همه پاک و معصوم و نص از خدای *** پیمبر وقار و فرشته شعار
ز جد و پدر یافته علم دین *** نه از روزگار و نه ز آموزگار
در قرن های پنجم و ششم رسم بوده که عده ای از شیعیان در کوچه و بازار حرکت می کردند و اشعار و مطالبی در مدح و منقبت اهل بیت (ع) با صدای بلند می خواندند، که به این گروه مناقبی یا مناقب خوان می گفتند. و در مقابل افرادی از اهل تسنن هم به تقلید از شیعه این کار را می کردند و اشعاری در فضایل صحابه و طعن به شیعه با آواز بلند می خواندند که آنها را فضایلی یا فضایل خوان می نامیدند. قوامی رازی می گوید:
مکن با من اکنون دو کار ای ظریف *** که پس عورت بنده عریان کنی
یکی آنکه چیزی نبخشی مرا *** دگر آنکه هنگامه بیران کنی
منظور از هنگامه همان معرکه گرفتن و تجمع است که ظاهرا قوامی برای مردم مناقب اهل بیت (ع) را می خوانده است.
حکیم نزاری قهستانی
حکیم نزاری قهستانی، شاعر نیمه دوم قرن هفتم و ابتدای قرن هشتم، اعتقاد خود را این گونه صریح و «بی حجاب» بیان می دارد:
تو به زاری مبین نزاری را *** دل و پشتش به حب آل قوی ست
آن که او بی حجاب می گوید *** اعتقادش به اهل بیت نبی ست
پادشاه است بر ممالک فضل *** زانکه مملوک خاندان علی ست
وی خاندان نبوت (ص) را ریسمان محکم الهی می داند که برای نجات از گرداب دنیا باید به آن چنگ زد:
طوفان نوح از پس و کشتی امن پیش *** هان ای مقصران که ز سر در گذشت آب
دست رضا زنید به حبل الله استوار *** و آن حبل چیست دامن اولاد بوتراب
ذریه مطهر منصوص مستقر *** کز باب او گریز نباشد به هیچ باب
فرمان بر و متابعت امر وقت کن *** گردن مکش چو حارث و از سجده سر متاب
رای و قیاس ماست حجاب بزرگ و ما *** محروم مانده ایم بدین خورده ز آن جناب
نزاری علت دشمنی گروهی را با خود، شیعه بودن خویش می شناسد:
دانی از من ناشناسان را چه آتش در دل است *** زآنکه هستم خاک پای نقد وقت بوتراب
همچنین:
دست من و دامن آل رسول *** هرچه جز این است نیرزد به پول
ابن یمین فریومدی
ابن یمین فریومدی، شاعر آزاده قرن هشتم، با بیانی رسا چنین اظهار عقیده می کند:
و آنکه ذاتش به صفا هست یکی شهر علوم *** تا بدان شهر درآیید ره درگیرید
مرتضی را در آن شهر شناسید که اوست *** آن کز او رسم و ره شرع مطهر گیرید
نیز برای رهایی از غم وی خدا را به امامان شیعه سوگند می دهد:
به حق چار محمد به عز چار علی *** به حرمت دو حسن مقتدای جمله جهان
به یک حسین و به یک جعفر و به یک موسی *** که بنده ابن یمین را ز بند غم برهان
و درباره مذهب خویش و دعوت بدان می گوید:
مرا مذهب این است گیری تو نیز *** همین ره گرت مردی و مردمیست
که بعد از نبی مقتدای به حق *** علی ابن بوطالب هاشمیست
ابن حسام خوسفی
ابن حسام خوسفی شاعر ناشناخته قرن نهم است که در میان شاعران قبل از سده دهم، بیشترین میزان شعر را در مدح خاندان عصمت و طهارت (ع) دارد. وی با کلامی آکنده از اخلاص و ارادت نسبت به خاندان پیامبر (ص) عقیده خویش را این گونه ابراز کرده است:
بدخواه اهل بیت تو ملعون و خارجیست *** در شأن اوست قول و ما هم به خارجین
گر در ستایش تو تعصب کند کسی *** نه خارجی که کافر مطلق بود یقین
انکار عترت تو ز اقرار کافریست *** ناپاکی است دشمنی آل طیبین
دین من است منقبت خاندان تو *** بی دین بود کسی که نیاورد دین بدین
گر نعت اهل بیت تو کفرست کافرم *** هم آسمان گواه برین قول هم زمین
نسبت به کفر می کندم خصم خاکسار *** حاشا چه کفر؟ کفر کدام و کدام دین؟
آری حسود طعنه اگر می زند چه سود *** بی نشتر مگس نبود نوش انگبین
وی درباره وفادار خویش تا لحظه مرگ به اهل البیت (ع) اینچنین سروده است:
در وفاداری مهر مصطفی و آل او *** عمر شیرین صرف کرده همچو سلمان می روم
روح و ریحانم ز باغ مهر اهل البیت بود *** حبذا اکنون که من با روح و ریحان می روم
مطالبی که گذشت اشعار شاعران شیعی، تا پایان قرن نهم بود؛ یعنی دوره های مختلفی که حکومت ها به طور عمده غیر شیعی بودند. اما به دنبال روی کار آمدن سلسله صفوی توسط شاه اسماعیل، در سال 907 ه. ق، و تبلیغ و ترویج تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران، شعر شیعی هم وارد مرحله تازه ای شد. در مرحله قبل، به دلیلی که ذکر آن گذشت، شاعران شیعه با جرأت و جسارت تمام اعتقاد خویش را به تشیع ابراز می کردند؛ ولی در دوره جدید، دیگر اظهار اعتقاد به آن صورت، موضوعیت چندانی نداشت و به همین دلیل، شاعران شیعی بیشتر به مدح و ستایش ائمه (ع) پرداخته اند تا به مسائل دیگر. البته در شعر شاعرانی چون بابا فغانی و اهلی شیرازی به خاطر اینکه این شاعران در مرز بین دوره صفویه و قبل از آن بوده اند به مسائلی مانند دوره های قبل برمی خوریم که پس از این خواهد آمد. و باز هرچه از دوره صفویان به این طرف می آییم، اشعار کم و بیش به شیوه همین دوره است که برای کامل شدن بحث، آنها هم ذکر می شود.
بابا فغانی شیرازی
بابا فغانی شیرازی شاعر پایان قرن نهم و اوایل قرن دهم بوده است. وی پس از اینکه مدتی از عمر خود را به لهو و لعب و میخواری می گذارند، توبه می کند و قصاید زیبایی در مدح و ستایش ائمه (ع) و به خصوص حضرت امیر (ع) می سراید:
ای کرده در مقابل هفتاد فرقه بحث *** تا چند بر زبانت لم و لانسلمست
قانون شرع چارده معصوم گیر و خیز *** کاین منطقت ز فکر پراکنده عاصمست
و در جای دیگر اینگونه می گوید:
قسم به خالق بی چون و صدر بدر انام *** که بعد سید کونین حیدر است امام
امام اوست به حکم خدا و قول رسول *** که مستحق امامت بود به نص کلام
قبول عایشه بگذار و بیعت اجماع *** چه اعتبار به قول زن و تعصب عام
خسی اگر بگزینند ناکسان از جهل *** مطیع او نتوان شد به اعتقاد عوام
به مهر شاه که اوقات از آن شریف تر است *** که ذکر خارجی و ناصبی کنیم مدام
همچنین درباره بی توجهی به سایر فرقه ها و مخلص آل عبا بودن می گوید:
ای شسته از مطالب ارباب جیفه دست *** دامان شاه گیر که ذیل مآرب است
بر خود مساز مذهب هفتاد و دو دراز *** یک رنگ آل باش که اصل مذاهب است
هلالی جغتایی
هلالی جغتایی سراینده اواخر سده نهم و ابتدای قرن دهم است، که به خاطر اعتقاد به تشیع به دست عبیدالله خان ازبک به شهادت می رسد. وی متواضعانه اعتقاد خویش را این گونه اظهار می دارد:
محمد عربی آبروی هر دو سراست *** کسی که خاک درش نیست، خاک بر سر او
شنیده ام که تکلم نمود همچو مسیح *** بدین حدیث لب لعل روح پرور او
که من مدینه علمم علی درست مرا *** عجب خجسته حدیثیست! من سگ در او
نیز در قصیده ای که به ستایش امام حسن (ع) و امام حسین (ع) پرداخته است، چنین می گوید:
گفت فلک نیست این، بلکه در ایوان عرش *** چتر سعادت زدند بهر حسین و حسن
مهر و مه از دست آن لعل و در بحر و کان *** سرو و گل از آب این جان و دل مرد و زن
شیفته باغ آن غنچه خضرا لباس *** سوخته داغ این لاله خونین کفن
کاش ز خاک هرات بر لب آب فرات *** بختی بخت افکند رخت من و بخت من
ماه جمال حسن گفت و کمال حسین *** نظم هلالی گرفت حسن کلام حسن
اهلی شیرازی
اهلی شیرازی شاعر پایان قرن نهم و نیمه اول سده دهم است. وی قصاید فراوانی در مدح ائمه معصومین (ع) سروده است. او در بیان اعتقاد خویش گفته است:
دشمن آل مرتضی پرده خویش می درد *** پنجه شیر حق کجا روبه حیله گر کجا
نیش زنند دشمنان، تیغ برآر یا علی *** تا همه را فرو برد، تیغ تو همچو اژدها
بنده اهل بیت شد، اهلی از آن همیشه است *** روی نیاز بر زمین، دست امید بر دعا
و با ذکر کلام معروف پیامبر (ص) چنین آورده است:
فرموده است شاه رسل آن که در کلام *** شرح نبوتش به تفاصیل آیت است
من شهر علم و شاه ولایت در من است *** دریاب آنکه شهر قرین ولایت است
در سر این سخن دل نادان کجا رسد *** کاین در گشاده بر دل صاحب درایت است
منـابـع
بدرالدین هلالی جغتایی- دیوان هلالی جغتایی- تصحیح سعید نفیسی- تهران- سنایی- 1337
سعدالدین بن شمس الدین نزاری قهستانی- دیوان حکیم نزاری قهستانی- تصحیح مظاهر مصفا- علمی- 1371
بدرالدین قوامی رازی- دیوان قوامی رازی- تصحیح میرجلال الدین حسینی ارموی- سپهر- 1334
بابافغانی شیرازی- دیوان بابا فغانی شیرازی- تصحیح احمد سهیلی خوانساری- چ 3- اقبال
ابن یمین فریومدی- محمودبن یمین الدین- دیوان اشعار ابن یمین فریومدی- تصحیح حسینعلی باستانی راد- چ 2- سنایی- 1363
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها